جنیفر عاشق اسب سواری است و در حال حاضر در رشته ی زیست شناسی در دانشگاه استنفورد مشغول تحصیل می باشد.
دارایی های او حدود 20 میلیون دلار تخمین زده می شوند.
اگر شما اخبار داغ درباره ی افراد مشهور را دنبال می کنید شاید اخیرا درباره ی رابطه ی دختر بیل گیتس، جنیفر کاترین گیتس و یک مصری به نام نایل ناصر شنیده باشید.
به نظر می رسه که این دو واقعا با هم قرار میزارن!
بر اساس گزارش رسانه های اجتماعی رابطه ی جنیفر 21 ساله با ناصر برای ماه ها ادامه داشته و مجله فرانسوی Le Parisien این خبر را در ماه ژوئیه تایید کرد.
اما سوال اصلی اینکه نایل ناصر کیه؟
یک سوارکار حرفه ای 26 ساله که خود را برای مسابقات المپیک آماده می کند و به نظر می رسد که خانواده گیتس او را خیلی دوست دارند.
اخیرا ناصر در 12امین دوره ی مسابقات بین المللی سوارکاری مونت کارلو در کنار خانواده گیتس دیده شده است.
جنیفر و نایل عکس های زیادی از خودشان را در اینستاگرام به اشتراک گذاشته اند، یکی از این عکس ها را جنیفر به مناسبت روز ولنتاین در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت به نظر می رسه پسر خوبی باشه!
عکس های جعلی دختر بیل گیتس
اما نکته ی جالب توجه اینجاست که اگر شما نام دختر بیل گیتس را در گوگل جستجو کنید، عکس های یک مدل و بازیگر هالیوودی به نام راشل لی کوک را می بینید.
بیوگرافی و زندگی نامه ی راشل لی کوک
راشل لی کوک یک بازیگر آمریکایی، مدل و هنرمند است که در 4 اکتبر 1979 در مینیاپولیس متولد شد.
قد او 157 سانتیمتر است.
برای بازی در فیلم هایی از جمله او همه چیزه و جوزی و عروسک هایش شناخته می شود.
یک برادر به نام بن کوک دارد.
در سال 2004 با دنیل گیلیز ازدواج کرده است.
حالا اجازه دهید واقعیت هایی را درباره ی بیل گیتس برای شما بازگو کنیم.
او در 1 ژانویه 1994 با ملیندا ازدواج کرد و آن ها 3 فرزند دارند و اولین فرزند آن ها جنیفر کاترین گیتس در سال 1996 متولد شد که فقط 21 سال سن دارد.
یک عکس از خانواده ی گیتس در سال 2010 گرفته شده که بیل در کنار همسرش ملیندا و سه فرزندش از جمله جنیفر کاترین 14 ساله را به تصویر کشیده است.
بنابراین همانطور که در تصویر بالا نیز می بینید دختر بیل گیتس هیچگونه شباهت ظاهری به عکس جعلی ندارد.
تصاویر زیادی از آلبرت انیشتین در سراسر دنیا وجود دارد اما یکی از عجیب ترین و ماندگارترین آنها تصویری است که در آن برنده جایزه نوبل زبان خود را از دهان خارج کرده و به دوربین عکاس خیره شده است.
این تصویر در بسیاری از نقاط جهان در دسترس مردم بوده و حتی بسیاری نیز آن را در محل کار و زندگی خود به دیوار آویزان کرده اند اما حالا خبر می رسد که نسخه اصلی این عکس به قیمت خیره کننده 125 هزار دلار به فروش رسیده است.
این عکس در حراجی نیت دی ساندرز واقع در لس انجلس توسط شخصی خریداری شده که هویت آن فاش نشده است.
نسخ اصلی عکس آلبرت انیشتین
عکسی که در آن انیشتین زبانش را از دهان خارج کرده پس از مهمانی هفتادمین سالگرد تولدش در دانشگاه پرینستون یعنی در 14 مارس سال 1951 گرفته شده است.
همانطور که تصویر گویای همه چیز است این نابغه فیزیک درحالی که به عکاسان و دوربینشان نگاه می کند زبان خود را از دهان خارج می کند. آرتور ساس عکاسی است که این شانس را داشت تا در این لحظه تاریخی عکس مورد نظر را ثبت کند.
جالب اینجاست که انیشتین خود یکی از طرفداران این عکس بوده و از UPI که آرتور ساس برای آن کار می کرده خواسته بود که 9 نسخه چاپی از آن داشته باشد تا بتواند به عنوان کارت پستال استفاده کند. اکثر این تصاویر به این منظور که تنها صورت انیشتین مشخص شود بریده شده بود اما تصویری که حالا به یک خریدار ناشناس فروخته شده به عنوان نسخه دست نخورده محسوب می شود.
کوکا : ” وقتی کودکی [در مناطق فقیر جهان] به اسهال مبتلا میشود هیچ وبگاهی نیست که بتواند درمانش کند. ” این را بیل گیتس در پاسخ به سوالی که نظرش را درباره پروژه پُرآوازهی «لون» گوگل جویا شده بود گفته. پروژهای که میخواهد اینترنت را در قالب چندین بالون به مناطق غیر برخوردار جهان، مثل آفریقا ببرد. گیتس معتقد است این دست کارها با فعالیتهای بهظاهر «بشر دوستانه» برخی هنرپیشهها و هنرمندان تفاوتی ندارد؛ و به جای اینکه به ریشهکنی مشکلات اساسی، مثل تامین آب و خوراک کافی و سالم و مسایل بهداشتی بپردازد فقط بهمنظور تهییج افکار در کشورهای برخوردار دنیا انجام میشود. به قول بیل گیتس وقتی در تب مالاریا دارید میسوزید، بودونبود بالون اینترنت بالای سرتان چه دردی از شما دوا میکند؟! فارغ از نظری که دربارهی دیدگاهش دارید بیشک اذعان میکنید که بیل گیتس قطعا یکی از بزرگان و تاثیرگذاران عصر ما است.
او که در 28ام اکتبر 1955 میلادی در شهر سیاتل آمریکا به دنیا آمده، در حال سپری کردن ششمین دهه از زندگی پربار خود است و حضور کمرنگ در دنیای فناوری را با فعالیت در بنیاد خیریهای که به همراه همسرش ملیندا تاسیس کرده جبران میکند.
ویلیام هنری (بیل) گیتس سوم در شهر سیاتل ایالت واشنگتن آمریکا متولد شد. اولین بار وقتی فقط 13 سال داشت و در مدرسهی لیکساید درس میخواند به برنامهنویسی علاقه نشان داد. بعدا هم در دانشگاه بهجای پیگیری رشتهی اصلی، به دنبال علاقهاش رفت. به اعتقاد بسیاری، کنار هم قرار گرفتن او و دوستش پاول آلن در زمان و مکانی درست باعث شد استعداد آنها امکان شکوفایی پیدا کند. او با ابداعات فناورانه، شم اقتصادی خوب و راهکارهای تجاری خاص خود توانست مایکروسافت، بزرگترین شرکت نرمافزاری دنیا را بنا کند و از همین طریق به عنوان ثروتمندترین مرد جهان برسد.
بیل گیتس در خانوادهای نسبتا مرفه به دنیا آمد. دو خواهر بزرگتر و کوچکتر از خود داشت. پدرش ویلیام هنری گیتس دوم، دانشجوی خجالتی رشتهی حقوق بود که برای اولین بار با مادرشان، ماری مکسول، آشنا شد. او یک دختر ورزشکار و دانشجوی دانشگاه واشنگتون بود. ماری به حضوری پررنگ در فعالیتهای دانشجویی و خیریه شهرت داشت. فضای خانوادهی آنها گرم و صمیمی بود ولی بچهها بهشدت چالشجو و تشنهی پیروزی پرورش یافته بودند. نخستین نشانههای رقابتپذیری بیل در همان جمعهای خانوادگی و موقع بازی مونوپولی بروز کرد.
رابطهی بیل با مادرش بسیار نزدیک بود و همیشه با او به سر کلاسها، مجامع و سازمانهای خیریه میرفت. از اوان کودکی به همراه مادر در جلسات هیات مدیرهی بانک اینتراستیت که پدربزرگ مادریاش تاسیس کرده بود، حضور مییافت. حتی با او در مجمع هیات مدیره شرکت IBM هم شرکت میکرد.
عشق عجیبی به مطالعه داشت و ساعتها با کتابهای مرجع و دانشنامهها وقت میگذراند. رفتارهایش در یازده-دوازده سالگی باعث نگرانی والیدنش شد. در مدرسه نمرههای خوبی میگرفت ولی به نظر افسرده و بیرغبت میرسید. آنها نگران بودند نکند فرزندشان نتواند در جامعه جا بیفتد و تنها بماند. به همین خاطر علیرغم اعتقادی که به مدارس دولتی و معمولی آمریکا داشتند او را در مدرسهی خصوصی لیکساید ثبت نام کردند. بیل گیتس همانقدر که ریاضیات و علومش خوب بود در ادبیات و زبان هم حرفی برای گفتن داشت.
در لیکساید بود که یک شرکت رایانهای به مدیران مدرسه، پیشنهاد استفاده محصلان از رایانه را داد. خود شرکت امکانات لازم را نیز فراهم کرد؛ و به همین سادگی سرنوشت یک نفر و متعاقبا میلیونها نفر دستخوش تغییر میشود. علاقهی بیل به رایانه بهزودی معلوم شد. اولین بار یک بازی دوز را به زبان بیسیک نوشت. در این مدرسه با پاول آلن که دو سال از او بزرگتر بود دوست شد. هردوشان عاشق رایانه بودند و علایق مشترک، به نزدیکی آنها کمک کرد. پاول تودار و خجالتی بود ولی بیل برونگرا و جنگجو.
دو نفری زمان زیادی را به برنامهنویسی میپرداختند. روحیات متفاوت باعث میشد گاهی دعوایشان هم بشود. حتی یک بار پاول آنقدر از دست بیل عصبانی شد که مدتی به او اجازه استفاده از رایانهی آزمایشگاه را نداد. ادامهی دوران تحصیل بیل و پاول پای رایانه گذشت. چند باری به خاطر کارهایشان به دردسر افتادند، ولی در نهایت با سماجت موفق شدند برای شرکتی که رایانهها را تهیه کرده بود یک نرمافزار بنویسند.
در سال 1970 وقتیکه فقط 15 سال داشت به همراه پاول کسبوکاری راه انداخت. یک برنامهی رایانهای به نام «Traf-o-Data» توسعه دادند که آمدوشد شهر سیاتل را نظارت میکرد. فروش این نرمافزار 20 هزار دلار سود داشت. این شد که به فکر تاسیس شرکتی برای خودشان افتادند؛ ولی والدین گیتس مُصر بودند که او دیپلم بگیرد و وارد دانشگاه بشود؛ به امید اینکه او هم راه پدر را برود و وکالت بخواند.
بیل گیتس به سال 1973 دیپلم را از همان مدرسهی لیکساید گرفت. در آزمون نهایی از مجموع 1600 امتیاز، 1590 دریافت کرد. شایع است او تا سالها از امتیازی که در امتحان نهایی گرفته بود به عنوان یکی از افتخاراتش یاد میکرد.
شروع دوران پر جنبوجوش
گیتس بعد از اتمام متوسطه، با نمرهی بالایی که داشت، بهراحتی وارد دانشگاه بزرگ هاروارد شد؛ با این امید که بتواند به آرزوی پدر و مادر جامهی عمل پوشانده و وکیل شود. اما بیشتر وقتش در سال اول را پای رایانه آزمایشگاه گذراند. هیچ رویهی خاصی برای درس خواندن نداشت ولی هر طور بود واحدها را پاس میکرد.
بیل گیتس در این مدت، ارتباط خود با پاول آلن را حفظ کرد. پاول بعد از سال دوم، دانشگاه واشنگتن را رها کرد و برای کار در شرکت هانیول به شهر بوستن آمریکا رفت. در نهایت بیل هم در 1974 به او پیوست. در زمان حضور در هانیول، آلن نسخهای از مجلهی مشهور الکترونیکس را نشانش داد که در آن از تراشه خُرد-رایانه یا مینی کامپیوتر Altair 8800 صحبت شده بود. هردوی آنها از قابلیتهایی که این تراشه میتوانست در دنیای رایانههای شخصی داشته باشد شگفتزده شده بودند.
این تراشه محصول شرکت کوچکی به نام MITS بود. به پیشنهاد بیل با آن شرکت تماس گرفتند و ادعا کردند در حال کار روی برنامهای هستند که با تراشهی آنها (Altair) اجرا میشود. ولی در واقع آنها نه تراشه را در اختیار داشتند و نه چنین برنامهای نوشته بودند. فقط میخواستند ببیند که آیا MITS اشتیاقی به توسعهی چنین نرمافزارهایی نشان میدهد؛ که از قضا این چنین بود. رییس شرکت از پسرها دعوت کرد تا نرمافزارشان را برایش نمایش دهند. این شد که گیتس و آلن با بهانهتراشی و معطل کردن MITS، بعد از دو ماه و با استفاده از آزمایشگاه دانشگاه هاروارد برنامه را آماده کردند. سرانجام آلن برای ارایهی نرمافزار به محل شرکت رفت و همانجا استخدام شد. چندی بعد گیتس هم علیرغم نظر والدینش همکار او شد. آن دو، یک سال بعد در سال 1975 شراکتشان را تحت عنوان «Micro-Soft» که برگرفته از micro-computer و software بود بنا کردند. کمی بعد هم خط تیرهی میان اسم را برداشته و نام آن را سرراست Microsoft گذاشتند.
برنامهی تحت بیسیک آنها که برای Altair نوشته شده بود، هم آوردهی مالی خوبی داشت و هم اعتباری برایشان ایجاد کرد. اما مشکل این بود که اغلب کاربرانِ آن روزگار فقط علاقهمندانی بودند که عادت به پرداخت وجه بابت نرمافزار نداشتند (کما اینکه هنوز هم در بسیاری از کشورها حق نشر رواج ندارد). آن طور که بعدها بیل گیتس تعریف کرد، حدود 10 درصد از مصرفکنندگان هزینهی آن نرمافزار را پرداختند و باقی، آن را به طور غیر مجاز در اختیار دیگران گذاشتند.
