کاهش وزن در خانم ها به دلیل تغییرات هورمونی زیاد سخت تر از مردان است اما اگر یک برنامه حرفه ای را دنبال کنید به راحتی میتوانید به تناسب اندام و وزن ایده آل خود برسید.
به گزارش آلامتو و به نقل از مجله تناسب اندام؛ خانم ها به دنبال شکم صاف و تخت هستید؟ این تمرینات شکم را با یکرژیم غذایی مناسب و کاردیوی هفتگی ترکیب کنید تا خیلی سریع به اهدافتان برسید.
وقت آن است که به شکم تخت مورد علاقه تان دست یابید. این برنامه ۸ هفته ای عضلات شکم را با رژیم غذایی درست و کاردیو ترکیب کنید تا به بدنتان کمک کنید در حالی که چربی شکم اضافه را آب می کند، عضلات شکمتان را بسازد و سفت کند.
فرکانس تمرین
این تمرین شکم را دو تا سه بار در هفته بعد از جلسات تمرین قدرتی تان انجام دهید. حتی می توانید در روزهایی که تمرین نمی کنید یا با تمرینات کاردیوی شما نیز انجام شود.
۳ تا ۴ تمرین کاردیو درهفته به مدت ۲۰ تا ۳۰ دقیقه در هر جلسه انجام دهید. هر شکلی از کاردیو را که ترجیح می دهید، انتخاب کنید. از پیاده روی و دوی سرعت گرفته تا دوچرخه سواری. نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشید، آن است که کاردیو باید لذت بخش باشد. اگر نگران انجام کاردیو باشید، بیشتر احتمال دارد که جلسات را از دست بدهید. واقعا مهم نیست که چه کاری انجام می دهید، چون در حال سوزاندن کالری هستید. یک شکم تخت در آشپزخانه ساخته می شود و رژیم غذایی شما بیشترین قسمت کار را انجام می دهد.
می توانید کاردیو را اول صبح، در روزهای تعطیل یا بعد از جلسات تمرین مقاومتی تان انجام دهید.
به حداکثر رساندن برنامه رژیمی
فقط خوردن غذای کمتر، کافی نیست. برای اینکه سالم و متناسب باشید، باید مطمئن شوید که انواع درست از مواد غذایی را مصرف کرده و کمتر از حد معمول غذا نمی خورید. بسیاری از زنان، پروتئین و چربی های سالم کافی مصرف نمی کنند و بعد از یک دوره رژیم گرفتن، لاغر اما بی رمق هستند.
در اینجا چند نکته بیان می کنیم که می توانند به شما کمک کنند برنامه رژیمی تان را به حداکثر برسانید و در نتیجه به بهترین ظاهرتان دست یابید:
اگر به دنبال کاهش چربی هستید، با خوردن حدود ۱۸۰۰ کالری در روز شروع کنید. هدف شما از دست دادن حدود ۱٫ ۵ تا ۲ پوند چربی درهفته است. اگر شما سریع تر از این وزن کم کنید، توده عضلانی تان را نیز از دست خواهید داد و نتیجه آن، یک بدن لاغر اما بی رمق خواهد بود. بنابراین بیش از حد سریع، وزن کم نکنید.
اگر شما با این مقدار کالری، وزن کم نکردید، برای یک دوره حداقل ۲ هفته ای، کالری دریافتی تان را به ۱۶۵۰ کالری در روز کاهش دهید و سپس پیشرفت تان را دوباره ارزیابی کنید.
مطمئن شوید که حداقل ۱۰۰ گرم پروتئین در روز مصرف می کنید. پروتئین به شما کمک می کند بافت عضلانی بسازید یا آنها را حفظ وترمیم کنید. بسیاری از زنان به مقدار پروتئین مصرفی روزانه شان، بها نمی دهند. بنابراین کارخوبی است که بر مصرف این درشت مغذی حیاتی، نظارت داشته باشید.
اگر مصرف حداقل ۱۰۰ گرم پروتئین در روز برای ما کار سختی است، از یک مکمل پروتئین نیز استفاده کنید.
یک رژیم غذایی سالم، چیزی فراتر از تعداد کالری و پروتئین است. برای به حداکثر رساندن برنامه غذایی تان، این نکات را دنبال کنید.
۱. چربی های سالم
مطمئن شوید که حداقل ۲۰% از کالری دریافتی تان شامل چربی های سالم است، چربی های سالم برای عملکرد مناسب هورمونی، عملکرد مغز، از دست دادن چربی و خیلی چیزهای دیگر ضروری هستند.
۲. کربوهیدراتها
سعی کنید از سموم سفید رنگ (شکر سفید و آرد سفید) اجتناب کنید. در عوض، منابع کربوهیدرات مغذی مانند بلغور جو دوسر، برنج، کوینولا، میوه ها و سبزیجات را انتخاب کنید.
تمرین شکم
هفته ۱ تا ۴
تمرین
ست
تکرار یا زمان
شکم سیمکش
۲-۳
ثانیه ۱۵-۲۵
پلانک
۲-۳
۳۰-۶۰
شکم خلبانی بارفیکسی
۲-۳
۱۰-۲۰
پهلو دمبل خم
۲-۳
۱۰-۲۰
تمرین شکم
هفته ۵ تا ۸
تمرین
ست
تکرار یا زمان
کرانچ چرخشی روی میز شیبدار(تکرارها بریا هر طرف هستند)
مجله ایساتیس درب :داشتن یک قایق تفریحی لوکس نشان دهنده ی ثروت افراد می باشد. قایق های تفریحی در ابتدای قرن بیستم رواج پیدا کردند، زمانی که افراد ثروتمند قایق های بزرگ خصوصی را برای تفریح و سرگرمی می ساختند.
در این پست برای شما 10 مدل از بهترین و لوکس ترین و گرانقیمت ترین قایق های تفریحی جهان را ارائه کرده ایم.
10 – لیدی مورا : این قایق تفریحی در سال 1990 برای ناصر الرشید، بازرگان عربستانی ساخته شده است. این قایق لوکس دارای لوگویی از طلای 24 عیار و کریستال می باشد، دارای 80 قایق منگوراستا و 48 قایق سواری سانتهوان و همچنین یک هلیکوپتر S76B است. در نهایت قایق بادبانی لیدی مورا می تواند تا 30 مهمان و 60 خدمه را حمل کند.
9- آل میرکاب : ال میرکاب برای وزیر امور خارجه قطر حمد بن جاسم بن جابر ال ثانی ساخته شده است. این قایق یکی از بزرگترین قایق های تفریحی جهان بوده و در سال 2008 به عنوان دومین قایق بادبانی زیبای جهان انتخاب شده است.
قایق تفریحی آل میرکاب می تواند تا 24 مهمان داشته باشد که هر کدام دارای سوییت های مجهز به حمام، اتاق نشیمن و اتاق خواب دو نفره هستند. دو اتاق VIP برای صاحب قایق و 55 اتاق برای اعضای خدمه هم در نظر گرفته شده است. این قایق دارای سینما، عرشه خورشیدی، استخر و جکوزی و باشگاه ورزشی نیز می باشد.
8- دیلبر : این قایق تفریحی متعلق به الیگارشی عالیمر عثمانوف روسی است. دیلبر دارای استخرهای شنا و یک بالگرد است و قادر است 20 مهمان و 48 خدمه را حمل کند.
7- السید : این قایق متعلق به قابوس بن سعید ال سعید، سلطان عمان است. قایق تفریحی السید مجهز به یک سالن کنسرت بزرگ است و می تواند تا 70 مسافر و 154 خدمه را حمل کند.
6- سوپر یاچ ای : این قایق متعلق به آندری و الکساندرا ملوینچنکو، میلیاردر روسی و همسرش می باشد. دارای دیسکو و شش سوئیت مهمان می باشد. مبلمان و ظروف از کریستال فرانسوی ساخته شده است. این قایق می تواند 14 مهمان و 42 خدمه را حمل کند.
5- دبی : این قایق برای محمد رشید المکتوم حاکم دبی ساخته شده است. از ویژگی های برجسته این قایق زیبا می توان به فضای بزرگ برای آفتاب گرفتن و جکوزی و استخر شنا اشاره کرد که با کاشی دست ساز ساخته شده اند.
4- عظام : این قایق متعلق به شیخ خلیفه بن زاید النعان، رئیس امارات متحده عربی و امیر ابوظبی است که به عنوان یکی از سریعترین قایق های تفریحی دنیا هم شناخته می شود.
3- استریتز آف موناکو : این قایق لوکس یک کانسپت بوده و در حقیقت نسخه ای از موناکو می باشد، دارای استخرهای شنا و زمین های تنیس بوده و هفت سوئیت مهمان با اتاق های پذیرایی، حمام و بالکن می باشد. درون آن یک پنت هاوس، یک آبشار کوچک، هلیکوپتر و زیردریایی تعبیه شده است.
2- اکلیپس : این قایق متعلق به میلیاردر روسی رومن آبراموویچ است. قایق 24 کابین مهمان، دو استخر شنا، چند سونا و سالن دیسکو، هلی کوپتر، سه قایق و مینی زیردریایی نیز دارد. پنجره های آن ضد گلوله هستند.
1- هیستوری سوپریم : این قایق متعلق به یک تاجر مالزیایی است. در ساخت این قایق که به عنوان گرانقیمت ترین قایق تفریحی جهان شناخته می شود حدود 100000 کیلوگرم طلا و پلاتین و الماس به کار رفته است.
مجله ایساتیس درب : یک ماشین فقط برای جا به جایی مورد استفاده نیست بلکه می تواند به عنوان یک وسیله ی هنری با ارزش هم در نظر گرفته شود.
کمپانی های بزرگی از جمله لامبورگینی، استون مارتین و رولز رویس ماشین هایی تولید کردند که به عنوان گرانقیمت ترین ماشین های جهان به فرو می رسند.
در اینجا ما شما را با 10 ماشین لوکس و گرانقیمت جهان آشنا می کنیم که دیدن آن ها خالی از لطف نیست!
10- بوگاتی شیرون یا کایرون -2.7 میلیون دلار
بوگاتی شیرون به عنوان قدرتمند ترین و سریع ترین ماشین جهان با قیمت حدود 2.7 تا 3 میلیون دلار به فروش می رسد. این ماشین که می تواند با سرعتی بالاتر از 268 مایل در ساعت براند دارای یک موتور 8.0 لیتری توربو شارژ W-16 با 1500 اسب بخار قدرت می باشد.
9- پاگانی هوایرا – 2.8 میلیون دلار
این ماشین لوکس که در نمایشگاه ژنو موتور شو سال گدشته عرضه شد دارای یک موتور 6.0 لیتری دوقلوی توربو با 790 اسب بخار قدرت و 811 پوند / فوت گشتاور می باشد.
8- فراری پینین فارینا سرجیو – 3 میلیون دلار
این ماشین که هنوز یک کانسپت می باشد به عنوان گرانترین فراری ساخته شده می باشد که دارای یک موتور 4.5 لیتری V-8 F136F با 562 اسب بخار قدرت می باشد.
7- استون مارتین والکری – 3.2 میلیون دلار
در حالیکه کمپانی خودرو سازی استون مارتین هنوز قیمت این ماشین را اعلام نکرده کارشناسان حدود 3.2 میلیون دلار برای آن قیمت در نظر گرفته اند. این ماشین لوکس دارای یک موتور 6.5 لیتری V-12 نچرالی – آسپیره می باشد. قرار است که 150 تعداد از این مدل تا سال 2019 ساخته شود.
6- بوگاتی ویرون – 3.4 میلیون دلار
این مدل بوگاتی یکی از گرانترین و سریعترین ماشین های جهان با بدنه ای از جنس فیبر کربن می باشد که دارای یک موتور 8.0 لیتری W16 با 1200 اسب بخار قدرت و 1106 پوند/ فوت گشتاور بوده و می تواند با سرعتی بالاتر از 253 مایل در ساعت حرکت کند.
5- لیکان هایپراسپورت – 3.4 میلیون دلار
چراغ های جلوی این ماشین هر کدام دارای 240 الماس 15 قیراطی هستند که به عنوان اولین سوپر اسپرت عرب ها طراحی و ساخته شده و دارای موتور توربو دوقلو 3.8 لیتری با 780 اسب بخار قدرت و 708 پوند / فوت گشتاور می باشد.
4- مک لارن پی وان ال ام – 3.8 میلیون دلار
این ماشین لوکس دارای آبکاری طلا بر روی موتور 3.8 لیتر توربو دوقلو V-8 می باشد و قرار است 5 تای آن ساخته شود و به خریداران آن در آمریکا، ژاپن، امارات عربی و انگلستان تحویل داده شود.
3- لامبورگینی وننو – 4.5 میلیون دلار
این ماشین که بدنه ی آن فیبر کربن است دارای یک موتور 6.5 لیتری V12 با 740 اسب بخار قدرت و 507 پوند / فوت گشتاور می باشد.
2-کوئنیگزگ سیسیایکس تریویتا – 4.8 میلیون دلار
گران ترین ماشین جهان که با گرد الماس پوشش داده شده و دارای یک موتور 4.8 لیتری، سوپر V8 دوگانه با 1004 اسب بخار قدرت و 797 پوند / فوت گشتاور قدرت است.
1- رولز رویس Sweptail – قیمت 13 میلیون دلار
رولز رویس سویپتال به طور اختصاصی برای یک شرکت خاص ساخته شده دارای روکش صندلی از جنس چرم خالص می باشد و با الهام از کالسکه های سلطنتی طراحی شده است.
خانه های زیر آبی از دو سال قبل در سواحل دبی در حال ساخت هستند. نخستین سری این سازه های زیر آبی Floating Seahorse نام گرفته و دارای قیمت های میلیون دلاری هستند.
در آبهای اطراف ساحل زیبای دبی زنجیرهای از جزایر وجود دارند که با نام «قلب اروپا» شناخته میشوند. آنها در واقع سازههای معروف کشورهای اروپایی در ابعادی بسیار کوچکتر هستند. نخستین خانه شناور قلب اروپا که «اسب دریایی شناور» (Floating Seahorse) نام گرفته، در سال 2016 به نمایش گذاشته شد. از آن زمان، شرکت Kleindienst چند خانه زیر آبی دیگر با ابعاد بسیار بزرگتر نیز معرفی کرده است که برخی از آنها دارای قیمت حدود 3.3 میلیون دلار هستند.
خانه درون آبی اسب دریایی شناور، دارای قیمت 2.8 میلیون دلار بوده و محصول بیش از 5 هزار ساعت تحقیق و بیش از 13 هزار ساعت طراحی و مهندسی است. این ادعایی است که شرکت Kleindienst Group درباره سازه زیر آبی خود داشته است. نخستین مدل در سال 2015 و پیش از آنکه فرآیند ساخت به پایان برسد به فروش رفت و این شرکت در همان سال حدود 60 اسب آبی شناور به فروش رساند.
بخش زیرین این خانه زیر آبی، از یک اتاق خواب اصلی و حمام تشکیل شده است. ابعاد این فضا چیزی حدود 25 متر مربع است. درست در بیرون دیوارها، یک باغ مرجانی 46 متر مربعی وجود دارد.
از درون اسب آبی شناور، اهالی منزل میتوانند اسبهای آبی واقعی که در آبهای دبی در حال شنا کردن هستند را مشاهده کنند. خانه های زیر آبی دارای یک تخت شناور عظیم و همچنین عرشه مشاهده بر روی سطح آب هستند.
اگر فردی بخواهد تن به آب بزند، یک نردبان بسیار ایمن در کنار تخت شناور در نظر گرفته شده است و با استفاده از آن میتوان به آب وارد شد و سپس از آن بیرون آمد. اگر شناگری خیلی حرفهای باشد، میتواند مستقیما از روی سکو به داخل آب شیرجه بزند!
از آنجایی که خانه های زیر آبی چیزی حدود 4 کیلومتر از سواحل دبی دور هستند، اهالی باید با استفاده از قایق و یا هواپیما خود را به آنها برسانند. در این پروژه هنوز روشی مشخص برای رفت و آمد به خانهها در نظر گرفته نشده است. پیشبینی میکنیم با افزایش تعداد این خانهها، شرکت مجری پروژه اقدام به ساخت اسکله در منطقه کند. در ادامه چندین قایق و یا دیگر انوع وسیله نقلیه در آنجا پهلو خواهند گرفت. Kleindienst Group امیدوار است اینچنین خانه های زیر آبی تبدیل به یک استاندارد برای داشتن زندگی ولخرجانه شوند!
این شرکت همچنین امیدوار است بتواند زندگی طبیعی اسبهای آبی منطقه، که مدتی است به خطر افتاده، را نجات بدهد. آنها در تلاشند با ساخت مرجانهای مصنوعی در اطراف خانه های زیر آبی ، منطقهای ایمن برای زندگی و تولید مثل اسبهای آبی واقعی ایجاد کنند.