اما بیل گیتس دید متفاوتی داشت. او نرمافزار را مانند هر محصول دیگر در مالکیت خالقش میدید و تکثیر غیر مجاز آن را دزدی آشکار میدانست. این شد که در فوریهی 1976 نامهای سرگشاده خطاب به فعالان رایانه نوشت و توضیح داد که توزیع بیحسابوکتاب و بدون پرداخت حق صاحب اثر، چه طور میتواند مانع از نوشته شدن برنامههای خوب شود. در واقع دزدی نرمافزار انگیزهی برنامهنویس را از صرف وقت و هزینه برای توسعهی یک نرمافزار باکیفیت میگیرد. نامهی او با بیرغبتی مخاطبانش مواجه شد ولی بیل بر اعتقاد خود مصمم بود و از آن به بعد همهجوره در برابر سرقت نرمافزار ایستاد.
اما مشکل به مخاطبان ختم نمیشد. رییس شرکتی که بیل و پاول برای آن برنامه مینوشتند (MITS) هم درک درستی از حرفهای گیتس نداشت و او را حسود و بخیل میدانست؛ آخر سر هم MITS را به یک شرکت رایانهای دیگر فروخت و به دنبال علاقهاش در پزشکی رفت. این وسط گیتس و آلن مانده بودند و دردسر متقاعد کردن مدیران شرکت همکار جدید. در نهایت تصمیم این شد که شرکت خود را به زادگاهشان، سیاتل، منتقل کرده و بیوقفه روی گسترش آن کار کنند. همهی 25 کارمند شرکت نوپای مایکروسافت، به کار گرفته شده بودند تا در همهی زمینهها از تولید و توسعه گرفته تا تجارت و بازاریابی، مجموعه را پیش ببرند. گیتس با شم تجاری قوی در کنار توان فنی بالا، با قدرت، رهبری مایکروسافت را به دست گرفت. او توانست تا قبل از 23 سالگی حدود 2٫5 میلیون دلار سرمایه کسب کند.
خیزش مایکروسافت
تیزهوشی بیل گیتس در زمینهی توسعهی نرمافزار و نیز فراستش در امور تجاری، باعث میشد شایستهترین فرد به عنوان رهبر و سخنگوی شرکت باشد. او شخصا خط به خط برنامههای نوشته شده را بازبینی میکرد و هرجا را که لازم میدید تغییر میداد. در حالی که صنعت رایانه با تولیدات سختافزاری شرکتهایی مانند اپل، آیبیام (IBM) و اینتل به سرعت رشد میکرد، بیل بیوقفه به توسعهی نرمافزار در مایکروسافت ادامه میداد. او اغلب، مادر را هم به همراه میبرد. ماری (مادرش) در مجامع مختلف بسیار مورد احترام بود و ارتباطات خوبی هم با هیات مدیره شرکتها از جمله آیبیام داشت؛ اولین بار از همین طریق بود که بیل گیتس توانست قرار ملاقاتی با مدیر عامل آیبیام ترتیب دهد.
در نوامبر 1980 وقتی شرکت آیبیام به دنبال نرمافزاری برای راهاندازی رایانهی شخصی جدیدش بود به مایکروسافت برخورد. میگویند وقتی بیل گیتس اولین بار به آیبیام رفت یکی از کارمندان، او را با آبدارچی اشتباه گرفته و بیل را پی یک فنجان قهوه فرستاده. گیتس علیرغم اینکه خیلی جوان بود بهسرعت توانست آیبیام را تحت تاثیر قرار داده و هیات مدیره را متقاعد کند که شرکتش توانایی رفع نیاز آنها را دارد. اما مشکل این بود که مایکروسافت تاکنون سیستم عاملی که بتواند با رایانهی جدید آیبیام کار کند را توسعه نداده بود. اینجا بود که هوش بازاری گیتس به کمک آمد؛ او سیستم عاملی برای کار روی رایانههایی مشابه آنچه آیبیام در اختیار داشت خرید؛ و بیآنکه به توسعهدهنده دربارهی ماجرای آیبیام بگوید حق انحصاری و تمام و کمال سیستم عامل او را خریداری کرد. البته هرچند بعدا از مایکروسافت و گیتس به خاطر مخفی نگهداشتن اطلاعات مهم دربارهی موضوع معامله شکایت شد، ولی به دلیل پرداخت حق امتیاز، هرگز به نتیجه نرسید. گیتس هم این کار را ذکاوت تجاری خود میدانست و اعتقاد نداشت که کار نادرستی کرده.
گیتس سیستم عامل تازه خریداری شده را با رایانه آیبیام تطبیق داد و آن را به قیمت 50،000 دلار، درست همان مبلغی که بابت خریدش هزینه کرده بود تحویل آنها داد. آیبیام میخواست کدهای اصلی برنامه را یکجا بخرد تا سیستم عامل را در اختیار داشته باشد. ولی گیتس مخالفت کرد و در عوض پیشنهاد داد آیبیام بابت هر نسخه از سیستم عاملی که به همراه رایانههایش میفروشد مبلغی به عنوان حق امتیاز به مایکروسافت بپردازد. با این کار شرکتهای دیگر هم کمکم متقاعد شدند نرمافزار مایکروسافت (MS-DOS) را با پرداخت حق امتیاز دریافت کنند. چندی بعد مایکروسافت نرمافزاری به نام Softcard ارایه کرد که امکان راهاندازی Microsoft BASIC را روی دستگاههای Apple II فراهم میکرد.
مابین سالهای 1978 تا 1981 مایکروسافت رشد دیوانهواری داشت و کارمندانش از 25 به 128 نفر افزایش یافتند. درآمد شرکت هم از 4 میلیون به 16 میلیون دلار رسید. اواسط 1981 گیتس و آلن مایکروسافت را سهامی کردند. گیتس رییس هیات مدیره شد و آلن هم جانشین او.
تا سال 1983 مایکروسافت به مرور به شرکتی بینالمللی تبدیل شد. دفاتری در بریتانیا و ژاپن افتتاح کرد و قریب به 30 درصد رایانههای جهان را به سلطهی خود درآورد. اما در همین سال خبری ناگوار مایکروسافت را بهشدت تکان داد. پاول آلن به نوعی سرطان خون مبتلا شده بود و باید تحت درمان قرار میگرفت. آلن همان سال از سمتش در شرکت کناره گرفت. شایعات زیادی درباره علت کنارهگیری او گفته میشود؛ بعضی از مخالفانِ گیتس میگویند او آلن را مجبور به این کار کرده ولی دیگرانی هم معتقدند پاول بعد از مواجهه با بیماری، تصمیم گرفته باقی عمر ارزشمندش را صرف کارهای دیگری کند.
خوشبختانه آلن بعد از چندین مرحله پرتودرمانی، سلامتی کامل خود را بازیافت؛ ولی دیگر هیچوقت در مسایل اجرایی مایکروسافت وارد نشد. در سال 2000 از هیات مدیره هم استعفا داد؛ اما همچنان به عنوان یکی از سهامداران مایکروسافت باقی ماند. او اکنون در 62 سالگی با بیش از 18 میلیارد دلار از ثروتمندترین مردان عالم است.
تولد ویندوز و آغاز کشمکش با اپل
همهچیز به رقابت تاریخی مایکروسافت و اپل بر میگردد. در سال 1981 اپل به منظور توسعه نرمافزار برای رایانههای مکینتاش، به مایکروسافت پیشنهاد همکاری داد. اینطور شد که کدنویسان مایکروسافت علاوه بر کار روی پروژههای خودِ شرکت، در فرآیند توسعه نرمافزارهای مکینتاش هم قرار گرفتند؛ این موضوع در نهایت به مشابهتهایی بین محصولات دو شرکت منجر شد.
در راستای همین تشریک اطلاعات بود که مایکروسافت به توسعهی «ویندوز» رسید. سامانهای که از موشی (Mouse) برای حرکت در رابط کاربری گرافیکی، نمایش متن و تصاویر استفاده میکرد. چیزی که با MS-DOS و محدودیتهای بصری و عملکردی مختلف آن بسیار متفاوت بود.
بیل گیتس بهخوبی متوجه برتری سامانههای گرافیکی شده بود و میدانست اگر دست نجنبانند شکست آنها قطعی است. در همان زمان VisiCorp سیستم عامل گرافیکی خود را معرفی کرده بود و بیم آن میرفت بازار را از دست مایکروسافت خارج کند. گیتس فورا نشستی تشکیل داد و به بازوهای تبلیغاتی و رسانهای شرکت دستور داد این خبر را در بوق و کرنا کنند که «مایکروسافت سیستم عاملی گرافیکی به نام ویندوز توسعه داده که با تمام رایانههای اجراکنندهی MS-DOS سازگار است».
این خبر بُلفی بیش نبود و در آن زمان چنین سیستم عاملی را حتی در دست توسعه هم نداشتند. ولی گیتس با این ترفند توانست آن 30 درصد از بازار که در اختیار داشت را مجاب کند بهجای خرید دستگاههای نو و استفاده از سیستم عامل دیگر، منتظر ویندوز مایکروسافت بمانند. بدون مشتریهایی که حاضر به خرید محصول جدید باشند VisiCorp System دوام نیاورد و در سال 1985 از گردونه خارج شد.
در نوامبر 1985 بیل گیتس و مایکروسافت ویندوز را منتشر کردند؛ حدود دو سال بعد از خبر آمدنش! ویندوز از لحاظ بصری بسیار به مکینتاش اپل میمانست که تازه دو سال هم زودتر روانهی بازار شده بود. اپل دسترسی کامل به فناوریها و کدهای اصلی خود را به مایکروسافت داده بود. بیل گیتس پیشتر چندین بار به اپل توصیه کرده بود همهی آنها را ثبت کرده و امتیازشان را به دست گیرد، تا جلوی استفادههای غیر مجاز گرفته شود. ولی اپل نیز مانند خیلیهای دیگر در آن زمان با گیتس همنظر نبود و به حرفهایش ترتیب اثر نداد.
گیتس هم از این اوضاع بیحسابوکتاب نهایت بهره را برد و سیستمی ساخت که شاکلهای مشابه مکینتاش داشت. اپل، مایکروسافت را تهدید به پیگیری قضایی کرد و مایکروسافت هم با تهدید تاخیر در عرضهی نرمافزارهای سفارشی آنها جوابشان را داد. آخر سر، دعوا به نفع مایکروسافت تمام شد و توانست دادگاه را قانع کند محصولش را علیرغم مشابهتهای ظاهری، در اساس با سیستم عامل مکینتاش اپل متفاوت است.
در سال 1986 بیل گیتس مایکروسافت را سهامی عام کرد و با هر سهم به ارزش 21 دلار وارد بورس شد. او 45 درصد از سهام شرکت را برای خود نگهداشت و با 24٫7 میلیون دلار در 31 سالگی به ثروت زیادی رسید. ظرف فقط یک سال ارزش سهام مایکروسافت به طور نجومی رشد کرد و بیل گیتس جوان یک ساله میلیاردر شد. از آن به بعد گیتس همیشه در جمع ثروتمندترینها قرار داشته. در سال 1999 با رشد خیرهکنندهای، کنتور سرمایهی او، رقم 101 میلیارد دلار را هم تجربه کرد.
با این همه بیل گیتس هیچگاه خود را بینیاز از رقابت و پیشرفت ندید. همیشه بهدقت حرکات حال و آینده رقبا را رصد میکرد و بیوقفه مشغول کار بود. یکی از کارمندان مایکروسافت تعریف میکند یک روز که اتفاقی زودتر به سر کار رفته بوده با مردی مواجه میشود که با سر و وضع خاصی زیر میز او خوابیده؛ میترسد و پلیس را خبر میکند. وقتی افسر بیدارش میکند متوجه میشوند که آن مرد، بیل گیتس مدیر عامل شرکت است که بعد از کار تا دیروقت همانجا به خواب رفته.
ذکاوت بیل گیتس به او کمک کرد تمام جوانب صنعت نرمافزار را بهدرستی ببیند؛ از توسعهی محصول تا راهبردهای کلی. موقع تحلیل و اتخاذ تصمیم، تمام حالات ممکن را در نظر میگرفت؛ سناریوهای مختلف را بررسی و واکنش و راهبرد احتمالی برای هر کدام را بهدقت تعیین میکرد.
شیوهی مدیریت پیشرو و مقابلهای او نقل محافل بود. همیشه ایدههای خود و کارمندانش را به چالش میکشید تا هیچوقت هیچکس احساس فراغت از پیشرفت نکند. اگر کسی مطلبی را بدون بررسی کامل ارایه میداد خیلی راحت به او میگفت: «این احمقانهترین چیزی است که تا حالا شنیدهام»؛ اما این طرز برخوردها بیشتر برای محک زدن بود. میخواست ببیند آن فرد چقدر به ایدهاش اعتقاد دارد و چطور از آن دفاع میکند.
کمکم بیل گیتس وحشتی در شرکتهای رقیب انداخت و همه از بیرحمی او در تجارت حرف میزدند. این شرکتها به رهبری آیبیام گرد هم آمدند و برای رهایی از MS-DOS، سیستم عاملی به نام OS/2 را توسعه دادند. اما گیتس با این فشارها عقب ننشست و با گسترش ویندوز و نرمافزارهای مبتنی بر آن به مقابله برخاست. در سال 1989 مایکروسافت مجموعه آفیس که ترکیبی از نرمافزارهای کاربردی برای امور اداری مثل واژهپرداز و صفحهگسترده بود را معرفی کرد. از سوی دیگر با بازاریابی قدرتمند مایکروسافت تحت نظر بیل گیتس بیش از 100 هزار نسخه از ویندوز در عرض دو هفته فروش رفت و OS/2 را کاملا به حاشیه برد. بدین ترتیب بازار سیستمعاملهای PC یکجا در انحصار مایکروسافت درآمد. سر آخر کمیسیون تجارت فدرال آمریکا (چیزی شبیه به شورای رقابت در ایران) این شرکت را به تجارت ناعادلانه و انحصارگرایی متهم کرد.