این شرکت سری جدید خانه های زیر آبی خود با نام Signature Edition را در پاییز سال 2016 معرفی کرد. ابعاد آنها به عدد خیرهکننده 370 متر مربع افزایش پیدا کرده و چیزی حدود 3.3 میلیون دلار قیمت دارند. این ویلاهای زیر آبی را باید یک ارتقای بزرگ در مقایسه با مدل اورجینال بدانیم.
در خانه های زیر آبی Signature Edition چهار اتاق خواب و چندین اتاق دیگر در نظر گرفته شده که میتوانند به اتاق خواب تبدیل شوند. پس تا برای هشت انسان بالغ و هشت کودک فضای کافی وجود دارد. ویژگی اصلی سازههای بزرگتر مجهز شدن به اتوماسیون خانگی هوشمند است.
نمای بخش زیر آب باورنکردنی و بسیار شگفتانگیز است. زندگی موجودات دریایی را میتوان خیلی شفاف حین قرار داشتن در پذیرایی مشاهده کرد.
حدود 80 متر مربع فضای زندگی و 55 متر مربع باغچه وجود دارد.
شرکت Kleindienst اعلام کرد تاکنون، سه نسخه اول خانه های زیر آبی جدید خود را به فروش رسانده است. نام جدیدترین آنها Tzar Edition بوده و به جای دبی، در سن پترزبورگ روسیه ساخته شده است.
بیش از 200 طراح، مهندس و معمار از 25 کشور دنیا برای به واقعیت تبدیل شدن پروژه ساخت خانه های زیر آبی با یکدیگر همکاری کردهاند
۳۷۰ میلیون سال است که درختان وجود دارند و همان طور که در این تصاویر باورنکردنی میبینید، دلیل خوبی وجود دارد که چرا آنها اینقدر قدمت دارند. آنها چه در وسط بادهای شدید رشد کنند، چه در بالای صخرههای سنگی سخت، یا درون تونلهای بتنی و یا حتی روی یکدیگر، خوب میدانند که چطور در جاهایی که موجودات کمی میتوانند زنده بمانند جان سالم به در ببرند و به همین دلیل است که سیاره ما ۳ تریلیون درخت بالغ دارد که ۳۰ درصد خشکیهای زمین را پوشانده اند. باتوجه به اینکه بیشتر اکسیژنی که نفس میکشیم را گیاهان تولید میکنند باید خود را بسیار خوشبخت بدانیم که درختان تا این اندازه مقاوم هستند. اگر آنها نبودند ما نیز اینجا نبودیم.
وقتی که دنیس بوگلر با پسر دو ساله اش جیمز بوگلر برای خرید به فروشگاه می رفت فکر می کند که روز معمولی دیگری مانند هر روز در انتظار وی خواهد بود اما وی دیگر هیچ وقت آن روز در ماه فوریه ۱۹۹۳ را فراموش نخواهد کرد. وقتی که او مشغول خرید در فروشگاه بود پسربچه ی دو ساله اش ربوده شد و این آخرین باری بود که دنیس پسرش را زنده می دید. دو روز بعد جسد کودک بیچاره روی ریل خط آهن پیدا شد. تصاویر بدست آمده از دوربین های مدار بسته ی فروشگاه نشان می داد که جیمز در حالی که دستش را در دستان رابرت تامپسون ۱۰ ساله قرار داده بود از فروشگاه خارج شده است.
جسد کودک نشان می داد که او به شدت توسط رابرت تامپسون و جان ونابلز که او نیز ۱۰ سال سن داشت شکنجه شده و در نتیجه ی جراحات و ضربات وارده جان خود را از دست داده است. حتی پلیس ادعا کرده بود که ممکن است جیمز تحت آزار جنسی نیز قرار گرفته باشد که این موضوع هیچ گاه مورد بررسی قرار نگرفت. دو قاتل جوان بلافاصله دستگیر شده و به عنوان جوان ترین قاتلان دوران مدرن بریتانیا شناخته شدند. به دلیل حساسیت موضوع آن ها تا سن ۱۸ سالگی در زندان نگه داشته شدند و سپس با هویت هایی جدید از زندان آزاد گردیدند.
۱۴- ماری بل
ماری بل در سال ۱۹۶۸ و به جرم خفه کردن دو پسربچه در بریتانیا وارد تیتر اول روزنامه ها شد. نکته ی شوکه کننده در مورد جنایت او این بود که ماری در هنگام ارتکاب قتل تنها ۱۱ سال سن داشت. اولین قربانی او یک پسربچه ی ۴ ساله به نام مارتین براون بود. ماری درست یک روز بعد از تولد ۱۱ سالگی اش در یک خانه ی متروکه قربانی اول خود را خفه کرد. او که از این جنایت خود هیچ گونه احساس پشیمانی نمی کرد همراه با دوستش جویس بل به زور وارد یک یتیم خانه شدند و نوشته ای از خود به جای گذاشتند که در آن به ارتکاب قتل توسط ماری اعتراف شده بود. اگر چه این دو دختر بچه نام های خانوادگی مشابهی داشتند اما در واقع هیچ نسبت خانوادگی بین آن ها وجود نداشت. تنها دو ماه بعد ماری قربانی دوم خود را پیدا کرد.
در مورد دوم او همراه با دوستش جویس یک پسربچه ی ۳ ساله به نام برایان هو را خفه کرد. جنازه ی پسرک بیچاره در یک منطقه ی متروکه رها شد اما هنوز کار ماری تمام نشده بود. مدت کوتاهی از رها کردن جسد در خرابه نمی گذشت که ماری با یک قیچی سر وقت جنازه ی برایان رفت و روی سینه اش حرف «M» را حک نمود. در ادامه نیز موهای او را کوتاه و آلت تناسلی او را برید. بعد از دستگیری، ماری بل در سال ۱۹۶۸ به ۱۲ سال زندان محکوم گردید. در دوران محاکمه پرده از زندگی رقت بار و خشن ماری برداشته شد. مادر او یک زن جوان روسپی ۱۷ ساله بود که در گذشته بارها سعی کرده بود دخترش را بکشد. پدر ماری نیز یک دزد سابقه دار بود.
۱۳- جاسمین ریچاردز
جاسمین ریچاردز ۱۳ ساله بود که با پسری ۲۳ ساله به نام جرمی استینک آشنا شده و نامزد شدند. وقتی که پدر و مادر جاسمین از رابطه ی این دو با خبر شدند دیگر به جاسمین اجازه ندادند که به دیدن جرمی برود. این دو برای حل مشکلشان یک راه حل بیرحمانه و بدفرجام پیدا کردند. در شب ۲۳ آوریل ۲۰۰۶، اجساد پدر و مادر جاسمین در خانه شان توسط کودکی که از پنجره درون خانه ی آن ها را نگاه کرده بود پیدا شد. پلیس با حضور در محل جنایت دریافت که پدر و مادر جاسمین تنها قربانیان این حادثه نیستند. جسد جیکوب ریچاردز، برادر ۸ ساله ی جاسمین نیز در رختخوابش پیدا شد.
پلیس ابتدا فکر می کرد که جاسمین توسط قاتلین ربوده شده است اما مدت زمان زیادی طول نکشید که مشخص شد جاسمین خود در این قتل ها دست داشته است. روز بعد از پیدا شدن اجساد، جرمی و جاسمین با هم دستگیر شده و به قتل اعتراف کردند. در سال ۲۰۰۷، در برابر هیئت منصفه حاضر شده و پس از اعتراف به قتل خانواده اش به ۱۰ سال زندان محکوم گردید. نامزدش نیز در سال ۲۰۰۸ محاکمه و به ۲۵ سال زندان محکوم شد.
۱۲- چامپینیا
در اکتبر سال ۲۰۰۳، لیانا فریدنباخ ۱۶ ساله همراه با نامزد ۱۹ ساله اش فلیپه کافی برای گردش به خارج از شهر سائوپائولو رفتند. هر دو فکر می کردند که تعطیلات فوق العاده و فراموش نشدنی در انتظار آن ها خواهد بود اما این زوج جوان توسط یک گروه ۴ نفره خلافکار ربوده شدند که در میان آن ها یک نوجوان ۱۶ ساله به نام چامپینیا حضور داشت که رهبری گروه و طراحی تمام ماجرا را بر عهده گرفته بود. این افراد هیچ گاه با خانواده ی گروگان های خود تماس نگرفته و درخواست پول نکردند. هر دوی آن ها روزها و روزها شکنجه شده و لیانا نیز چندین بار مورد تجاوز قرار گرفت. در ادامه گروه ابتدا فلیپه را به قتل رساند و چند روز بعد از آن نیز لیانا به قتل رسید.