مایکروسافت دههی 90 میلادی را در کمیسیونهای تنظیم بازار و دادگاههای اقتصادی گذراند. مشخصا شرکتهای رقیب که توان مقابله در زمینهی تجارت را در خود نمیدیدند، با به میان کشاندن نهادهای دولتی کوشیدند از سمت دیگری به مایکروسافت ضربه بزنند. بعضی از دادگاهها این شرکت را به معاملات غیرمنصفانه متهم میکردند و بعضی دیگر به اجباری که مایکروسافت در نصب مرورگر اینترنت اکسپلورر اعمال کرده ایراد میگرفتند و میخواستند به هر نحو که شده انحصارهای به وجود آمده را بشکنند.
این فشارها تا آنجا پیش رفت که بیم شقه شدن مایکروسافت در بخشهای اساسیاش (سیستمعامل و نرمافزار) میرفت. اما باز هم این بیل گیتس بود که با شیوههای خاص خود توانست راهی برای تعامل با دولت مرکزی پیدا کند و نهایتا غائله را خاتمه دهد. او تلاش کرد در کنار استفاده از ستارههای محبوب هالیوود برای تلطیف فضا، با حضور بیشتر خود در مجامع عمومی و شکستن یخ روابط، فشار به وجود آمده را کاهش دهد.
زندگی شخصی
سال 1989 وقتیکه 37 سال داشت به ملیندا فرنچ که یکی از مدیران اجرایی مایکروسافت بود دل بست. او دختری سرزنده و درعینحال بسیار منظم بود و همتای خوبی برای بیل گیتس. رابطهی آنها آهسته و طی زمان شکل گرفت تا سرانجام در یکم ژانویه 1994 ازدواج کردند. اما شادی گیتس دیری نپایید؛ مادر، راهنما و پشتیبان زندگیاش بعد از ابتلا به سرطان پستان در همان سال فوت کرد. این واقعه بهشدت او را به هم ریخت.
بیل و ملیندا بعد از آن به کشورهای مختلف سفر کردند تا نگرش تازهای از زندگی و جهان به دست آورند. دختر اولشان جنیفر کاترین در سال 1996 به دنیا آمد. گیتس پس از تولد او، خانه را به منطقهای خوش آبوهوا در جوار دریاچهی واشنگتن منتقل کرد. منزل خانواده گیتس حدود 5100 متر مربع وسعت و 54 میلیون دلار قیمت دارد.
جنیفر کاترین گیتس در حال حاضر با یک جوان مصری به نام نایل ناصر 26 ساله رابطه دارد.
فرزند دوم او روری جان در سال 1999 و دخترش فیوب آدل در سال 2002 متولد شدند.
فعالیتهای عامالمنفعه
با تشویق ملیندا، بیل مجاب شد نقش مادرش در هدایت امور خیریه بین مردم را به عهده بگیرد. این موضوع باعث شد کمکم به این نتیجه برسد که میخواهد بیشتر سرمایهاش را وقف کند. اما پیش از اقدام، همانطور که عادت داشت تمام جوانب آن را سنجید و مطالعات زیادی در اینباره انجام داد. در نهایت در سال 1994به همراه همسرش بنیادی به نام پدر بزرگش ویلیام هنری گیتس تاسیس کرد. کمک به گسترش آموزش، سلامت و نیز اغنای نیازمندان از جمله فعالیتهای این بنیاد بود. در سال 2000 این زوج موفق، چندین خانوادهی [ثروتمند] دیگر را هم به این کار تشویق کردند تا سرانجام به شکلگیری بنیاد مشهور «بیل و ملیندا گیتس» انجامید. این بنیاد با آوردهی 28 میلیارد دلار شروع به کار کرد.
گیتس از سال 2000 به بعد امور جاری شرکت را به همکار قدیمیاش (از 1980) استیو بالمر سپرد و فقط به عنوان مسوول معماری نرمافزار ادامه کار داد تا بیشتر بتواند به علاقهی شخصیاش برسد؛ هرچند کماکان ریاست هیات مدیره را در اختیار داشت. با این حال در طول سالیان بعد بیشتر وقتش در بنیاد بیل و ملیندا گذرانده شد. در سال 2006 اعلام کرد که دیگر به طور تماموقت در مایکروسافت کار نمیکند و قصد دارد وقت بیشتری به بنیاد خود اختصاص دهد. 27 جون 2008 آخرین باری بود که یک روز کامل را در شرکت مایکروسافت گذراند.
بیل گیتس علاوه بر افتخارات فراوانی که در عرصهی تجارت به دست آورده، بارها نیز از سوی مجامع خیریه جهان تقدیر شده. مجله تایم او را یکی از تاثیرگذارترین افراد قرن بیستم معرفی و در سال 2005 به همراه همسرش به عنوان فرد سال انتخاب کرد. همچنین او چندین دکتری افتخاری از دانشگاههای مختلف دنیا دریافت کرده و از سوی ملکهی بریتانیا به عنوان شوالیه مفتخر شده.
گیتس در فوریهی 2014 اعلام کرد از سمتش به عنوان رییس هیات مدیره نیز کنار میرود و تنها به مشاوره در امور فناوری خواهد پرداخت. البته در همان زمانها مدیر عامل وقت مایکروسافت، استیو بالمر هم صندلی خود را به ساتیا نادلا واگذاشت تا مایکروسافت با نیروهای تازهنفس، با قدرت بیشتری پیش برود.
در حال حاضر گیتس بیشتر وقت و توان خود را صرف بنیاد بیل و ملیندا میکند. بنیاد آنها در سطح جهان در زمینههای مختلفی همچون آموزش و بهداشت فعالیتهای گستردهای دارد. بد نیست بدانید گیتس به هر یک از کارمندان بنیاد که بچهدار شوند یک سال مرخصی باحقوق میدهد. بیل گیتس اکنون یکی از مورد احترامترین و شاخصترین کارآفرینان و بزرگان تاریخ معاصر است.
حالا که بیشتر با پیشینهی این مرد بزرگ آشنا شدید چه نظری دربارهی او دارید؟ فکر میکنید آیندگان چگونه در مورد او قضاوت میکنند؟ راستی آیا در کشور ما هم کارآفرینانی به معنای درست و تخصصی آن وجود دارند؟ به نظر شما چرا در ایران شخصیتهایی مانند بیل گیتس ظهور نمیکنند؟
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که گاهی خودتان و یا این که افرادی را می بینید که شکل و رنگ لباس هایی که پوشیده اند درست همانند و همشکل محیطی است که در آن قرار دارند، این موضوع شاید برای بعضی ها از روی علاقه باشد اما یک شخص خلاق و پر حوصله طی ده سال در اینترنت عکس هایی را که از روی تصادف توسط افراد در محیطی پیرامون آن ها همشکل و همانند است را گردآوری کرده است.
استتار تصادفی و یا بهتر بگوییم همشکل شدن با محیط اگر چه در جای خود کاربردهای خاصی دارد و با برنامه ریزی انجام می شود، اما آن چه را که در تصاویر زیر می بینید ، عکس های جمع آوری شده یک فرد در اینترنت است که در طول ۱۰ سال اخیر در اینترنت جمع آوری کرده است، عکس هایی که بعضی ها از روی خلاقیت در زمان قرار گرفتنشان در محیط همشکل خود گرفته اند و تصاویر دیگری که بدون اطلاع افراد به همشکل بودنشان با محیط پیرامونی آن ها توسط افراد دیگری تهیه و در فضای مجازی منتشر شده است.
مالیدن شانهها توسط افراد مشهور، صدها هزار دنبال کننده در رسانههای اجتماعی، کفشهای کمیابی و داشتن مد اختصاصی، تنها برخی از چیزهایی هستند که راشد بلهاسا، ۱۵ ساله به آن مشهور است. راشد، جوانترین پسر سرمایه دوبی، سیف احمد بلهاسا، تقریبا همه چیزهایی که شما آرزویش را دارید و خیلی چیزهای دیگر را دارد. او همچنین علاقه زیادی دارد زندگی پر زرق و برق خود را آنلاین به رخ بکشد و صدها هزار نفر در سایت هایی مثل اینستاگرام و یوتیوب ثابت میکنند که بسیاری از ما هیچ چیزی را بیشتر از تماشای ثروت و زندگی دیگران دوست نداریم؛ و زندگی این پسر ۱۵ ساله دیوانه کنندهتر از آن چیزیست که میتوانید تصورش را کنید.
برای شروع، او در یک عمارت لوکس زندگی میکند و با یک باغ وحش خصوصی احاطه شده که شامل گونههای عجیب و نادر مثل شیر، ببر، شامپانزه، یوزپلنگ و پلنگ میشود. او حداقل بخشی از محبوبیت خود را بخاطر این باغ وحش خصوصی به دست آورده است. خیلی از افراد مشهور با باغ وحش او عکس میگیرند. راشد میگوید: «ویز خلیفه و استیو آکی دوستان من هستند. همه آنها به مزرعه ما میآیند. اما گاهی مجبورم به سلبریتی هایی که میخواهند اینجا بیایند نه بگویم. من وقت ندارم و این خسته کننده است.» او حتی با تمام افراد مشهور خودش صحبت نمیکند و یک نماینده دارد که برنامه ملاقات هایش را مدیریت میکند.
علاقه راشد به کفشهای ورزشی کمیاب نیز از دو سال پیش آغاز شد. وقتی او و برادرش عبدالله در بازار دوبی بودند و مردم برای دیدن و عکاسی از کفشهای عبدالله متوقف میشدند. او که واکنش مردم را دید از ۱۳ سالگی جذب این موضوع شد و به دنبال کفشهای کمیاب و گرانقیمت به صورت آنلاین گشت و سپس شبکه ارتباطات خود را گسترش داد و توانست کفشهای کلکسیونی با قیمت مناسب پیدا کند. او سال گذشته گفت که ۲۰۰ جفت کفش ورزشی گران قیمت دارد که ارزانترین آنها ۱۹۰۰ دلار است. اما در عرض یک سال به نظر میرسد مجموعه او گسترش زیادی یافته و به ۲۰۰ هزار جفت رسیده است که گرانترین آنها ۸۰۰۰ دلار است.
اما چطور یک پسر ۱۵ ساله میتواند ۲۰۰ هزار جفت کفش داشته باشد؟ او مبلغی به عنوان کمک مالی ماهانه از والدینش دریافت میکند، اما بیشتر آن را سرمایه گذاری میکند. او سال گذشته ۲۰ جفت کفش از فرانسه خرید و سرمایه گذاری کرد و در دو سال قیمت آن سه برابر شد.
افراد مشهور نقش زیادی در محبوبیت آنلاین راشد داشته اند. اتومبیلهای سفارشی یکی از جدیدترین علایق راشد هستند و بااینکه هنوز مجوز رانندگی ندارد، مجموعه اتومبیلهای فانتزی خود را آغاز کرده است. فراری او که با چاپ لوئیس ویتون پوشیده شده یکی از این ماشین هاست.
درست است برخی از مارها خیلی عظیم الجثه و وحشتناک هستند اما آنها نیز شگفتی های بسیار زیادی دارند شاید باورش برای همه ما سخت باشد که اینگونه مارها چگونه حیواناتی و یا انسانهایی، چندین برابر قطر بدنشان را میبلعند و یا اساسا چگونه چنین چیزی ممکن میشود. به هر حال ما همیشه دوست داریم که درباره مارها بیشتر بدانیم و این میل ما برای دانستن هرگز تمامی ندارد. در این گزارش شما را با لیستی از ۸ مار بزرگ که هم اکنون با ما روی سیاره خاکی زندگی میکنند، آشنا میکنیم.
1. مار بوای فشار دهنده یا تنگ کننده
بوای فشار دهنده یک مار بزرگ و غیر سمی است که قادر است به طول 3.5 - 5.5 متر رشد کرده و وزنی بالغ بر 45 کیلوگرم داشته باشد. محل سکونت این مار در جنگل های بارانی گرمسیری است. در حال حاضر این نوع از بوا در زمین های بیابانی آمریکای مرکزی و جنوبی زندگی میکنند.
این مار با عضلات بزرگ و پوست زیبای که دارد بسیار مشهور است. رنگ بدن آنها می تواند قهوه ای مایل به زرد، قرمز، سبز یا زرد با نوارها و خطوط تیره باشد.
همانطور که از نامش مشخص است این مار با توجه به عضلات قوی ای که دارد به سرعت باد دور طعمه خود می پیچد و باعث مرگ آن می شود. این مار معمولا لیست غذایی متعددی دارد از گربه های وحشی، گوزن، میمون ها تا پرندگان را شکار می کند.
این نوع از مار بوا شناگر بسیار قهاری است اما به ندرت تن به آب می زند این خزنده بیشتر عمر خود را روی درختان به سر می برد.
مار بوای فشرنده یک شکارچی شبانه است و با توجه به سنسور سنجش گرمایی که دارد طعمه خود را شناسایی می کند همچینی این حیوان قادر است بوی شکار را با زبان هایش نیز حس کند.
2. آناکوندای زرد
آناکوندای زرد دومین نوع از آناکونداها در جهان است. آناکوندای زرد بالغ، بین 3 - 4.5 متر و وزنی بالغ بر 60 کیلو گرم دارد.
آناکوندای زرد بومی آمریکای جنوبی است. این گونه در کنار بوته ها، باتلاق ها و رودخانه ها زندگی می کنند. این مار بزرگ یک عضو غیر سمی در گونه خود است.
آناکوندای زرد دارای پوست زرد بسیار جذاب با لکه های سیاه است. به طوری که آنها می توانند در آب های تیره رودخانه ها یا باتلاق ها پنهان شوند این گونه آناکوندا به تنهایی زندگی می کند مگر در مواقعی که تصمیم به جفت گیری کند.
آناکوندای زرد متخصص در کمین کردن برای شکار است. این مار به طور کاملا مخفی و ناگهانی به طعمه خود یورش می برد. آناکوندا وقتی طعمه خود را می گیرد آنچنان محکم به دورش حلقه می زند تا طعمه خفه شود و بمیرد.
رژیم غذایی آناکوندای زرد شامل گوزن، گراز امریکایی، caimans( تمسای کوچک آبی) ماهی و لاک پشت است.
3. پیتون آمتیستاین
پتیون آمتیس تاین یکی از بزرگترین مارهای موجود در جهان است، هم از نظر طول و هم وزن. این مارها غول پیکر تا 8.5 متر طول و وزن برابر با 90 کیلوگرم دارند.