چامپینیا بعد از دستگیری اذعان داشت که در ابتدا قصدشان دزدیدن اموال این زوج بوده اما وقتی که متوجه شده اند این دو پول زیادی همراه خود ندارند تصمیم گرفته اند آن ها را با خود ببرند. وقتی که از چامپینیا خواسته شد که انگیزه ی خود را از قتل این دو بیان کند اعلام کرد که هیچ انگیزه ی خاصی نداشته و تنها می خواسته است این کار را بکند. او هنوز در زندان به سر می برد و داستان قتل های او به یکی از شناخته شده ترین موارد قتل در برزیل تبدیل شد.
۱۱- اریک اسمیت
در تابستان سال ۱۹۹۳، اریک اسمیت ۱۳ ساله در حال دوچرخه سواری در یک پارک بود که دریک روبی ۴ ساله را دید که به تنهایی در پارک قدم می زند. اریک به پسربچه ی تنها نزدیک شده و او را به میان درختان کنار پارک می برد. سپس با دستانش او را خفه کرده و با سنگ سر او را له می کند. سپس پسربچه را لخت کرده و شاخه ای از درخت را در بدن او فرو می کند. جنازه ی دریک بیچاره همان روز پیدا شد. اسمیت به جرم قتل کودک ۴ ساله دستگیر گردیده و تمامی کشور به خاطر سن قاتل و میزان سنگدلی او در شوک این جنایت هولناک فرو رفت.
در سال ۱۹۹۴ اسمیت به دلیل قتل پسربچه ی ۴ ساله به دستکم ۹ سال زندان محکوم شد که بعدها نیز امکان افزایش یافتن ان وجود داشت زیرا در آن دوران برای قاتلی با این سن بیشترین محکومیت ۹ سال زندان بود. در طول دوران محاکمه وکلای مدافع اسمیت ادعا کرده بودند که وی در دوران مدرسه به شدت توسط همکلاسی هایش مورد اذیت و آزار قرار گرفته و همین موضوع او را به سمت قتل سوق داده است. سال ها بعد اسمیت در عذرخواهی از خانواده ی مقتول نامه ای نوشت و آن را از طریق تلویزیون خواند. با این وجود درخواست بخشش او از سال ۲۰۰۸ تاکنون هشت بار رد شده است. اسمیت می تواند در سال ۲۰۱۸ بار دیگر درخواست بخشش یا تخفیف مجازات کند.
۱۰- گراهام یانگ
گراهام یانگ در دوران نوجوانی یک سرگرمی بسیار عجیب داشت: او به شدت به شیمی علاقه داشت و بیش از هر چیزی دوست داشت در مورد تاثیر سم و زهر بر روی بدن انسان تحقیق کند. او ساعت ها از وقت روزانه ی خود را به مطالعه در کتابخانه در مورد این موضوع می گذراند و وقتی که ۱۴ ساله شد به این نتیجه رسید که باید از مبانی تئوری فراتر رفته و تجربیات و مطالعات خود را به صورت عملی روی افراد امتحان کند. بدین ترتیب کار خود را با مسموم کردن غذای خانواده اش در سال ۱۹۶۱ آغاز کرد. تمامی اعضای خانواده ی او درگیری مشکلاتی مانند تهوع، درد معده و اسهال شدند.
بعدها یانگ اعتراف کرد که بعضی اوقات تصادفی و به اشتباه خود را نیز مسموم کرده زیرا نمی دانسته سم را در کدام بشقاب ریخته است. نامادری گراهام در سال ۱۹۶۲ به علت مسموم شدن های متوالی جان خود را از دست داد. یکی از معلمان گراهام از علاقه ی او به سم شناسی باخبر گردیده و به این موضوع مشکوک شد به همین دلیل وقتی به سراغ میز مدرسه ی او رفت با مقادیر زیادی سم، نقاشی هایی از افراد مرده و مقالاتی در ستایش قاتلان مواجه شد. در نتیجه وی به سرعت با پلیس تماس گرفته و پس از مشخص شدن ماجرا گراهام به بیمارستان روانی بوردمور فرستاده شد و ۹ سال آینده را در آن جا گذراند. وی بعد از آزاد شدن نیز به کار خود ادامه داد و ۷۰ نفر دیگر را مسموم کرد تا در نهایت بار دیگر به زندان بازگردانده شد.
۹- جوردن براون
در ۲۰ فوریه سال ۲۰۰۹، جوردن براون ۱۱ ساله مانند روزهای قبل از خانه خارج شده، سوار اتوبوس مدرسه شد و به مدرسه رفت. آن روز و در حالی که هنوز جوردن در مدرسه بود پلیس به مدرسه مراجعه کرد زیرا جنازه ی نامادری جوردن در خانه پیدا شده بود. نامادری او که هشت ماهه حامله بوده و کنزی هوک نام داشت در رختخوابش با شلیک گلوله به قتل رسیده بود. دختر چهار ساله ی هوک جنازه ی مادرش را پیدا کرده و از تعدادی کارگر که در خیابان کار می کردند درخواست کمک کرده بود.
جوردن در ابتدا گفت که قبل از رفتن به مدرسه یک وانت سیاه مشکوک را نزدیک خانه دیده است اما خواهر ناتنی او ادعا می کرد که یک تفنگ شکاری را در دست جوردن دیده و مدت کوتاهی بعد از آن یک صدای مهیب را شنیده است. بدین ترتیتب نوجوان ۱۱ ساله به جرم قتل نامادری و نوزاد پسری که در شکم داشت دستگیر شد. به گفته ی دوستان و آشنایان، جوردن و نامادری اش رابطه ی خوبی با هم نداشتند و احتمالاً حسادت او را به سمت کشتن نامادری اش سوق داده است. براون در سال ۲۰۱۴ از زندان آزاد شد.
۸- جسی پومروی
جسی پومروی وقتی که به سن ۱۱ سالگی رسید قربانی های زیادی را آزار داده بود. او در سال ۱۸۷۲ به جرم ربودن و شکنجه ی سه کودک بیچاره ی دیگر به مرکز بازپروری فرستاده شد. اگر چه وی هیچ کدام از طعمه های خود را به قتل نرسانده بود اما همه ی آن ها را با طناب بست و سپس آن ها را لخت کرده و شکنجه می کرد. وی تنها یک سال و نیم بعد از دستگیری به دلیل رفتار خوب از مرکز بازپروری آزاد شده و به نزد مادرش برگشت. در سال ۱۸۷۴ جنازه ی یک دختر ۱۰ ساله به نام کتی کوران در زیرزمین مغازه ی لباس فروشی مادر جسی پیدا شد. بدین ترتیب جسی به جرم قتل دخترک بینوا دستگیر شده و به حبس ابد محکوم گردید. او بیشتر سال های عمر خود را در زندان و در سلول انفرادی گذراند و در نهایت در سن ۷۲ سالگی در زندان و به دلیل بیماری درگذشت. همچنین پومروی را در پرونده ی قتل یک پسربچه ی ۴ ساله که تکه تکه شده و در آب رها شده بود دخیل می دانستند. اما مدارک کافی وجود نداشت که این قتل را نیز به پومروی نسبت دهد.
۷- ادموند کمپر
در سال ۱۹۶۳، ادموند کمپر همراه با پدربزرگ و مادر بزرگش زندگی می کرد اما پس از یک مشاجره با مادر بزرگ خود با یک اسلحه ی شکاری او را مورد هدف قرار داده و با چاقو چندین ضربه نیز به او وارد کرد. وقتی که پدربزرگش به خانه بازگشته بود، ادموند او را نیز با اسلحه مورد هدف قرار داد. در ان زمان ادموند کمپر تنها ۱۴ سال سن داشت. ادموند در تماسی با مادرش موضوع را به وی اطلاع داد و مادر او نیز ماجرا را با پلیس در میان گذاشت و در نهایت ادموند دستگیر شد. وقتی که از او پرسیده شد انگیزه اش از قتل پدربزرگ و مادر بزرگش چه بوده گفت فقط می خواسته بداند که قتل مادر بزرگ چه حسی دارد و پدربزرگش را نیز برای این که جنازه ی مادربزرگش را نبیند کشته است.
ادموند محاکمه شد و چند سالی را در زندان گذراند و در سن ۲۱ سالگی علی رغم مخالفت های روان درمانگران با فرجام خواهی و بخشش او موافقت شد. ادموند نزد مادرش بازگشت که رابطه ی خوبی بین این دو وجود نداشت. او سه سال بعد مادرش و نزدیک ترین دوست او را نیز به قتل رساند. وی در این مدت جان چندین نفر دیگر را نیز گرفته بود و گرایش های مرده خواهی در او دیده شد. حتی یک بار قسمتی از گوشت بدن یکی از قربانیان خود که یک زن بود را نیز خورده بود. در نهایت ادموند به حبس ابد محکوم شد.
۶- جوزف فیلیپس
در سال ۱۹۹۸، ملیسا فیلیپس در حال تمیز کردن اتاق پسربچه ی ۱۴ ساله اش بود که متوجه خیس بودن تشک او شد و در نهایت با جستجوی بیشتر یک جنازه ی غرق در خون را در زیر تشک تخت او پیدا کرد. جنازه ی مقتول متعلق به دختر ۸ ساله ی همسایه به نام مدی کلیفتون بود که از یک هفته قبل خانواده اش خبری از وی نداشتند و فکر می کردند گم شده است. بدین ترتیب ملیسا با پلیس تماس گرفته و آن ها جاش را در مدرسه دستگیر کردند. جاش گفته بود که یک هفته قبل در حال بازی بیسبال با مدی کلیفتون بوده است که ناگهان توپ به چشم مدی برخورد می کند.
در نتیجه ی گریه های دختر بچه، جاش او را به خانه می برد اما دخترک دست از گریه و جیغ زدن برنمی دارد. بدین ترتیب جاش که ترسیده بود و از واکنش پدرش به این موضوع وحشت داشت با سیم تلفن مدی را خفه می کند و در ادامه با چوب بیسبال ضرباتی را به سر او وارد کرده و در نهایت با چاقو ضرباتی را نیز به بدن او وارد می کند. جاش به دلیل این که در زمان محاکمه شدن ۱۶ سال داشت توانست از مجازات مرگ فرار کند اما به حبس ابد بدون اجازه ی درخواست عفو یا تخفیف مجازات محکوم شد.
۵- کریستین فرناندز
در مارس ۲۰۱۱، والدین کریستین فرناندز ۱۳ ساله از او خواستند که مراقب برادر دو ساله اش دیوید گالاراگا باشد. وی چندین ماه قبل با برادرش بازی شبیه کشتی گرفتن انجام داده بود که در نهایت به شکستن پای پسربچه ی دو ساله منجر شد. این بار نیز وی با برادر کوچکترش با خشونت رفتار کرد و دو بار سر برادرش را به قفسه ی کتاب کوبید. در اثر این حادثه دیوید بیهوش شد و وقتی مادر به خانه بازگشت کریستین موضوع را به او اطلاع داد. اما او تنها صورت دیوید را شست و لباس هایش را عوض کرد. مادر آن ها که بیانلا سوزان نام داشت ۴ ساعت بعد از مراکز درمانی درخواست کمک کرد و پسربچه ی بینوا دو روز بعد از دنیا رفت.
مادر و فرزند به جرم قتل پسربچه ی دو ساله دستگیر شدند. سوزان به خاطر مرگ دیوید مقصر شناخته شد اما کریستین نیز به جرم قتل غیر عمد و ضرب و شتم شدید برادر خود زندانی شد. وی سال آینده که به سن ۱۹ سالگی برسد از زندان آزاد می گردد.
۴- اندرو گولدن و میچل جانسون
اندرو گولدن و میچل جانسون به ترتیب ۱۱ و ۱۲ ساله بودند که قتلی را برنامه ریزی کردند که در نهایت جهان را در شوک و حیرت فرو برد. در سال ۱۹۹۸ جانسون اتومبیل ون پدرش را برداشته و خانه ی پدربزرگ و مادربزرگ اندرو گولدن رفت. آن ها سلاح های پدربزرگشان که معمولاً در قفسه ی مخصوصشان قرار داشته و در آن ها قفل بود را برداشته و در ماشین گذاشتند و به سمت مدرسه به راه افتادند. این دو در هنگام ناهار زنگ خطر آتش سوزی را به صدا درآورده و در حالی که دانش آموزان و معلمان در حال خروج از مدرسه بودند آن ها را به رگبار بستند. در نهایت ۴ نفر کشته و ۱۰ نفر زخمی شدند.
هر دو پسر بچه ی قاتل نیز دستگیر و در دادگاه به اتهامات آن ها رسیدگی گردید. در دادگاه یکی از همکلاسی های آن ها اعتراف کرد که جانسون روز قبل از حادثه در مورد تیراندازی که روز بعد انجام گرفت صحبت هایی کرده است. او گفته بود باید افراد زیادی را بکشد و همه روز سه شنبه خواهند فهمید که سرنوشت آن ها مرگ یا زندگی است. این دو محکوم شده و پس از چند سال از زندان آزاد شدند. آن ها تنها کسانی هستند که در ایالات متحده به دانش آموزان شلیک کرده و در زندان به سر نمی برند.
۳- الکس و درک کینگ
در ۱۱ نوامبر سال ۲۰۰۱، آتشنشانان برای خاموش کردن خانه ای در شهر اسکامبیا سیتی حاضر شدند و در تلاش برای خاموش کردن خانه با جسد تری کینگ ۴۰ ساله در یکی از اتاق های خانه روبرو گردیدند. آن ها در ابتدا فکر می کردند که این مرد به خاطر استنشاق دود ناشی از آتش سوزی خفه شده است اما با نگاهی دقیق تر متوجه شدند که زخم های متعددی روی بدن متوفی وجود دارد. بنابراین پلیس در جریان امر قرار گرفت و همسایه ها به پلیس گفتند که تری کینگ با پسران ۱۳ و ۱۲ ساله اش با نام های درک و الکس زندگی می کند. ۱۶ روز بعد این دو برادر نوجوان پیدا شده و به قتل پدرشان اعتراف کردند.
به گفته ی ان ها نقشه ی قتل را الکس ریخته و درک آن را اجرا کرده بود.وقتی که تری کینگ به خواب رفت پسر بزرگترش با استفاده از چوب بیسبال ضربات محکمی را به سر او وارد کرد تا پدر بیچاره اش جان داد. در ادامه برای این که جنایت خود را مخفی نگه دارند خانه را به آتش کشیده و فرار کرده بودند. آن ها گفتند که می خواسته اند فرار کنند و برای این که در صورت گیر افتادن توسط پدرشان تنبیه نشوند نقشه ی قتل او را کشیده اند. علاوه بر این آن ها ادعا کردند که پدرشان از لحاظ روانی مشکل داشته و آن ها را شکنجه روحی و جسمی می کرده است. در نهایت این دو به جرم قتل پدرشان محکوم شده و به مرکز بازپروری نوجوانان فرستاده شدند.
۲- دیوید بروم
در سال ۱۹۸۸ پلیس دیوید بروم را که در ان زمان ۱۶ سال سن داشت به جرم قتل تمامی اعضای خانواده اش در مینه سوتا دستگیر کرد. دیوید بعد از یک مشاجره لفظی و فیزیکی با پدرش، با استفاده از تبر پدر، مادر و خواهرد و برادر ۱۴ و ۹ ساله اش را به قتل رساند. تنها کسی که از این قتل عام جان سالم بدر برد برادر ۱۹ ساله اش بود که در آن زمان در خانه حضور نداشت. مدیر مدرسه ی بروم بعد از این که در میان دانش آموزان شایعه شده بود که بروم شب قبل تمامی اعضای خانواده اش را به قتل رسانده با پلیس تماس گرفت. دیوید روز بعد دستگیر شد و به گفته ی پلیس بدون هیچ مقاومتی به جرم خود اعتراف کرد.
بدین ترتیب وی به قتل عمد اعضای خانواده اش متهم شد. بدین ترتیب دیوید به حبس ابد محکوم شده و تا سن ۷۰ سالگی نمی تواند درخواست عفو یا تخفیف مجازات داشته باشد. ماجرای او باعث شد که آهنگ مشهوری به نام «دیوید بروم دست به تبر می شود» (David Brom Took An Axe) در وصف جنایت او ساخته شود.
۱- سیندی کولیه و شرلی وولف
سیندی کولیه، ۱۴ ساله و شرلی وولف، ۱۵ ساله بعد از قتل یک پیرزن ۸۵ ساله در سال ۱۹۸۳ در کالیفرنیا از رسانه ها لقب «قاتلانی با صورت بچگانه» را دریافت کردند. قبل از ارتکاب جنایت آن ها در چندین خانه را به بهانه های مختلف زده بودند: از برخی نشانی و مسیر را پرسیده بودند، از برخی خواسته بودند اجازه دهند از تلفن خانه آن ها استفاده کنند و از برخی دیگر نیز تنها یک لیوان آب خواسته بودند. یکی از افرادی که این دو دختر به خانه ی آن ها رفته بودند گفته بود که قیافه و حرکات این دختران بسیار غیرعادی بوده و او و شوهرش فهمیده بودند که آن ها قصد شومی در سر دارند. این دو در نهایت قربانی مناسب خود را پیدا کردند؛ آنا بکت ۸۵ ساله. وولف دستانش را دور گردن مقتول حلقه زد و او را روی زمین انداخت و کولیه نیز با ضربات چاقو ضربات متعددی به بدن او وارد کرد.