پیتون آمتیستاین نیز به عنوان پیتون مالش (فشار دهنده) دهنده شناخته شده است. آنها در جنگل های بارانی مناطق گرمسیری و چمن زارهای استرالیا و پاپوآ گینه زندگی می کنند این پیتون بزرگترین مار در منطقه استرالیا به حساب می آید.
پیتون آمتیستاین فقط در شب شکار می کند. این مار بزرگ روی فک خود دارای سوراخ های حرارتیای است که به وسیله آن طعمه را تشخیص می دهد سپس شکار می کند. این مار نیز به وسیله کمین کردن و حمله ناگهانی شکار می کند.
پیتون آمتیستاین به طور عمده؛ از پستانداران کوچک، پرندگان، خفاش ها و موش صحرایی تغذیه می کند.
4. پیتون هندی
پیتون هندی یک مار بسیار بزرگ است که در جنوب آسیا یافت می شود. این مار بزرگ می تواند به حداکثر طولی برابر 6.4 متر و وزن بالغ بر 91 کیلوگرم برسد. آنها در جنگل ها، جنگل های بارانی، درختچه ها و تالاب های ساحلی زندگی می کنند.
پوست جذاب پیتون های هند به رنگ زرد، قهوه ای و یا کرم رنگ با خال های تیره است. این نشانه ها به پیتون های هند کمک می کند تا استتار خوبی داشته باشند.
پیتون های هند می توانند به راحتی از درختان بالا بروند و همچنین این مارها شنا گران قهاری هستند. این خزنده اکثر عمر خود را بر روی زمین می گذراند.
پیتون های هندی فقط در مواقع جفت گیری کنار هم می مانند در غیر این صورت انفرادی زندگی می کنند.
پیتون های هندی در شب هنگام شکار می کنند آنها برای شناسایی شکار در طول شب از حس گر گرمایی که روی فک خود درارند کمک می گیرند این مار همچنین گیرنده های شیمیای برای کشف شکار دارند. پیتون های هندی وقتی شکار خود را به دام می اندازند با خفه کردن از طریق فشار دادن طعمه به زندگیش پایان می دهند.
رژیم پیتونهای هند به طور عمده شامل جوندگان و دیگر پستانداران کوچک است. آنها همچنین پرندگان و دوزیستان را نیز می خورند.
5. پیتون صخرهای(سنگی) آفریقایی
پیتون صخره ای افریقایی بزرگترین مار غیر سمی افریقا است. آنها می توانند حداکثر به طول 7.5 و وزنی تا 114 کیلوگرم برسند.
این مار بزرگ در بوته ها، مراتع گرم و جنگل های گرمسیری آفریقای غربی و مرکزی ساکن هستند.
امروزه سنگین ترین پیتون صخره ای افریقا شناسایی و ثبت شده است. پیتون های صخره ای افریقایی بهترین استتار را برای مخفی شدن انجام می دهند تا دیده نشوند.
پیتون افریقایی مانند دیگر هم نوعان خود دور شکار خود می پیچد و با فشردن آن. شکارش را از پای در می آورد.
آنها عمدتا جوندگان بزرگ، آنتیلوپ، میمون، خوک، مارمولک و تمساح را شکار می کنند. این مار قادر است بعد از خوردن یک تمسای بزرگ و یا آنتی لوپ تا یک سال چیزی نخورد.
پیتون صخره ای افریقایی در شرایط آب و هوایی خشک زمانی که جانوری برای خوردن پیدا نمی شود می تواند متابولیک بدن خود را کاهش دهد و انرژی خود را در پنین شرایط سختی حفظ کند.
این مارها مثل دیگر گونه مارهای بزرگ فقط در فصل جفت گیری در کنار یک مار دیگر دیده می شود.
6. پیتون برمهای
پیتون برمهای سومین مار بزرگ غیر سمی در جهان است. این گونه از مارها می توانند طولی به اندازه 5 تا 7.6 متر و وزنی برابر137 کیلو گرم داشته باشند. آنها در تالاب ها، باتلاق ها، جنگل ها، چمنزار ها و دره های رودخانه آسیای جنوب شرقی زندگی می کنند.
پیتون های برمه ای یکی از زیباترین مارها در جهان هستند. پوست بدن آنها به رنگ های مختلف از جمله خاکستری، قهوه ای، قهوه ای مایل به زرد و قهوهای مایل به قرمز با خال های قرمز است.
پیتون های برمه ای بینایی بسیار ضعیفی دارند. اما بجای آن دارای سنجشگر حرارتی و گیرنده های شیمیایی خوبی برخوردار هستند. این گونه دارای دندان های هستند که رو به دهانشان رشد می کند این ساختار باعث می شود که طعمه به هیچ وجه توان فرار را نداشته باشد.
پیتون های برمه ای با استفاده از انقباض ماهیچه ای شکار خود را می کشند. فک های پیتون چنان به شکار می چسبد تا طعمه خفه نشود ولش نمی کند. غذای این مار تشکیل شده است از خرگوش، موش صحرایی، پرندگان کوچک، گوزن و خوک. همانطور که می دانید پیتون ها بعد از بلعیدن شکار تا ماه ها شکار نمی کنند.
7. پیتون مشبک
پیتون مشبک با طولی برابر 10 متر بی شک بلندترین پیتون جهان است این گونه جزء بزرگترین پیتون های شناخته شده در جهان است این مار غول پیکرمی تواند به وزنی برابر با 135 کیلو گرم برسد.
پیتون های مشبک در جنگل های بارانی، جنگل های معمولی و یا در رودخانه های کوچک در سراسر آسیای جنوب شرقی ست پیتون مشبک به آن کمک می کند که درون زیست گاه خود به خوبی مخفی شده و از چشم ها پنهان شود.
پیتونهای مشبک مارهایی هستند که به تنهایی زندگی می کنند و بسیار تهاجمی هستند.
پیتون مشبک شب ها به شکار می رود لیست غذا های پیتون مشبک تشکیل شده است از؛ میمون ها، موش ها، گاو، گوزن و خوک. همانند سایر پیتون ها، این گونه نیز با خفه کردن شکار به کار طعمه خود پایان می دهد.
8. آناکوندای سبز
آناکوندای سبز در حال حاضر بزرگترین مار در جهان است این حیوان با طولی برابر با 6 الی 9 متر و وزنی حدود 250 کیلوگرم تقریبا وزنی دوبرابر بیشتر از بلند ترین مار جهان (پیتون مشبک).
برخلاف باورهای باستانی مردم آناکوندای سبز واقعا به رنگ سبز طبیعت نیست.
آناکوندای سبز یک مار غیر سمی بوده که در باتلاق ها مرداب ها و رودخانه های سراسر امریکای جنوبی یافت می شود.
آناکوندای سبز معروف به مار بوا است و با این اسم نیز شناخته شده است. زیرا آنها اکثر عمر خود را در آب صرف می کنند این مار می تواند با سرعت باورنکردنی در آب شنا کند.
چشم ها و سوراخ بینی این مار بر روی سر آن واقع شده است آن هم به دلیل این است که در آب بتواند برای شکارهای خارج از آب به خوبی استتار کند این روش به آنها این امکان را می دهد بدون آنکه دیده شوند زیر آب نفس هم بکشند.
برخی می گویند که آناکوندای سبز در طول شب شکار می کند. این در حالی است که آنها در طول روز نیز دست به شکار می زنند. آنها قادرند که سنجش گر گرمایی خود را در طول شب فعال کنند. این مار نیز یک کمینگر قهار برای شکار است.
از خصوصیات آناکوندای سبز صبر بسیار زیاد آن در موقع شکار کردن است این مار آنقدر سر جای خود بی حرکت می ماند تا طعمه به نزدیکترین جای ممکنه برای شکار برسد سپس باسرعت باورنکردنی، حیوان نگون بخت را شکار می کند.
فهرست رژیم غذایی آناکوندای سبز شامل؛ گوزن، tapir (خوک خرطوم دار)، کیمن، کورکودیل، ماهی و لاک پشت ها است.
گاهی اوقات برای فرار از روزمرگی و یکنواختی که بسیاری از ما در زندگی خود دچار آن هستیم، باید دل را به جاده زد؛ با ما همراه باشید تا 11 مورد از زیباترین جاده های اروپا را به شما معرفی کنیم.
وقتی هدف از مسافرت رسیدن به مقصد نباشد و چشماندازهای مسیر نقش اصلی را در تازه کردن روحیه داشته باشند، چرا تجربهی سفر خود را در دیدنی ترین جادهها رقم نزنیم؟ مسیری چون اِستلویو پَس (Stelvio Pass) در شمال ایتالیا که پیچ و خمهای آن بیشباهت به جاده چالوس نیستند و یا جاده های چشم نواز دیگری در سراسر اروپا که تعدادی از آنها را در ادامه بررسی میکنیم؛
جاده نوکام، اتریش
این جاده 34 کیلومتری در قسمت شرقی رشته کوههای آلپ در کرنتن (Carinthia) قرار گرفته است. با این که نوکام (Nockalm) در زمستانها به دلیل شرایط بد آب و هوایی مسدود میشود، با عبور از پیچ و خمهای آن در سایر فصلها میتوان چشماندازهایی زیبا را از جنگلهای کاج و کوهستان اطراف دید.
جاده جِنتالی، فرانسه
مسیر جِنتالی (Route Gentelly) یکی از زیباترین جادههای اروپا در جنوب فرانسه است که در هنگام رانندگی در آن، مسافران با عبور از تونلهای سنگی چشمنواز، منظرهای منحصربهفرد از خط ساحلی کوت دازور (Côte d’Azur) را خواهند دید؛ برخلاف سایر جادههای شمالی که در زمستانها مسدود میشوند، جِنتالی تمام سال قابلعبور است.
جاده افسانهای، آلمان
همانطور که از نامش پیداست، این مورد از لیست جاده های زیبای اروپا برای بازدید کودکان بسیار مناسب است. جاده افسانهای (Fairy Tale Route) فاصلهی 600 کیلومتری بین شهرهای برمن (Bremen) و هاناو (Hanau) را پوشش داده و در حین عبور از آن قلعهی ترندلبرگ که الهامبخش داستان راپونزل بود و شهر اشتایناو، محلی که برادران گریم در آن بزرگ شدند را میتوان دید.
اتوبان، آلمان
تهیه لیستی از زیباترین جاده های اروپا بدون ذکر نام اتوبان (Autobahn) امکانپذیر نیست. خوشبختانه تصویر به خوبی گویای همه چیز است.
مسیر یک، ایسلند
مسیر یک (Route One) که کل ایسلند را پوشش میدهد، منظرههای زیبایی از کوههای یخی بزرگ، آبشارها و آتشفشانهای خاموش دارد.
اِستلویو پَس، ایتالیا
اِستلویو پَس در زمینهای کوهستانی شمال ایتالیا و بخشی از سوئیس قرار دارد. معمولا به بازدیدکنندگان پیشنهاد میشود که برای اجتناب از شلوغی و گیر کردن در ترافیک توریستهایی که برای لذت بردن از مناظر با سرعت بسیار پایین حرکت میکنند، صبح زود از این جاده زیبا دیدن کنند.
جاده اقیانوس اطلس، نروژ
جاده اقیانوس اطلس بسیار کوتاه (در حدود 8 کیلومتر) است و عبور از آن در آب و هوای نامناسب کار آسانی نیست، اما از آنجایی که این جاده از جزایر مختلفی میگذرد و منطقهی اویوری (Averøy) را به اید (Eide) وصل میکند، چشماندازهای آن از کوهستان و اقیانوس، بسیار چشمنواز هستند. با این حال توریستها معمولا بازدید خود را به روزهای آفتابی موکول میکنند.
جاده ساحلی اشتوریل، پرتغال
این مورد از لیست زیباترین جاده های اروپا مسیری است که از شهر لیسبون، پایتخت پرتغال، آغاز میشود. تصویر بالا قسمتی از دماغه روکا (Cabo da Roca) و منظرهی دیدنی آن از اقیانوس را نشان میدهد که در غربیترین نقطهی اروپای قارهای قرار گرفته است.
بزرگراه ترانسفاگاراس، رومانی
بزرگراهی 90 کیلومتری با پیچهای تندی که از کوههای فاگاراس (Fagaras) میگذرند، ترانس فاگاراس (Transfăgărășan) جادهای است که بازدید از آن قویا توصیه میشود. قسمت شمالی این جاده به دریاچهی ویدرارو (Vidraru) منتهی میشود.
جاده نظامی، اسکاتلند
جاده نظامی که با نام A39 هم شناخته میشود، به نسبت سایر جادههای اروپا دور افتادهتر بوده و به پارک ملی کَنگُرمز (Cairngorms) راه دارد. بازدید از مناظر دیدنی و آرامشبخش این جاده که صحنههایی از چرای گوسفندان هم جزوی از آنهاست، توسط وب سایت معروف Ultimate Drives توصیه شده است.
گریمزل پَس، سوئیس
به اعتقاد بسیاری چشماندازهای فوقالعاده زیبای گریمزل پَس (Grimsel Pass) از مناظر اِستلویو پَس هم دیدنیتر هستند. این جاده در رشته کوه آلپ برنیس (Bernese Alps) قرار گرفته و ترافیک نسبتا سبکی دارد.
باید گفت که در کمال تأسف و ناباوری هر یک از ما به نحوی با مواد مخدر و تاثیرات مخرب آن در تماس بوده ایم. برخی خود در دام این بلای خانمانسوز گرفتار بوده و برخی دیگر شاهد رنج اعضای خانواده، دوستان یا نزدیکان خود از این موضوع بوده اند. برخی دیگر نیز خوشبختانه هیچ کدام از این شرایط ناخوشایند را درک نکرده اما در کوچه و خیابان متوجه تاثیرات مخرب این مواد بر روی افراد شده اند. امروزه در بسیاری از کشورها و به خصوص کشور خودمان مبحث مواد مخدر به یک موضوع پیچیده و تهدید کننده ی سلامت جامعه تبدیل شده است. کشورها در پاسخ به این معضلات همواره قوانین و راهکارهای جدیدی را ارائه داده و امتحان می کنند.
یکی از این راهکارها برای کاهش مصرف مواد مخدر صنعتی ارائه ی مواد مخدر طبیعی مانند تریاک به صورت قانونی و در مقادیر معین به افراد معتاد است که اخیراً در کشورمان به این موضوع پرداخته شده و قانونی درباره ی آن نیز تصویب گردیده که البته تا اجرا و دیدن نتایج آن راه درازی در پیش داریم. روی هم رفته چنین قانونی با توجه به خطرات جبران ناپذیر مواد مخدر صنعتی که روز به روز مشکلات بیشتری را برای جامعه پدید می آورد می تواند باعث شود که معتادان کمتر به سوی مواد مخدر صنعتی و البته ارزان قیمت سوق پیدا کنند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ ماده ی مخدر اصلی و اثرات مخرب آن ها بر روی فرد آشنا کنیم. با ما همراه باشید.
۱۰- هروئین
هروئین ماده ی مخدری است که به طور مستقیم از فرآوری شیره ی تریاک بدست می آید. این ماده اولین بار برای کمک به بیمارانی که به مورفین معتاد شده بودند ساخته شد. هروئین پس از گذشتن از مانع خونی- مغزی که بلافاصله پس از تزریق شدن آن در جریان خون رخ می دهد به مورفین تبدیل می شود که عملکرد اندروفین ها را تقلید کرده و حس بهبودی و سلامت را به فرد می دهد. حس سرخوشی و شادی که پس از این موضوع در بدن فرد به وجود می آید به یک حس لذت جنسی که در درون شکم رخ می دهد تشبیه شده است. یکی از روش های اصلی استعمال هروئین، تزریق درون وریدی به شمار می آید.
۹- کوکائین
کوکائین یک آلکالوئید تروپان کریستالی شده است که از برگ های گیاه کوکا به دست می آید. این ماده ی مخدر هم سیستم عصبی مرکزی را تحریک کرده و اشتها را به شدت کاهش می دهد و هم حسی توهمی و مملو از هیجان و شور و شعف همراه با انرژی فراوانی را در شخص ایجاد می کند. از این ماده ی مخدر به طور تفریحی و موردی برای دستیابی به چنین حالتی استفاده می شود. کوکائین در تحریک سیستم عصبی مرکزی بدن به شدت موثر است و تاثیر آن بین ۲۰ دقیقه تا چند ساعت در بدن فرد باقی خواهد ماند که به میزان مصرف، خلوص و روش مصرف بستگی دارد.
اولین نشانه های پس از مصرف این ماده ی مخدر شامل فعالیت بیش از حد، بی قراری، افزایش فشار خون، بالا رفتن ضربان قلب و خوشی زایدالوصف است. این شادی و شعف بعضی اوقات با احساس آرام نبودن و افسردگی و میل شدید به استعمال دوباره همراه است.. همچنین این ماده ی مخدر به شدت میل جنسی را در فرد افزایش می دهد. از اثرات مخرب جانبی این ماده ی مخدر می توان به لرزش، توهم پارانویایی و ضعف جنسی اشاره کرد که معمولاً با افزایش دفعات مصرف بیشتر می شود.
۸- متامفتامین
متامفتامین که معمولاً به آن «meth» یا «یخ» نیز گفته می شود یک ماده ی مخدر روانگردان و شبه سمپاتیک است که پس از ورود به مغز باعث می شود که هورمون های نوراپی نفرین،دوپامین و سروتونین در مغز ترشح شوند. از آن جا که این ماده ی مخدر مسیر پاداشی مزولیمبیک را تحت تاثیر قرار می دهد باعث حالت شادی و شعف در فرد می شود و به زیاده روی و اعتیاد منجر می گردد. افراد مصرف کننده ی متامفتامین ممکن است دچار وسواس شده و کارهای تکراری انجام دهند مانند تمیز کردن خانه، دست شستن یا باز کردن و دوباره بستن بعضی اشیا. ترک اعتیاد به این ماده ی مخدر با خوابیدن و خوردن بیش از حد و علائمی شبیه افسردگی و همچنین اضطراب و میل شدید به مصرف دوباره این ماده مخدر همراه است.
۷- کراک کوکائین
کراک کوکائین که کعمولاً به اختصار «کراک» نامیده می شود در اوایل دهه ی ۱۹۸۰ ساخته شد و در مقیاس گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت. به دلیل خطرات استفاده از اتر برای تولید کوکائین خالص برای تولید کنندگان، آن ها تصمیم گرفتند که مرحله ی جدا کردن رسوب کوکائین خالص را از محلول آمونیاکی حذف کنند. در نتیجه مراحل تصفیه نیز خود به خود حذف شدند. امروزه معمولاً بیشتر از جوش شیرین به جای آمونیاک به عنوان پایه استفاده می شود که هم بوی کمتری داشته و هم کمتر سمی است. با این وجود از مواد پایه دیگری نیز می توان برای تولید کراک کوکائین استفاده نمود. بعد از ساختن کراک نسبت کوکائین به بی کربنات یک به یک یا دو به سه خواهد بود.
۶- ال اس دی
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید (Lysergic acid diethylamide) که با نام های دیگری مانند «LSD» و «اسید» نیز شناخته می شود، یک ماده ی مخدر نیمه صنعتی توهم زا از خانواده ی تریپتامین (tryptamine) است. این ماده ی مخدر که در میان مواد توهم زا از همه شناخته شده تر و قوی تر به شمار می آید یک ماده ی مخدر انتئوژن است که به صورت تفریحی مورد استفاده قرار می گیرد. تاثیرات روانی ال اس دی که با واژه ی «سفر» (trip) خلاصه می شود از هر فرد به فرد دیگر کاملاً متفاوت بوده و به فاکتورهایی از قبیل تجربیات قبلی، شرایط ذهنی و محیطی و همچنین مقدار و قدرت دُز مورد استفاده بستگی خواهد داشت.
همچنین هر «سفر» با «سفر» بعدی و قبلی و حتی مراحل یک سفر نیز متفاوت خواهد بود. سفر ال اس دی ممکن است تاثیرات مخرب روانی عاطفی دراز مدتی داشته باشد به نحوی که برخی ادعا کرده اند مصرف این ماده باعث تغییرات شدید شخصیتی و دیدگاه آن ها نسبت به دنیا شده است.
۵- اکستاسی
قرص اکستاسی (Ecstasy) یا «MDMA» یک ماده ی مخدر نیمه صنعتی روانگردان انتاکتوژن (entactogen) از خانواده ی فنتیلامین (phenethylamine) است که تجربیات و توهمات تصویری آن نسبت به بسیاری دیگر از داروهای روانگردان کمتر اما قدرت تحریک جسمی آن بیشتر خواهد بود. این ماده ی روانگردان معمولاً به صورت تفریحی و موردی استفاده شده و به عنوان یک داروی انتئوژن برای افزایش عملکرد جسمی یا از بین بردن علائم افسردگی مورد استفاده قرار می گیرد.
از تاثیرات این ماده ی روانگردان می توان به افزایش هوشیاری همه ی حواس، احساس رهایی و آزادی، خوشی، همدلی، عشق، شادی، خودآگاهی مفرط، احساس شفافیت ذهنی و علاقه ی فراوان به موسیقی و حرکات بدنی مداوم اشاره کرد. حتی حس لامسه در برخی از افراد به شدت تقویت می شود که تماس بدنی داشتن با دیگران را برای وی بسیار لذتبخش می کند. از عوارض دیگر این ماده ی روانگردان می توان به فشردن آرواره ها روی هم و افزایش ضربان قلب اشاره کرد.
۴- تریاک
تریاک یک ماده ی مخدر رزینی است که از شیرابه ی خارج شده از غلاف دانه های بالغ نشده ی گیاه خشخاش به دست می آید. این شیره حاوی مقادیر زیادی مورفین تا حدود ۱۶ درصد است که یک ماده ی مخدر آلکالوئیدی بوده و معمولاً برای تولید هرویین به صورت شیمایی فرآوری می شود. معمولاً مواد مخدر صنعتی، نیمه صنعتی خالص تری جایگزین تریاک شده که تاثیر آن ها روی بدن از تریاک بیشتر است. برای اولین بار این کار در سال ۱۸۱۷ انجام گرفت و فردی به نام فردریش ویلهلم آدام سرتورنر ادعا کرد که بعد از ۱۳ سال تحقیق و آزمایش مصیبت بار آن روی خود و سه پسربچه ی دیگر توانسته است مورفین خالص را از تریاک جدا کند.
۳- ماری جوآنا
شاهدانه (Cannabis) که بیشتر با نام «ماری جوآنا» در شکل گیاهی خود شناخته می شود یک ماده ی روانگردان است که از گیاه گل شاهدانه به دست می آید. انسان ها از دوران ماقبل تاریخ نیز از شاهدانه استفاده می کردند اما در قرن بیستم استفاده از آن در سطح گسترده ای به صورت تفریحی یا در مراسم مذهبی و روحانی و همچنین در زمینه ی پزشکی شدت گرفت. بر اساس برآوردها بیش از ۴ درصد ساکنان کره ی زمین به طور سالانه از این ماده ی مخدر استفاده می کنند. مصرف شاهدانه عوارض روانی و جسمانی خاصی را در پی دارد و معمولاً به صورت خوراکی یا مانند سیگار استعمال می شود. نئشگی حاصل از مصرف بی رویه ی این ماده از فردی به فرد دیگر و با توجه به قدرت بدنی فرد، میزان استعمال، ترکیبات شیمیایی، روش مصرف و شرایط مصرف متفاوت خواهد بود.
۲- قارچ های هذیان آور
قارچ های هذیان آور (Psilocybin mushrooms) قارچ هایی هستند که حاوی مواد روانگردان سیلوسیبین و سیلوسین و گاهی اوقات دیگر مواد روانگردان تریپتامینی هستند. وقتی که سیلوسیبین وارد بدن شود، تجریه شده و از آن سیلوسین تولید می گردد که تاثیرات توهمی در پی دارد. تاثیرات سمی قارچ های سیلوسیبین با توجه به دُز مورد استفاده، روش آماده سازی و متابولیسم شخص مصرف کننده بین ۳ تا ۷ ساعت طول خواهد کشید. توهمات ناشی از مصرف این قارچ ها معمولاً از نوع تصویری و شنیداری بسیار قوی بوده و از نشاط تا افسردگی و اضطراب متفاوت خواهد بود. حتی ممکن است در برخی افراد مصرف این قارچ ها هیچ تاثیرات جانبی نداشته باشد.
۱- پی سی پی
پی سی پی (PCP) یا «فنسیکلیداین» (Phencyclidine) یک ماده ی مخدر تجزیه ای است که قبلاً به عنوان یک عامل بیهوشی مورد استفاده قرار می گرفت که تاثیرات توهمی و نوروتوکسیک داشت. این ماده ی مخدر با عنوان «غبار فرشته» (Angel Dust) نیز معروف بوده و نام های دیگری از قبیل «خیس»، «شِرمن همزلی»، «هالک هوگان» و بسیاری اسامی دیگر نیز برای آن به کار می رود. اگر چه تاثیرات روانگردانی آن تنها چند ساعت ادامه پیدا می کند اما پاکسازی کامل بدن از آن طولانی تر خواهد بود و معمولاً هفته ها به طول خواهد انجامید. پی سی پی معمولاً به صورت تفریحی توسط افراد استفاده شده و تولید آن به صورت غیرقانونی انجام می گیرد.
این ماده معمولاً به صورت مایع یا پودری بود اما معمولاً به صورت اسپری روی برگ های ماری جوآنا، نعناع، پونه ی کوهی، جعفری و یا زنجبیل پاشیده شده و به شکل سیگار کشیده می شود. این داروی مخدر تاثیر زیادی بر روی سیستم عصبی گذاشته و به شکل توهمات، ایده های غیرطبیعی و مضحک، فکر های عجیب و غریب و هذیان گویی، قدم براداشتن و حرکات بدن ناهماهنگ و آشفته، حرکات چشمی نامنظم و غیرطبیعی، افزایش ضربان قلب و تغییر شدید دمای بدن خود را نشان می دهد. در کل این ماده مخدر اخلاق و رفتار فرد را به شدت تغییر داده و باعث می شود که فرد مصرف کننده ارتباط خود را با واقعیت از دست داده و یا حرکات شبیه زامبی از خود نشان دهند.
اگرچه وندالیسم (خرابکاری) یک عمل مجرمانه است، اما همیشه اشتباه نیست. افراد خلاق واقعا زیبایی و طنز را در جاهایی میبینند که ما به آنها اهمیتی نمیدهیم، بنابراین اگر آنها میتوانند شهر را زیباتر کنند چرا یک چشم بی بصیرت را با مقداری از شیطنتهای آنها همراه نکنیم؟ در این مطلب مجموعه تصاویری از از آثار وندالیسم را میبینید که جالبتر از آن هستند که غیرقانونی باشند. از مجسمه هایی که تبدیل به اسکیت باز شده اند تا درختانی که به شخصیتهای سیمپسون تبدیل شده اند، همه این آثار سزاوار شناخته شدن هستند.
شروع میکنیم، با عکسی که عمو رضا صادقی را در کنار فرشته های کوچکش نشان میدهد، به بهانه تبریک روز دختر به دخترانش.
جشن تولد فریبا خانم متخصص، بازیگر توانا و متخصصِ سینما و تئاتر در پشت صحنه مجموعه "شهرزاد". تبریک به خانم متخصص و آرزوی سلامتی برای ایشان. طبق پیش بینی ها فصل دوم شهرزاد آن طور که باید چنگی به دل نمیزند، ولی خب همچنان طرفدارش هستیم و منتظر بهتر شدن ماجرا.
تابلو است که بیرانوند پاکزاد تازگی ها با رفیق دوربین دارش عکاسی کرده است و تا عکس آپلود نشده موجود باد دهانمان سرویس باد. پاچه شلوارش هم دو رنگ باد زیرا زیادی کوتاه باد و خودش خجالت باد و آن را شکافته باد. اگر هم مدلش باد که خاک بر سر طراحش باد.