پسر این پیرزن نگون بخت تنها چند دقیقه بعد از فرار کردن دختربچه های قاتل به خانه بازگشت و با جنازه ی مادر پیرش روبرو شد. در نتیجه به سرعت این دو توسط نیروهای پلیس دستگیر شدند و کولیه سخنان وحشتناکی را خطاب به بازجویان گفت:” اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که ما از این کار هیچ حس بدی نداشتیم. بعد از این که این کار را انجام دادیم می خواستیم بار دیگر نیز این کار را بکنیم. فقط می خواستیم یک نفر را بکشیم. فقط برای تفریح. ما هر دو هیجان زده شده بودیم. من کاری را انجام دادم که تا آن زمان انجام نداده بودم”.
جنیفر عاشق اسب سواری است و در حال حاضر در رشته ی زیست شناسی در دانشگاه استنفورد مشغول تحصیل می باشد.
دارایی های او حدود 20 میلیون دلار تخمین زده می شوند.
اگر شما اخبار داغ درباره ی افراد مشهور را دنبال می کنید شاید اخیرا درباره ی رابطه ی دختر بیل گیتس، جنیفر کاترین گیتس و یک مصری به نام نایل ناصر شنیده باشید.
به نظر می رسه که این دو واقعا با هم قرار میزارن!
بر اساس گزارش رسانه های اجتماعی رابطه ی جنیفر 21 ساله با ناصر برای ماه ها ادامه داشته و مجله فرانسوی Le Parisien این خبر را در ماه ژوئیه تایید کرد.
اما سوال اصلی اینکه نایل ناصر کیه؟
یک سوارکار حرفه ای 26 ساله که خود را برای مسابقات المپیک آماده می کند و به نظر می رسد که خانواده گیتس او را خیلی دوست دارند.
اخیرا ناصر در 12امین دوره ی مسابقات بین المللی سوارکاری مونت کارلو در کنار خانواده گیتس دیده شده است.
جنیفر و نایل عکس های زیادی از خودشان را در اینستاگرام به اشتراک گذاشته اند، یکی از این عکس ها را جنیفر به مناسبت روز ولنتاین در اینستاگرام منتشر کرد و نوشت به نظر می رسه پسر خوبی باشه!
عکس های جعلی دختر بیل گیتس
اما نکته ی جالب توجه اینجاست که اگر شما نام دختر بیل گیتس را در گوگل جستجو کنید، عکس های یک مدل و بازیگر هالیوودی به نام راشل لی کوک را می بینید.
بیوگرافی و زندگی نامه ی راشل لی کوک
راشل لی کوک یک بازیگر آمریکایی، مدل و هنرمند است که در 4 اکتبر 1979 در مینیاپولیس متولد شد.
قد او 157 سانتیمتر است.
برای بازی در فیلم هایی از جمله او همه چیزه و جوزی و عروسک هایش شناخته می شود.
یک برادر به نام بن کوک دارد.
در سال 2004 با دنیل گیلیز ازدواج کرده است.
حالا اجازه دهید واقعیت هایی را درباره ی بیل گیتس برای شما بازگو کنیم.
او در 1 ژانویه 1994 با ملیندا ازدواج کرد و آن ها 3 فرزند دارند و اولین فرزند آن ها جنیفر کاترین گیتس در سال 1996 متولد شد که فقط 21 سال سن دارد.
یک عکس از خانواده ی گیتس در سال 2010 گرفته شده که بیل در کنار همسرش ملیندا و سه فرزندش از جمله جنیفر کاترین 14 ساله را به تصویر کشیده است.
بنابراین همانطور که در تصویر بالا نیز می بینید دختر بیل گیتس هیچگونه شباهت ظاهری به عکس جعلی ندارد.
تصاویر زیادی از آلبرت انیشتین در سراسر دنیا وجود دارد اما یکی از عجیب ترین و ماندگارترین آنها تصویری است که در آن برنده جایزه نوبل زبان خود را از دهان خارج کرده و به دوربین عکاس خیره شده است.
این تصویر در بسیاری از نقاط جهان در دسترس مردم بوده و حتی بسیاری نیز آن را در محل کار و زندگی خود به دیوار آویزان کرده اند اما حالا خبر می رسد که نسخه اصلی این عکس به قیمت خیره کننده 125 هزار دلار به فروش رسیده است.
این عکس در حراجی نیت دی ساندرز واقع در لس انجلس توسط شخصی خریداری شده که هویت آن فاش نشده است.
نسخ اصلی عکس آلبرت انیشتین
عکسی که در آن انیشتین زبانش را از دهان خارج کرده پس از مهمانی هفتادمین سالگرد تولدش در دانشگاه پرینستون یعنی در 14 مارس سال 1951 گرفته شده است.
همانطور که تصویر گویای همه چیز است این نابغه فیزیک درحالی که به عکاسان و دوربینشان نگاه می کند زبان خود را از دهان خارج می کند. آرتور ساس عکاسی است که این شانس را داشت تا در این لحظه تاریخی عکس مورد نظر را ثبت کند.
جالب اینجاست که انیشتین خود یکی از طرفداران این عکس بوده و از UPI که آرتور ساس برای آن کار می کرده خواسته بود که 9 نسخه چاپی از آن داشته باشد تا بتواند به عنوان کارت پستال استفاده کند. اکثر این تصاویر به این منظور که تنها صورت انیشتین مشخص شود بریده شده بود اما تصویری که حالا به یک خریدار ناشناس فروخته شده به عنوان نسخه دست نخورده محسوب می شود.
کوکا : ” وقتی کودکی [در مناطق فقیر جهان] به اسهال مبتلا میشود هیچ وبگاهی نیست که بتواند درمانش کند. ” این را بیل گیتس در پاسخ به سوالی که نظرش را درباره پروژه پُرآوازهی «لون» گوگل جویا شده بود گفته. پروژهای که میخواهد اینترنت را در قالب چندین بالون به مناطق غیر برخوردار جهان، مثل آفریقا ببرد. گیتس معتقد است این دست کارها با فعالیتهای بهظاهر «بشر دوستانه» برخی هنرپیشهها و هنرمندان تفاوتی ندارد؛ و به جای اینکه به ریشهکنی مشکلات اساسی، مثل تامین آب و خوراک کافی و سالم و مسایل بهداشتی بپردازد فقط بهمنظور تهییج افکار در کشورهای برخوردار دنیا انجام میشود. به قول بیل گیتس وقتی در تب مالاریا دارید میسوزید، بودونبود بالون اینترنت بالای سرتان چه دردی از شما دوا میکند؟! فارغ از نظری که دربارهی دیدگاهش دارید بیشک اذعان میکنید که بیل گیتس قطعا یکی از بزرگان و تاثیرگذاران عصر ما است.
او که در 28ام اکتبر 1955 میلادی در شهر سیاتل آمریکا به دنیا آمده، در حال سپری کردن ششمین دهه از زندگی پربار خود است و حضور کمرنگ در دنیای فناوری را با فعالیت در بنیاد خیریهای که به همراه همسرش ملیندا تاسیس کرده جبران میکند.
ویلیام هنری (بیل) گیتس سوم در شهر سیاتل ایالت واشنگتن آمریکا متولد شد. اولین بار وقتی فقط 13 سال داشت و در مدرسهی لیکساید درس میخواند به برنامهنویسی علاقه نشان داد. بعدا هم در دانشگاه بهجای پیگیری رشتهی اصلی، به دنبال علاقهاش رفت. به اعتقاد بسیاری، کنار هم قرار گرفتن او و دوستش پاول آلن در زمان و مکانی درست باعث شد استعداد آنها امکان شکوفایی پیدا کند. او با ابداعات فناورانه، شم اقتصادی خوب و راهکارهای تجاری خاص خود توانست مایکروسافت، بزرگترین شرکت نرمافزاری دنیا را بنا کند و از همین طریق به عنوان ثروتمندترین مرد جهان برسد.
بیل گیتس در خانوادهای نسبتا مرفه به دنیا آمد. دو خواهر بزرگتر و کوچکتر از خود داشت. پدرش ویلیام هنری گیتس دوم، دانشجوی خجالتی رشتهی حقوق بود که برای اولین بار با مادرشان، ماری مکسول، آشنا شد. او یک دختر ورزشکار و دانشجوی دانشگاه واشنگتون بود. ماری به حضوری پررنگ در فعالیتهای دانشجویی و خیریه شهرت داشت. فضای خانوادهی آنها گرم و صمیمی بود ولی بچهها بهشدت چالشجو و تشنهی پیروزی پرورش یافته بودند. نخستین نشانههای رقابتپذیری بیل در همان جمعهای خانوادگی و موقع بازی مونوپولی بروز کرد.