از آنجا که بهرام رادان یدی طولا در تبلیغات شهری دارد و سابقه حضور در تمامی بزرگراه های تهران و شهرستان ها را به صورت دو بعدی دارد، برای داوری بخش تبلیغات جشنواره فیلم شهر انتخاب شده است. یعنی فیلم های تبلیغاتی را میبیند و به آنها امتیاز میدهد. ای کاش در حق آن تیزری که در آن مرد خانه با حوله تنپوش در خیابان پیاده میرود تا به داروخانه شامپو اش را نشان دهد، اجحاف نگردد. واقعاً تیزر تاثیرگذاری بود.
گودرز و شقایق با دیدن این پست و ارتباط تصویر و متن، حسابی شرمنده شدند.
سحر جان هوای رفتن داری خیلی خودت را اذیت نکن و برو. خیلی ها رفتند و الآن دارند باب میلشان زندگی میکنند.
چگونه دلتان می آید با نامهربانی در حق حیوانات پیرمرد هشتاد ساله را مجبور به عذرخواهی در این وضعیت میکنید؟!
آرزو افشار و دخترکش پارمیدا خانم در روز دختر. تبریک دوباره به همه عزیزان.
کمرمان را شکستی با این جمله سید. ولی خب خیلی ها قضاوت کردن را به دوست داشتن ترجیح میدهند، چون کیفش بیشتر است.
پهلوون حسین و نوچه هایش.
آزاده نامداری هم این عکس را از قلب یک محیط خصوصی در سوئیس به اشتراک گذاشت تا نشان بدهد که همه چی آرام است و او چقدر خوشحال است، در حالی که بستن کامنت ها چیز دیگری میگوید.
همان عکست را میگذاشتی پسر خوب چرا به فکر کپشن زدن افتادی؟ چرا روح بنده خدا را در آن دنیا به رعشه در می آوری؟!
شهرام قائدی و حمید گودرزی در پشت صحنه سریال هاتف که دارد برای ماه محرم آماده میشود. پیش بینی مان از خط داستانی سریال این است که در نقطه اوج آن یک ظرف قیمه نذری جادویی پیدا میشود که حمید گودرزی یک قاشق از آن را میخورد و به 27 سال آینده میرود.
آرشیدوک الناز حبیبی به همراه سیاوش خیرابی در مراسم افتتاحیه یک فروشگاه.
اتفاقا در این روز ها تنها کسی که باید مدیر برنامه داشته باشد امیرعباس است با این همه مشغله و حضور رسانه ای، وگرنه مجید خراط ها مدیر برنامه را میخواهد چکار؟ برای برنامه ریزی و تنظیم وقت که کِی در کدام بخش از شهر رگش را با تیغ بزند؟
عمو پورنگ با عکسی دلبرانه از رضا صادقی و دخترش تیارا روز دختر را تبریک گفت.
تولدِ آجیِ سردار آزمون مبارک.
محمد نادری هم به مجموعه "لیسانسه ها" اضافه شده است و احتمالاً حضوری کوتاه در این سریال دارد.
شبنم جان ولی خودمانیم این عکسی که ما میبینیم هیچ جوره شبیه عکس های یهویی و به زور در کادر جای گرفتنی نیست! مخصوصاً نگاه لیندا به دوردست های روشن که حداقل ده دقیقه ای برایش وقت گذاشته است!
وقتی آفتابه به دست در حال رفتن به یک مکان دنج هستی که ناگهان تلفن خانه زنگ میخورد.
سلفی سینا سرلک و رامبد جوان، بدون هیچ دلیل خاصی. قبول دارید چهره سینا تلفیقی از چهره حسام نواب صفوی و کاوه سماک باشی با چاشنی آرمین تو ای اف ام است؟!
دیروز تولد مهدی مهدوی کیا بود. مردی که اسم خوش آهنگ اش به تنهایی باعث ایجاد حس افتخار در وجود هر ایرانی است و نیازی به تعریف و تمجید ندارد. تبریک به فوتبالیست تکرار نشدنی کشورمان. پست تبریک علی کریمی برای مهدی را ملاحظه میکنید.
زوج پیشکسوت و دوست داشتنی سینما و تلویزیون یعنی محمود پاک نیت و مهوش صبر کن در یکی از اکران های خصوصی فیلم "ساعت 5 عصر".
ازاده صمدی هم به عنوان یکی از بازیگر های این فیلم در مراسم اکران خصوصی آن در پردیس ملت حاضر شده بود. با شلواری که آخرین نمونه مشابه آن را در عکس های جوانی دایی ام با بک گراند برج آزادی دیده بودم.
سیامند رحمان، پهلوان خندان کردستان در کنار کودکان ژاپنی.
سلفی صابر ابر در کنار علی شادمان و الهام کردا در حاشیه تمرین یک نمایش جدید.
جشن تولد خواهر و برادری آذرخش و شقایق فراهانی، با عکسی از کودکیِ گل همیشه عاشق شان.
سپند امیرسلیمانی، سارا بهرامی، رضا عطاران و امید روحانی در یک پروژه سینمایی جدید به نام "هزار پا" ساخته کمدی ابوالحسن داودی.
لاله اسکندری با این عکس قدیمی جای پدرش و همچنین احمد شاملو را خالی کرد. به بهانه هفدهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، راوی لطیف ترین عاشقانه ها.
سلفی بهرام رادان در کنار همایون خان شجریان روی پله برقی، عکسی که همراه با خبر پیوستن بهرام به پروژه هنری "سی" منتشر شده است.
شهرام جان همانقدر که تو حس اعتماد به نفس داری، ما هم حس کنجکاوی داریم که عکاس خوشبختِ این عکس کیست!
سردار آزمون در روزی که خبر قرارداد 80 میلیارد تومانی اش با لاتزیو خبر یک رسانه ها شده است، دو میلیون نفری شدن صفحه اینستاگرامش را جشن گرفت. 80 میلیارد تومان برای یک نوجوان متولد 75. (فندک را برداشته و به تراس میرود.)
این اتفاق تاریخی، یعنی هم بازی شدن کمند امیرسلیمانی و زیبا بروفه برای اولین بار را، به همه مردم ایران تبریک عرض میکنیم.
جواد کاظمیان، پس از شنیدن خبر قرارداد 80 میلیاردی سردار و فکر کردن به 12 میلیون تومانی که هنوز از پرسپولیس طلب دارد.
حسن معجونی و همسر جان در دامان طبیعت.
این سلفی را حدیثه تهرانی از حرم امام رضا (ع) گرفته است تا بگوید نائب الزیاره همه است. قبول حق.
کوروش سلیمانی در دوران نوسبیلیّت.
نوید محمدزاده اینگونه از رفیقش که به او تا سر ماه دستی داده است، تشکر کرد.
روز روژا خانم اخمالو و موفرفری هم مبارک باشد.
چه جالب و شگفت انگیز شهره خانم! ما که خنده مان میگیرد، شکوفه میزنیم!
نام: خاطره حاتمی
پیشه: تمامی فعالیت های حول محور اختلال هویتی.
وقتی پیتزا سفارش دادی و پیک زنگ در را میزند.
سوگل طهماسبی هم با عکسی از کودکی های خودش روز دختر را به همه تبریک گفت تا پست آخر مطلب امروز ما هم تبریک روز دختر باشد. خوشحالیم از همراهی با ارزشتان، تا فردا، یا حق.
1. یه بار رفتیم کافه گفتن چی میل دارید گفتیم فعلا یه شمع بیار این منو رو بخونیم.
2. رفتم پرنده فروشی گفتم این عروس هلندی چنده؟ گفت ۲۵۰ تومن. گفتم جهازم داره دیگه؟ با عقاب تو مغازهش افتادن دنبالم.
3. بهتون خیانت میکنن میبخشین بعد واس طرف آرزوهاى خوب میکنین؟ والا من حتى اون زردآلویى که باعث شدن اسهال بشمو هم نمیبخشم.
4. شرکت سیگار بهمن کل فروشش رو مدیون این ٤دسته آدمه ١. پیرمردا ٢. دانشجوهاى هنر ٣. بى پولا ٤. سربازا
وقتی بعد کلی تلاش برای مخ زنیش میگه تو مثل داداشمی
5. من مطمعنم خارجم زندگی میکردم اون ادمی بودم که میاد بره تو دیسکو اون بادیگارد دم در نمیزاره بره تو.
6. آخرین پارتی که توش استخر داشت و منم رفتم پارتیه فارغ التحصیلی مهدکودکمون بود که یه استخر توپ داشت.
7. عکس دختر بیست ساله رو گذاشته با پورشه، نوشته برای رسیدن به هدفات هیچوقت دست از تلاش برندار؛ ببخشید راه رسیدن به پدر پولدار از کدوم وره؟
8. هرچقدر آدما رو بهتر میشناسی به حضرت سلیمان بیشتر حق میدی که چرا میرفت با یه مشت گاو و گوسفند درد و دل میکرد.
وقتی میگن برو ظرفا رو بشور
9. تنها جایی که به احترام من از سر جاشون پاشدند آخر برنامه خندوانه بود که به احترام مردم ایران می ایستند.
10. خداشاهده بعضیا بچه شونو میبردن تو باغ وحش ول میکردن و چندسال بعد میرفتن برمیداشتن باادب تر و آرومتر میشد از وقتی که خودشون تربیتش کنن.
11. نسل من نسلی بود که خودکار تا کلاس سوم ابتدایی حکم قاچاق کالا رو داشت ما رو از چی میترسونید.
12. من سلام رو سین نمیکنم، صبر میکنم کارشم تو پی ام بعد بگه از رو نوتیف بخونم اگه خطر نداشت سین کنم.
وقتی مامانا ناخنمونو میگرفتن
13. یکی از ترسناکترین جاهای دنیا، کوچه پشتی سینماها موقع خروجه. انگار که منهتن وارد شدی و از یه محله پرت تو بمبئی خارج شدی.
14. آیا میدانستید که افراد معمولا یادشان نمیرود ازدواج کنند و یادآوری شما تاثیری بر روند ازدواج آنان ندارد؟
15. تنها باری که دخترکُش بودم تو یه مهمونی دختره بهم گفت گمشو بوی جورابت کشتمون.
16. ماشین یه روز دست تعمیرکار بود، رفتم بگیرم یارو گفت آخر ماه بیار لنتاتم تعویض کنم، فلشم بیار اینا چیه گوش میدی داداش خل شدم.
به نظرم این مو بلوند چشم عسلی نره سربازی بهتره
17. داداش باشگاه ثبت نام کن نزدیک محرمه.
18. یادمان باشد اگر نت نداشتیم طلب وایفای ز هر بی سر و پایی نکنیم.
19. چرا وقتی سه بار زنگ میزنی جوابتو نمیدن فک میکنی بار بیست و پنجم جواب میدن؟
20. پیرمرده تو پارک صحبت میکرد میگفت زمان شاه کل اعراب جلو من تعظیم میکردن وقتی میرفتم لبنان. یهو زنش اومد داد زد باز که اومدی پارک پدرسگ.
انگار تا الان از نیویورک خرید میکردن :)))
21. اسپینر وقتی میتونه اعصاب منو ارام کنه که مثل این ستاره های نینجا ها پرتابش کنم گلوی دشمنان رو پاره کنه.
22. ولی مائده واقعا اسم عجیبیه چرا یک انسان باید 9 ماه منتظر بچه اش باشه بعد اسمشو بزاره سفره؟
23. با شلوار برین دستشویی باید بکشین پایین، با دامن برین باید بدین بالا، ولی با شلوار کردی هم باید بکشی پایین هم بدی بالا.
24. هیچ وقت به کسی که تو آزمایشگاه کار میکنه نگید به نیمه پر لیوان نگاه کن.
دور دور کردن ما دهه شصتی ها
25. برنامه های دهه فجری که ما تو مدرسه اجرا میکردیم از لحاظ کیفیت برنامه و تکنولوژی مورد استفاده یه سر و گردن از برنامه های الان شب خیز بالاتره.
26. مدت زمان رل های امروزی از مدت زمان مقاوت استقلال واسه گل نخوردن هم کمتره.
27. یه مسابقه بذارن بین آقایون و خانوما؛ هر گروهی فحش بیشتری بلد بود اون اجازه داشته باشه بره استادیوم.
28. یکی از اقوام بچهش رو آورد و بم گفت: نصیحتش کن که بره رشته ریاضی. گفتم چرا ریاضی؟ چرا اصلن باید درس بخونه؟ بچهش رو گرفت و فرار کرد.
ایستگاه دروازه دولت.
29. یه روانشناس بهم گفت جوری زندگی کن که انگار روز آخرته تااز زندگی لذت ببری. لان ۲ ماه میشه هر روز صبح یاد حرفش میفتم و سرکار نمیرم. لذت داره میچکه.
30. آفتابه از بین اشیا خونگی از همه مظلوم تره. انگار تبعیدش کردن، زبون بسته هیچ وقتم خراب نمیشه.
31. هفده روزه از ایران رفتهم. زنگ زدم برای مادربزرگم، گفتم «دلم تنگ شده.» گفت «منم، ولی اگه میشه قطع کن یه ساعت دیگه بگیر، الان وقت سریالمه.»
32. من از ویژگی های آدمهای پولدار فقط سحرخیز بودنشو دارم اونم هفت صبح جمعه با نوای دلمواز نخاله جمع کنی ساختمون نیمه ساز.
وقتی وسط بازی یادت میفته استاد با ۹/۷۵ انداختت
33. آقا اگه محل کارم قطب شمال باشه و راه بیفتم سمت خانه مادرم زنگ میزنه میگه_ سر راه _ برو قطب جنوب از خانه خاله ات فلان چیز رو بیار.
34. دهه ٧٠ یه رفیق داشتیم، داییش با روبرتو باجو تو ژاپن عکس انداخته بود. دیگه هیشکى جرات نداشت جلوش از فوتبال ایتالیا حرف بزنه این فکر میکرد صاحابشه.
35. حالا اگه اسمم نازنین بود، شاملو تو شعرش میگفت "روزگار عجیبی ست حمید".
36. طبق این مسیجهایی که برام میاد من روزانه حدود ۵۰۰ میلیون تومن برنده هستم که بدلیل اهمال و کوتاهی خودم در فرستادن عدد ۱ همهشونو از دست میدم.
اوج خلاقیت یک هموطن ...
37. میخوام یه کامیون بخرم پشتش بنویسم: رفیق بی کلک، فقط رفیقای حمید بقایی. لامصبا۲۰ میلیارد پول نقد وثیقه گذاشتن تا آزاد بشه.
38. من انقدر بدشانسم که تو بانک اگه قرعه کشی بشه، زنگ میزنن به من میگن اقا شما یک دستگاه اپارتمان باختید، یا تحویل بده یا تا اخر ماه میری زندان.
39. خانما هر مدل موی سر که بخوان آرایشگرشون درست میکنه ولی آقایون چی؟ده دقیقه به آرایشگره توضیح میدی آخرش مثل سرباز وظیفه از آرایشگاه میای بیرون.
40. عکس استاد شجریان و همایون رو گذاشته زیرش نوشته خدایا یه همچین وارثی نصیب من بکن. اونوقت تنها هنر و ارثیه ش در آوردن صدا با زیر بغلشه.
پذیرایی اعیونی
41. تو این فصل تا میتونید هندونه بخورید ،از لحاظ پزشکی نمیدونم ولی از نظر اقتصادی خیلی خوبه کیلو 500 تومن.
42. وقتی یکی مینویسه "خخخخخخ" دلم میخواد سرشو بذارم لای در به تعداد اون خ ها درو بکوبم به هم.
43. تو مملکتی زندگی میکنیم که مردمش فکر میکنن روزنامه فقط به درد شیشه پاک کردن میخوره. درحالی که روزنامه در اصل سفره یکبار مصرفه، خصوصا برای دانشجوها.
44. امروز زنگ زدم ۱۱۰ یه احوال بپرسم که نگن هر کس کارش لنگه به ما زنگ میزنه، کلی خوشحال شدن اومدن با اسکورت بردنم پیش خودشون.
45. منم اگه از هر کنسرت ۵۰ میلیون درآمد داشتم عرربده میزدم، دوست دارم زندگی رو.
اگه بخوان یه فیلم از حرمسرای ناصرالدین شاه بسازن قطعا نقش انیس الدوله سوگلی شاه به رضا شفیعی جم میرسه:)))
22. حالا که قیمت پیاز بالا رفته وقتشه که قیمت سالاد شیرازی از سالاد سزار پیشی بگیره و مشت محکمی بر دهان مهاجمان فرهنگی بزنیم.
23. گاهی عشقتون رو با چیزای کوچکی سورپرایزش کنید، مثلا با یکی دیگه ازدواج کنید.
24. یک ساله میخوام باشگاه ثبت نام کنم هر بار سر یه چی منصرف میشم. اون سری که تا دم در باشگاه هم رفتم یهو به خودم گفتم آخرش که میخوای بری زیر خاک.
تصور بابام وقتی ماشین ازش میگیرم
25. به عمقی از پوچی رسیدم که اصلا بعید نیست فردا لبامو تزریق کنم تو بیوی اینستا بنویسم «تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران» و هرشب عکس مهمونی بذارم.
26. انقدر کادو واسه مردادی های مغرور گرفتم که الان یه اسفندی بیپول ام.
27. تهران شده کافه یه چند تا سوپر مارکت دریانی هم دورش.
28. چیجوری زیر بارون دوتایی با عشقتون قدم میزنید؟ من ببینم خیس میشم طرفو میگیرم رو سرم میدوعم.
عروس خانم! آیا وکیلم؟
29. جدیدا دخترا از قاب عکس رو دیوارم بخوان عکس بگیرن یه جوری پاهای لاک زده شونو میندازن تو عکس.
30. تومراسم برترین های لیگ 16 ام، جایزه امیدوارترین بازیکن سال میرسه به اون بازیکن استقلال تو بازی با العین. تیمش 6 یک عقب بود توپو بدو بدو برد وسط زمین.
31. شرم و حیا نمیکنید شهرام ناظری رو با اون سیبیل و جلال و جبروت پشت در بسته میذارید کنسرتش رو لغو میکنید؟؟ مگه سیروان خسروی و فرزاد فرزینه؟؟
32. رفتم سیگار بخرم یهو یکی از فامیلامون اومد تو مغازه.سریع پاکت سیگار رو انداختم سطل زباله گفتم خدا رو شکر مثل هرروز یک نفرو از مرگ نجات دادم.
روش قاطعانه ی برخورد با دوستی که بعد از ۶ سال یهویی یادت میفته
33. متروی تجریش به تنهایی ثابت کرده که هر چیزی ممکنه، کی فکرشو میکرد یه روزی تو عمق دو کیلومتری زمین بشه یه ژیلت خرید؟
34. یبارم اومده بودن محلمون فیلم بسازن یهو کارگردان بهم گفت میخوای تو فیلم باهامون همکاری کنی گفتم آره گفت پس برو کنار بذار به کارمون برسیم.
35. جدیدا بچه اشون گم میشه اولین کار میان تلگرام پست میزارن، بابا برو تو اتاقش شاید بود.
36. اگه نه ساز میزنین نه اخلاق دارین نه سیکس پک دارین ... هیچ اشکالی نداره فقط کافیه یه دل پاک، یه صدای دورگه و یه پورش باکستر داشته باشین.
شانس بقیه vs شانس من
37. رفتم رژ قرمز بخرم، از توی ویترین رنگشو به مغازه دار نشون دادم، یهو داد زد جواااااد (شاگرد مغازه) یدونه از این رژ خونه خراب کنا وردار بیار.
38. هیچوقت به یک پسر ریشو با عینک دودی اعتماد نکن ، اون هنوز بسته بندیش باز نشده نمیشه فهمید توش چیه.
39. دخترداییم ١٢ سالشه اینستا کپشن زده" با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم"جالب اینجاس خونشون اصن همدانه تا حالا تهرانم نیومده.
40. یه سری هستن لایو میذارن 2،3 تام بیننده دارن که بعدش ترک میکنن محل رو، اما اونا همچنان با قدرت به لایو ادامه میدن. اینا در آینده میشن مجری شبکه 4.
بالاخره شغل مورد علاقه ام رو پیدا کردم، بیان دستم رو ببوسن، پولشو بدن و برن!
دستگاه الکترونیکی موسوم به PreVue که یک صفحه نمایش منعطف است، به کمک یک بانداژ نرم، روی شکم زنان باردار وصل شده و به وی امکان مشاهده جنین در درون شکم را می دهد. با این دستگاه، والدین قادر خواهند بود خواب، رشد، حرکات و واکنش های نوزاد خود را پیش از تولد مشاهده نمایند.
دستبند پروژکتور
کمپانی Cicret نوعی دستبند طراحی نموده که عملکردی مشابه تبلت، با فعالیت های محدود دارد. این دستبند، به لطف مینی پروژکتور و حسگرهایش، صفحه نمایش موبایل را روی بازوی شما منعکس کرده و می توانید بقیه فعالیت های مورد نظر خود را روی پوست دست خود اجرا نمایید.
اتوی روشن کننده موی سر
بسیاری از خانم ها دوست دارند که موهای روشنی داشته باشند، به همین خاطر، شرکتی به نام Pravana نوعی اتو مو اختراع و تولید کرده که قادر است در عرض چند دقیقه، موها را چند درجه روشن نماید. مساله مهم این است که مضرات این اتو برای مو کمتر از پودرهای دکلره، اعلام شده است.
دیکشنری لمسیِ لمس کن-بشنو
دانشمندان دانشگاه ملی سنگاپور اخیرا نوعی گجت موسوم به لمس کن-بشنو اختراع کرده اند که نوعی دیکشنری با قابلیت تشخیص متن است. این گجت از دو بخش تشکیل شده: حسگر کوچکی که روی انگشت دست نصب می شود و یک بلندگو که روی گوش می چسبد. به محض این که کاربر کلمه ای را با حسگر انگشتی (اسکنر) روی کاغذ لمس کند، معنی آن در گوش وی پخش خواهد شد.
مزیت این اختراع این است که صدای بلندگو را فقط کاربر می شنوند و برای دیگران هیچ گونه مزاحمتی نخواهد داشت.
شبیه ساز فعالیت های مغزی
Thync یک اختراع مبتکرانه است که با استفاده از سیگنال های الکتریکی، به کاربر کمک می کند تا استرس را از خود دور کرده و پس از یک روز کاری سخت، آرام شده و ریلکس باشد. این دستگاه مودهای مختلفی دارد. از جمله می توان به محرک، استراحت عمیق، خواب عمیق، خوشحالی و لذت اشاره کرد.
پمپ مکنده
این دستگاه برای مکش زهر پس از نیش مار، زنبور، پشه و عنکبوت استفاده می شود و می تواند موجب نجات جان فرد بشود. گفته شده که این وسیله مقدار زیادی از زهر را از بدن بیرون می کشد و احتمال آسیب جدی را تا حد زیادی می کاهد.
ماسک درمان کننده با نور
این ماسک فوق العاده شما را از گذاشتن مستقیم ماسک روی صورت خلاص می کند. این گجت، لامپ های ال ای دی درون خود دارد که هر کدام وظیفه ای را به عهده دارند: نور آبی برای از بین بردن باکتری، قرمز برای کاهش التهاب. گفته شده برای گرفتن بهترین نتیجه از این ماسک، لازم است به مدت یک ماه هر روز دستکم ۱۰ دقیقه آن را روی صورت خود قرار دهید.
ماسک مقابله با بی خوابی
مخترعان این ماسک اعلام داشته اند، کسانی که با مشکل بی خوابی و اضطراب های ناشی از بی خوابی مواجه هستند، می توانند با این گجت خوابی آرام را تجربه نمایند. لامپ های ال ای دی موجود در این ماسک هنگام خواب، نورهای مشابه غروب خورشید و هنگام صبح، نورهای آبی را در چشم فرد تداعی می کنند.
نوعی کاشی که می توانید با آن تماس تلفنی برقرار کنید
تایل، گجتی است که شما می توانید با موبایل خود با آن تماس تلفنی برقرار کنید. این کاشی را می توانید به هر وسیله ای که عادت به گم کردن آن دارید، همانند کلیدهای خانه، قلاده حیوان خانگی، کوله پشتی، کیف یا حتی ریموت کنترل تلویزیون وصل نمایید.
آنجلینا جولی در فیلم «سالت» (Salt) نقش یک مامور سیا به نام اوِلین سالت را بازی می کند که مظنون به همکاری با سرویس امنیتی روسیه است. بر اساس فیلم نامه این افسر زن باید خود را به شکل یک مرد در می آورد. آنجلینا جولی باید ساعت ها در اتاق گریم می ماند تا ظاهرش به آن چیزی که در فیلم می بینید تغییر پیدا کند.
۲- گائل گارسیا برنال، آموزش نادرست،۲۰۰۴
گائل گارسیا برنال در فیلم دراماتیک «آموزش نادرست» (Bad Education) ساخته ی سینمای اسپانیا و به کارگردانی پدرو آلمودوار نقش مردی را بازی می کند که به پوشیدن لباس زنانه و رفتارهای زنانه علاقه دارد. بازی برنال در این نقش چنان مسحور کننده بود که نقطه ی عطفی در حرفه ی بازیگری وی به شمار می آید.
۳- ادی ردمَین، دختر دانمارکی، ۲۰۱۵
داستان فیلم «دختر دانمارکی» (The Danish Girl) در دهه ی ۱۹۲۰ رخ می دهد و در مورد هنرمندی به نام اینار وگنر است که برای این که همسرش نقاشی او را بکشد خود را به شکل یک زن در می آورد. در ادامه اینار در می یابد که دیگر نمی خواهد یک مرد باشد و در صدد برمی آید که اولین جراحی تغییر جنیست را در جهان انجام دهد. ادی ردمین در هر دو نقش بسیار ماهرانه و طبیعی ظاهر شده است و این فیلم به یک اثر بسیار قوی، فلسفی و شاعرانه تبدیل شد.
۴- کیلیان مورفی، صبحانه در پلوتون، ۲۰۰۵
فیلم «صبحانه در پلوتون» (Breakfast on Pluto) یکی از کارهای برجسته و پیچیده ی کیلیان مورفی در حوزه ی بازیگری است. وی در این فیلم نقش یک نوجوان را بازی می کند که رفتارهای جنس مخالف را از خود نشان داده و این موضوع مسیر زندگی وی را به کلی تغییر می دهد.
۵- آدام سندلر، جک و جیل، ۲۰۱۱
در فیلم کمدی «جک و جیل» (Jack Jill) آدام سندلر نقش کارمند یک شرکت تبلیغاتی به نام جک و خواهر دیوانه اش به نام جیل را بازی می کند. جیل برای دیدن جک به خانه و محل کار او می رود و این موضوع دنیای جک را دچار تغییرات شدیدی می کند.
۶- الی فانینگ، سه نسل، ۲۰۱۵
الی فانینگ در فیلم «۳ نسل» (۳ Generations) نقش دختری را بازی می کند که تصمیم می گیرد جنیست خود را تغییر دهد اما مادر و مادربزرگ او نمی توانند با تبدیل شدن او به یک پسر کنار بیایند و این موضوع درگیری هایی را بین آن ها در پی دارد.
۷- هیلاری سوانک، پسرها گریه نمی کنند، ۱۹۹۹
فیلم «پسرها گریه نمی کنند» (Boys Don’t Cry) بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. هیلاری سوانک در این فیلم نقش دختری را بازی می کند که از ابتدا حس می کند مرد است. سوانک برای جا افتادن در این نقش موهایش را کوتاه کرد و فیزیک بدنش را تغییر داد که شبیه یک مرد به نظر برسد. حتی یک ماه را با قیافه ی مردانه در زندگی شخصی اش ظاهر شد و برای این فیلم جایزه اسکار را نیز از آنِ خود کرد.
۸- رابین ویلیامز، خانم داوت فایر، ۱۹۹۳
فیلم «خانم داوت فایر» (Mrs. Doubtfire) از آن دسته فیلم های رابین ویلیامز است که همه ی ما آن را دوست داریم. وی در این فیلم نقش مردی را بازی می کند که برای دیدن فرزندانش مجبور می شود خود را به شکل یک پیرزن پرستار بچه ها درآورد و بدین ترتیب توسط همسر سابقش برای نگهداری از فرزندانش استخدام می شود در حالی که هیچ کس از هویت واقعی او خبر ندارد.