رابطهی بیل با مادرش بسیار نزدیک بود و همیشه با او به سر کلاسها، مجامع و سازمانهای خیریه میرفت. از اوان کودکی به همراه مادر در جلسات هیات مدیرهی بانک اینتراستیت که پدربزرگ مادریاش تاسیس کرده بود، حضور مییافت. حتی با او در مجمع هیات مدیره شرکت IBM هم شرکت میکرد.
عشق عجیبی به مطالعه داشت و ساعتها با کتابهای مرجع و دانشنامهها وقت میگذراند. رفتارهایش در یازده-دوازده سالگی باعث نگرانی والیدنش شد. در مدرسه نمرههای خوبی میگرفت ولی به نظر افسرده و بیرغبت میرسید. آنها نگران بودند نکند فرزندشان نتواند در جامعه جا بیفتد و تنها بماند. به همین خاطر علیرغم اعتقادی که به مدارس دولتی و معمولی آمریکا داشتند او را در مدرسهی خصوصی لیکساید ثبت نام کردند. بیل گیتس همانقدر که ریاضیات و علومش خوب بود در ادبیات و زبان هم حرفی برای گفتن داشت.
در لیکساید بود که یک شرکت رایانهای به مدیران مدرسه، پیشنهاد استفاده محصلان از رایانه را داد. خود شرکت امکانات لازم را نیز فراهم کرد؛ و به همین سادگی سرنوشت یک نفر و متعاقبا میلیونها نفر دستخوش تغییر میشود. علاقهی بیل به رایانه بهزودی معلوم شد. اولین بار یک بازی دوز را به زبان بیسیک نوشت. در این مدرسه با پاول آلن که دو سال از او بزرگتر بود دوست شد. هردوشان عاشق رایانه بودند و علایق مشترک، به نزدیکی آنها کمک کرد. پاول تودار و خجالتی بود ولی بیل برونگرا و جنگجو.
دو نفری زمان زیادی را به برنامهنویسی میپرداختند. روحیات متفاوت باعث میشد گاهی دعوایشان هم بشود. حتی یک بار پاول آنقدر از دست بیل عصبانی شد که مدتی به او اجازه استفاده از رایانهی آزمایشگاه را نداد. ادامهی دوران تحصیل بیل و پاول پای رایانه گذشت. چند باری به خاطر کارهایشان به دردسر افتادند، ولی در نهایت با سماجت موفق شدند برای شرکتی که رایانهها را تهیه کرده بود یک نرمافزار بنویسند.
در سال 1970 وقتیکه فقط 15 سال داشت به همراه پاول کسبوکاری راه انداخت. یک برنامهی رایانهای به نام «Traf-o-Data» توسعه دادند که آمدوشد شهر سیاتل را نظارت میکرد. فروش این نرمافزار 20 هزار دلار سود داشت. این شد که به فکر تاسیس شرکتی برای خودشان افتادند؛ ولی والدین گیتس مُصر بودند که او دیپلم بگیرد و وارد دانشگاه بشود؛ به امید اینکه او هم راه پدر را برود و وکالت بخواند.
بیل گیتس به سال 1973 دیپلم را از همان مدرسهی لیکساید گرفت. در آزمون نهایی از مجموع 1600 امتیاز، 1590 دریافت کرد. شایع است او تا سالها از امتیازی که در امتحان نهایی گرفته بود به عنوان یکی از افتخاراتش یاد میکرد.
شروع دوران پر جنبوجوش
گیتس بعد از اتمام متوسطه، با نمرهی بالایی که داشت، بهراحتی وارد دانشگاه بزرگ هاروارد شد؛ با این امید که بتواند به آرزوی پدر و مادر جامهی عمل پوشانده و وکیل شود. اما بیشتر وقتش در سال اول را پای رایانه آزمایشگاه گذراند. هیچ رویهی خاصی برای درس خواندن نداشت ولی هر طور بود واحدها را پاس میکرد.
بیل گیتس در این مدت، ارتباط خود با پاول آلن را حفظ کرد. پاول بعد از سال دوم، دانشگاه واشنگتن را رها کرد و برای کار در شرکت هانیول به شهر بوستن آمریکا رفت. در نهایت بیل هم در 1974 به او پیوست. در زمان حضور در هانیول، آلن نسخهای از مجلهی مشهور الکترونیکس را نشانش داد که در آن از تراشه خُرد-رایانه یا مینی کامپیوتر Altair 8800 صحبت شده بود. هردوی آنها از قابلیتهایی که این تراشه میتوانست در دنیای رایانههای شخصی داشته باشد شگفتزده شده بودند.
این تراشه محصول شرکت کوچکی به نام MITS بود. به پیشنهاد بیل با آن شرکت تماس گرفتند و ادعا کردند در حال کار روی برنامهای هستند که با تراشهی آنها (Altair) اجرا میشود. ولی در واقع آنها نه تراشه را در اختیار داشتند و نه چنین برنامهای نوشته بودند. فقط میخواستند ببیند که آیا MITS اشتیاقی به توسعهی چنین نرمافزارهایی نشان میدهد؛ که از قضا این چنین بود. رییس شرکت از پسرها دعوت کرد تا نرمافزارشان را برایش نمایش دهند. این شد که گیتس و آلن با بهانهتراشی و معطل کردن MITS، بعد از دو ماه و با استفاده از آزمایشگاه دانشگاه هاروارد برنامه را آماده کردند. سرانجام آلن برای ارایهی نرمافزار به محل شرکت رفت و همانجا استخدام شد. چندی بعد گیتس هم علیرغم نظر والدینش همکار او شد. آن دو، یک سال بعد در سال 1975 شراکتشان را تحت عنوان «Micro-Soft» که برگرفته از micro-computer و software بود بنا کردند. کمی بعد هم خط تیرهی میان اسم را برداشته و نام آن را سرراست Microsoft گذاشتند.
برنامهی تحت بیسیک آنها که برای Altair نوشته شده بود، هم آوردهی مالی خوبی داشت و هم اعتباری برایشان ایجاد کرد. اما مشکل این بود که اغلب کاربرانِ آن روزگار فقط علاقهمندانی بودند که عادت به پرداخت وجه بابت نرمافزار نداشتند (کما اینکه هنوز هم در بسیاری از کشورها حق نشر رواج ندارد). آن طور که بعدها بیل گیتس تعریف کرد، حدود 10 درصد از مصرفکنندگان هزینهی آن نرمافزار را پرداختند و باقی، آن را به طور غیر مجاز در اختیار دیگران گذاشتند.
اما بیل گیتس دید متفاوتی داشت. او نرمافزار را مانند هر محصول دیگر در مالکیت خالقش میدید و تکثیر غیر مجاز آن را دزدی آشکار میدانست. این شد که در فوریهی 1976 نامهای سرگشاده خطاب به فعالان رایانه نوشت و توضیح داد که توزیع بیحسابوکتاب و بدون پرداخت حق صاحب اثر، چه طور میتواند مانع از نوشته شدن برنامههای خوب شود. در واقع دزدی نرمافزار انگیزهی برنامهنویس را از صرف وقت و هزینه برای توسعهی یک نرمافزار باکیفیت میگیرد. نامهی او با بیرغبتی مخاطبانش مواجه شد ولی بیل بر اعتقاد خود مصمم بود و از آن به بعد همهجوره در برابر سرقت نرمافزار ایستاد.
اما مشکل به مخاطبان ختم نمیشد. رییس شرکتی که بیل و پاول برای آن برنامه مینوشتند (MITS) هم درک درستی از حرفهای گیتس نداشت و او را حسود و بخیل میدانست؛ آخر سر هم MITS را به یک شرکت رایانهای دیگر فروخت و به دنبال علاقهاش در پزشکی رفت. این وسط گیتس و آلن مانده بودند و دردسر متقاعد کردن مدیران شرکت همکار جدید. در نهایت تصمیم این شد که شرکت خود را به زادگاهشان، سیاتل، منتقل کرده و بیوقفه روی گسترش آن کار کنند. همهی 25 کارمند شرکت نوپای مایکروسافت، به کار گرفته شده بودند تا در همهی زمینهها از تولید و توسعه گرفته تا تجارت و بازاریابی، مجموعه را پیش ببرند. گیتس با شم تجاری قوی در کنار توان فنی بالا، با قدرت، رهبری مایکروسافت را به دست گرفت. او توانست تا قبل از 23 سالگی حدود 2٫5 میلیون دلار سرمایه کسب کند.