۹- جان تراولتا، اسپری مو، ۲۰۰۷
در فیلم «اسپری مو» (Hairspray) جان تراولتا نقش یک زن رخت شور به نام ادنا ترنبلاد را بازی می کند که به خاطر اضافه وزنش بیش از ۱۰ سال از خانه بیرون نرفته است. دیدن تراولتا در این نقش بسیار غیرمترقبه بود زیرا همیشه عادت داشتیم که تراولتا را در نقش های خشن و نسبتاً منفی ببینیم.
۱۰- آماندا باینز، این دختر همان مرد است، ۲۰۰۶
فیلم «این دختر همان مرد است» (She’s the Man) اقتباسی آزاد از نمایشنامه «شب دوازدهم» (Twelfth Night) بوده و نشان می دهد که داشتن دو شخصیت در آنِ واحد چقدر سخت خواهد بود. آماندا در این فیلم نقش ویولا و برادر دوقلویش سباستین را بازی می کند. شخصیت آماندا در این فیلم می خواهد به نامزد سابقش ثابت کند که فوتبال تنها یک بازی مردانه نیست.
۱۱- پاتریک سوویزی، به وونگ فو با تشکر برای همه چیز!جولی نیومار، ۱۹۹۵
پاتریک سوویزی برای بازی در فیلم «به وانگ فو با تشکر برای همه چیز، جولی نیومار» (To Wong Foo Thanks for Everything, Julie Newmar) توانست جایزه گلدن گلاب را بدست بیاورد. وی در این فیلم نقش یک مرد را بازی می کند که به خاطر شرکت در یک مسابقه خود را به شکل زن درآورده و لباس های زنانه می پوشد.
۱۲- تونی کورتیس و جک لمون، بعضی ها داغش را دوست دارند، ۱۹۵۹
فیلم «بعضی ها داغش را دوست دارند» (Some Like it Hot) نیازی به تعریف و تمجید ندارد زیرا این فیلم کلاسیک را علاقمندان سینما کاملاً به یاد داشته و می دانند که بازی این دو بازیگر نامدار در نقش دو نوازنده ی ناموفق که مجبور می شوند خود را به شکل زن در بیاورند تا چه حد هنرمندانه بوده است. جک لمون باری بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه ی اسکار شد.
۱۳- داستین هافمن، توتسی، ۱۹۸۲
داستان فیلم «توتسی» (Tootsie) در مورد یک بازیگر بااستعداد است که تصمیم می گیرد نقش یک زن را بازی کند و به همین دلیل به استفاده از لباس و آرایش خود را به شکل یک زن معمولی درمی آورد. داستین هافمن برای بازی در این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین بازیگر شد.
همه می دانیم که اعضای بدن اعم از داخلی و خارجی یک یا چند کارکرد خاص دارند و نمی توان عضوی از بدن را بدون وظیفه ای خاص یا ناکارآمد و اضافی دانست. زندگی بدون هر یک از اعضای بدن یا بدشکلی و نقص در آن ها بدون شک اگر غیرممکن نباشد بسیار سخت خواهد بود. در این میان مطمئناً برخی از اعضای بدن نقش های مهم تر و حیاتی تری را ایفا می کنند و به همین دلیل برای ما از اهمیت بالاتری برخوردار بوده و بیش از بقیه ی اعضا از آن ها حفاظت می کنیم. برای مثال اعضای صورت یا ارگان هایی مانند ریه، مغز، کلیه، قلب و غیره. با این وجود شاید تابحال با خود فکر کرده باشید که برخی از ارگان های بدنتان اضافی بوده و کارکرد خاصی ندارند یا حتی زائد بوده و برای انسان چیزی جز دردسر نخواهند داشت.
در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با ۸ بخش از بدن که در ظاهر بسیار کم اهمیت بوده اما وظیفه ی مهم و خاصی را بر عهده دارند آشنا کنیم. با ما همراه باشید.
۱- زبانه ی کوچک حلق موسوم به «ملازه»
هیچ کس اهمیتی به این زائده ی آویزان پشت حلق نمی دهد به جز افرادی که اهمیت آن را درک کرده اند. بسیاری بر این باورند که این زائده ،که تنها در انسان به طور کامل تکامل یافته است، به نیاکان باستانی ما این امکان را داده اند که هنگام آب خوردن از یک چشمه بتوانند صحبت کنند. اما مشخص شده است که وظیفه ی اصلی آن تولید بزاق در سریع ترین زمان ممکن بوده و یک انسان در طول زندگی خود به طور متوسط به اندازه ی دو استخر شنا بزاق تولید می کند. بر اساس مطالعات یک تیم ایتالیایی، ملازه در خروپف کردن نیز تاثیر دارد به نحوی که افرادی که خروپف می کنند تارهای عصبی بسیار کمتری نسبت به کسانی که خروپف نمی کنند در این زائده ی حلقی خود دارند.
۲- ابروها
اگر چه این رشته های مویی برای ارتباط برقرار کردن نیز به کار می روند اما هدف اصلی آن ها محافظت از چشم در برابر گرد و خاک، آب و نور خورشید است. ابروها همچنین نقش مهمی در شناسایی صورت افراد دارند. وقتی که در یک پروژه ی تحقیقاتی در دانشگاه ام آی تی از افراد خواسته شد که ۵۰ فرد مشهور را در حالی که چشم هایشان به صورت دیجیتالی برداشته شده بود شناسایی کنند تنها در ۶۰ درصد موارد توانستند شخصیت های مورد نظر را به درستی شناسایی کنند. اما وقتی که صورت اشخاص تنها بدون ابرو به نمایش درآمد تنها در ۴۶ درصد موارد شخصیت ها برای شرکت کنندگان قابل تشخیص بودند.
۳- موی زیر بغل
موهای زیربغل که معمولاً برای همه دردسرساز می شوند در هر شخص بوی خاصی دارند که با بقیه ی افراد متفاوت است و در گذشته های دور به ویژه در مورد انسان های نئاندرتال نقش مهمی در جلب توجه جنس مخالف داشت. این موها روی غده های عرقی رشد می کنند که بوی بدن شما را تولید کرده که اطرافیان شما حس خواهند کرد. این موها در عصر هجر در تشخیص بوی بدن همسایگان بسیار موثر بود اما امروزه انسان ها آن ها را نمادی از زندگی انسان های نئاندرتال دانسته و از ته می تراشند. البته برخی نیز بر این باورند که موهای زیر بغل مانند تهویه عمل کرده و مانع تجمع باکتری ها در زیر بغل می شوند.
۴- نوک سینه مردان
شاید باور نکنید اما زندگی هر دو جنس در رحم مادر به عنوان جنس مونث آغاز می شود. برای مدت ۶۰ روز تمامی جنین ها یک فعالیت ژنتیکی مشابه دارند تا این که تستوسترون مسیر حرکتی جنین هایی که دارای کروموزوم Y هستند را تغییر می دهد. به همین دلیل نوک سینه ی مردها که در دو ماه اول رشد جنین شکل گرفته اند در همان مرحله ی ابتدایی مانده و برخلاف سینه های زنان دیگر رشد نمی کنند. جالب این که بسیاری از مردها نشان دادن نوک سینه های خود را دوست ندارند.
۵- لوزه ها
اگر تا حالا دچار گلو درد شده باشید حتماً بافت های اسفنجی لوبیا شکلی در قسمت عقب دهان را حس کرده اید که در این گونه موارد کمی متورم شده و قرمز می شود و در برخی موارد نیز نقاط سفیدی روی آن بوجود می آید. این غده ها به عنوان بخشی از سیستم لنفاوی بدن با عفونت هایی که از طریق دهان و بینی وارد بدن می شوند مبارزه می کنند اما در صورتی که با حجم زیادی از باکتری های یا ویروس ها مواجه شوند خود نیز درگیر بیماری خواهند شد. اما از آن جایی که لوزه ها تنها بخش کوچکی از سیستم دفاعی بدن را تشکیل می دهند در صورتی که در بیماری های مزمن دخالت داشته یا باعث مشکل در تنفس شوند می توان آن ها را با عمل جراحی برداشت. امروزه پزشکان در هنگام پیشنهاد جراحی لوزه ها برای کنترل عفونت بسیار محتاط تر از قبل عمل می کنند به طوری که در ایالات متحده امروزه ۵۰ درصد کمتر از دهه های قبل جراحی برداشتن لوزه ها انجام می گیرد.
۶- ناخن های دست
ناخن ها علاوه بر این که نقش مهمی در صنعت لوازم آرایشی دارند تفاوت بین نخستی ها و دیگر پستانداران را مشخص می کنند. بسیاری از پستانداران چنگال دارند یا ناخن های آن ها شکلی کاملاً پهن و صاف به خود گرفته است. نیاکان ما از ناخن های دست برای دسترسی به میوه های روی شاخه و پایین کشیدن آن ها استفاده می کردند اما امروزه از آن ها برای انجام کارهای کوچکی مانند درست گرفتن یک سکه یا کاغذ استفاده می کنیم. ناخن ها می توانند نشانه ای برای سلامت بدن ما باشند. بی رنگ بودن ناخن ها یا وجود تورفتگی در آن ها می تواند نشانه ای از سوء تغذیه یا بیماری های خاص پوستی باشد.
۷- آپاندیس
آپاندیس یک زائده ی حدوداً ۱۰ سانتی است که در انتهای روده ی بزرگ قرار دارد و بسیاری بر این باورند که نه تنها هدف و کارآیی خاصی ندارد بلکه مشکل ساز نیز می شود. وقتی که غده ی آپاندیس در اثر صدمه یا عفونت دچار تورم شود ممکن است پاره شده و مواد خطرناک و بیماری زای خود را در بدن منتشر کند. تورم آپاندیس که آپاندیسیت نامیده می شود بیشتر در کودکان اتفاق می افتد. وقتی که غده ی آپاندیس برداشته شود ظاهراً هیچ اتفاق خاصی در بدن نمی افتد. با این وجود مطالعات پزشکی اخیر نشان داده است که در غده ی آپاندیس باکتری های مفیدی نیز وجود دارد.
۸- دندان عقل
دندان های عقل که همواره مجبور می شویم آن ها را با عمل جراحی خارج کنیم در واقع سومین ردیف از دندان های آسیاب را تشکیل می دهند و به نیاکان ما کمک می کردند ریشه های گیاهی سخت، دانه ها و گوشت را به راحتی بجوند به خصوص وقتی که دیگر دندان ها می افتادند. در حدود ۳۵ درصد از افراد اصلاً دندان عقل شکل نمی گیرد اما در اکثر افراد دندان عقل در حدود سن ۱۰ سالگی شروع به شکل گرفتن کرده و بین سنین ۱۷ تا ۲۵ سالگی از پوست خارج می شوند. همین فاصله ی زمانی باعث نامگذاری این دندان ها شده است زیرا در آمدن این دندان ها را به کامل شدن عقل فرد نسبت می دهند. دندان عقلی که به صورت کامل و به شکل سالمی رشد کرده باشد نیاز به درآوردن ندارد اما در صورتی که رشد غیرمعمولی داشته باشند و در دهان باقی بمانند می توانند باعث بیماری های دهان و دندان به خصوص التهاب لثه، کیست های دهانی و صدمه رساندن به دندان های مجاور شوند.
قطار ژاپنی مشهور به «ترن سوئیت شیکی – شیما» لوکس ترین و منحصر بفردترین قطار مسافربری جهان کمتر از یک ماه دیگر در کشور آفتاب تابان فعالیتش را آغاز می کند.
ب ترن سوئیت شیکی – شیما «Train Suite Shiki-Shima» دارای ۱۷ سوئیت مجهز به تخت خواب ، دوش و دستشویی اختصاصی بوده و چند سوئیت لوکس تر قطار دارای وان حمام نیز هستند.
عکس هایی از ترن سوئیت شیکی – شیما سوژه این گزارش تصویری هستند.
۱ – ترن سوئیت شیکی – شیما در ماه مه ۲۰۱۷ ( ماه آینده میلادی) فعالیتش را آغاز می کند.
۲ – قیمت بلیت هر نفر برای سفر دو روزه با این قطار لوکس حدود ۲۹۰۰ دلار آمریکا است.
۳ – سالن ویژه برای تماشای مناظر مسیر.
۴ – تصویر دیگری از سالن ویژه برای تماشای مناظر مسیر.
۵ – لکوموتیو ترن سوئیت شیکی – شیما.
۶ – یکی از درهای ورودی قطار.
۷ – منظره هوایی ترن سوئیت شیکی – شیما هنگام سفر آزمایشی.
۸ – منظره هوایی ترن سوئیت شیکی – شیما هنگام سفر آزمایشی از زاویه ای دیگر.
۹ – یک سوئیت دوبلکس شیکی – شیما.
۱۰ – سالن رستوران ترن سوئیت شیکی – شیما.
۱۱ – ترن سوئیت شیکی – شیما در ایستگاه.
۱۲ – یکی از مهمانداران این قطار لوکس در سالن رستوران.
۱۳ – یکی از سوئیت های شیک قطار شیکی – شیما.
۱۴ – حمام مجهز به وان یکی از سوئیت های قطار لوکس.
۱۵ – مهماندار بار رستوران قطار شیکی – شیما.
۱۶ – یکی از مهمانداران کافه تریا قطار شیکی – شیما.
۱۷ – مهمانداری در داخل یکی از سوئیت های قطار لوکس.
۱۸ – دو نفر از کارکنان در کنار یکی از درهای قطار شیکی – شیما.
چند سالی است که با پیشرفت تکنولوژی های تلفن همراه تب سلفی گرفتن چنان بالا گرفته است که گاه و بیگاه می شنویم برخی از افراد در هنگام سلفی گرفتن جان خود را از دست داده اند.
متاسفانه در بسیاری از موارد سلفی گرفتن به عنوان وسیله ای برای اثبات خود و فخرفروشی تبدیل شده است و برخی از افراد نه تنها در کنار منظره های دلخراش و ناراحت کننده از خود عکس می گیرند بلکه برخی دیگر برای گرفتن یک عکس سلفی جان خود را نیز به خطر می اندازند.
در ادامه ی این مطلب قصد داریم تصاویری سلفی را به شما نشان دهیم که باور نمی کنید واقعی باشند. گیرنده ی این عکس ها خونسردانه در شرایطی از خود سلفی گرفته اند که برای شما قابل تصور نخواهد بود.