خیزش مایکروسافت
تیزهوشی بیل گیتس در زمینهی توسعهی نرمافزار و نیز فراستش در امور تجاری، باعث میشد شایستهترین فرد به عنوان رهبر و سخنگوی شرکت باشد. او شخصا خط به خط برنامههای نوشته شده را بازبینی میکرد و هرجا را که لازم میدید تغییر میداد. در حالی که صنعت رایانه با تولیدات سختافزاری شرکتهایی مانند اپل، آیبیام (IBM) و اینتل به سرعت رشد میکرد، بیل بیوقفه به توسعهی نرمافزار در مایکروسافت ادامه میداد. او اغلب، مادر را هم به همراه میبرد. ماری (مادرش) در مجامع مختلف بسیار مورد احترام بود و ارتباطات خوبی هم با هیات مدیره شرکتها از جمله آیبیام داشت؛ اولین بار از همین طریق بود که بیل گیتس توانست قرار ملاقاتی با مدیر عامل آیبیام ترتیب دهد.
در نوامبر 1980 وقتی شرکت آیبیام به دنبال نرمافزاری برای راهاندازی رایانهی شخصی جدیدش بود به مایکروسافت برخورد. میگویند وقتی بیل گیتس اولین بار به آیبیام رفت یکی از کارمندان، او را با آبدارچی اشتباه گرفته و بیل را پی یک فنجان قهوه فرستاده. گیتس علیرغم اینکه خیلی جوان بود بهسرعت توانست آیبیام را تحت تاثیر قرار داده و هیات مدیره را متقاعد کند که شرکتش توانایی رفع نیاز آنها را دارد. اما مشکل این بود که مایکروسافت تاکنون سیستم عاملی که بتواند با رایانهی جدید آیبیام کار کند را توسعه نداده بود. اینجا بود که هوش بازاری گیتس به کمک آمد؛ او سیستم عاملی برای کار روی رایانههایی مشابه آنچه آیبیام در اختیار داشت خرید؛ و بیآنکه به توسعهدهنده دربارهی ماجرای آیبیام بگوید حق انحصاری و تمام و کمال سیستم عامل او را خریداری کرد. البته هرچند بعدا از مایکروسافت و گیتس به خاطر مخفی نگهداشتن اطلاعات مهم دربارهی موضوع معامله شکایت شد، ولی به دلیل پرداخت حق امتیاز، هرگز به نتیجه نرسید. گیتس هم این کار را ذکاوت تجاری خود میدانست و اعتقاد نداشت که کار نادرستی کرده.
گیتس سیستم عامل تازه خریداری شده را با رایانه آیبیام تطبیق داد و آن را به قیمت 50،000 دلار، درست همان مبلغی که بابت خریدش هزینه کرده بود تحویل آنها داد. آیبیام میخواست کدهای اصلی برنامه را یکجا بخرد تا سیستم عامل را در اختیار داشته باشد. ولی گیتس مخالفت کرد و در عوض پیشنهاد داد آیبیام بابت هر نسخه از سیستم عاملی که به همراه رایانههایش میفروشد مبلغی به عنوان حق امتیاز به مایکروسافت بپردازد. با این کار شرکتهای دیگر هم کمکم متقاعد شدند نرمافزار مایکروسافت (MS-DOS) را با پرداخت حق امتیاز دریافت کنند. چندی بعد مایکروسافت نرمافزاری به نام Softcard ارایه کرد که امکان راهاندازی Microsoft BASIC را روی دستگاههای Apple II فراهم میکرد.
مابین سالهای 1978 تا 1981 مایکروسافت رشد دیوانهواری داشت و کارمندانش از 25 به 128 نفر افزایش یافتند. درآمد شرکت هم از 4 میلیون به 16 میلیون دلار رسید. اواسط 1981 گیتس و آلن مایکروسافت را سهامی کردند. گیتس رییس هیات مدیره شد و آلن هم جانشین او.
تا سال 1983 مایکروسافت به مرور به شرکتی بینالمللی تبدیل شد. دفاتری در بریتانیا و ژاپن افتتاح کرد و قریب به 30 درصد رایانههای جهان را به سلطهی خود درآورد. اما در همین سال خبری ناگوار مایکروسافت را بهشدت تکان داد. پاول آلن به نوعی سرطان خون مبتلا شده بود و باید تحت درمان قرار میگرفت. آلن همان سال از سمتش در شرکت کناره گرفت. شایعات زیادی درباره علت کنارهگیری او گفته میشود؛ بعضی از مخالفانِ گیتس میگویند او آلن را مجبور به این کار کرده ولی دیگرانی هم معتقدند پاول بعد از مواجهه با بیماری، تصمیم گرفته باقی عمر ارزشمندش را صرف کارهای دیگری کند.
خوشبختانه آلن بعد از چندین مرحله پرتودرمانی، سلامتی کامل خود را بازیافت؛ ولی دیگر هیچوقت در مسایل اجرایی مایکروسافت وارد نشد. در سال 2000 از هیات مدیره هم استعفا داد؛ اما همچنان به عنوان یکی از سهامداران مایکروسافت باقی ماند. او اکنون در 62 سالگی با بیش از 18 میلیارد دلار از ثروتمندترین مردان عالم است.
تولد ویندوز و آغاز کشمکش با اپل
همهچیز به رقابت تاریخی مایکروسافت و اپل بر میگردد. در سال 1981 اپل به منظور توسعه نرمافزار برای رایانههای مکینتاش، به مایکروسافت پیشنهاد همکاری داد. اینطور شد که کدنویسان مایکروسافت علاوه بر کار روی پروژههای خودِ شرکت، در فرآیند توسعه نرمافزارهای مکینتاش هم قرار گرفتند؛ این موضوع در نهایت به مشابهتهایی بین محصولات دو شرکت منجر شد.
در راستای همین تشریک اطلاعات بود که مایکروسافت به توسعهی «ویندوز» رسید. سامانهای که از موشی (Mouse) برای حرکت در رابط کاربری گرافیکی، نمایش متن و تصاویر استفاده میکرد. چیزی که با MS-DOS و محدودیتهای بصری و عملکردی مختلف آن بسیار متفاوت بود.
بیل گیتس بهخوبی متوجه برتری سامانههای گرافیکی شده بود و میدانست اگر دست نجنبانند شکست آنها قطعی است. در همان زمان VisiCorp سیستم عامل گرافیکی خود را معرفی کرده بود و بیم آن میرفت بازار را از دست مایکروسافت خارج کند. گیتس فورا نشستی تشکیل داد و به بازوهای تبلیغاتی و رسانهای شرکت دستور داد این خبر را در بوق و کرنا کنند که «مایکروسافت سیستم عاملی گرافیکی به نام ویندوز توسعه داده که با تمام رایانههای اجراکنندهی MS-DOS سازگار است».
این خبر بُلفی بیش نبود و در آن زمان چنین سیستم عاملی را حتی در دست توسعه هم نداشتند. ولی گیتس با این ترفند توانست آن 30 درصد از بازار که در اختیار داشت را مجاب کند بهجای خرید دستگاههای نو و استفاده از سیستم عامل دیگر، منتظر ویندوز مایکروسافت بمانند. بدون مشتریهایی که حاضر به خرید محصول جدید باشند VisiCorp System دوام نیاورد و در سال 1985 از گردونه خارج شد.
در نوامبر 1985 بیل گیتس و مایکروسافت ویندوز را منتشر کردند؛ حدود دو سال بعد از خبر آمدنش! ویندوز از لحاظ بصری بسیار به مکینتاش اپل میمانست که تازه دو سال هم زودتر روانهی بازار شده بود. اپل دسترسی کامل به فناوریها و کدهای اصلی خود را به مایکروسافت داده بود. بیل گیتس پیشتر چندین بار به اپل توصیه کرده بود همهی آنها را ثبت کرده و امتیازشان را به دست گیرد، تا جلوی استفادههای غیر مجاز گرفته شود. ولی اپل نیز مانند خیلیهای دیگر در آن زمان با گیتس همنظر نبود و به حرفهایش ترتیب اثر نداد.
گیتس هم از این اوضاع بیحسابوکتاب نهایت بهره را برد و سیستمی ساخت که شاکلهای مشابه مکینتاش داشت. اپل، مایکروسافت را تهدید به پیگیری قضایی کرد و مایکروسافت هم با تهدید تاخیر در عرضهی نرمافزارهای سفارشی آنها جوابشان را داد. آخر سر، دعوا به نفع مایکروسافت تمام شد و توانست دادگاه را قانع کند محصولش را علیرغم مشابهتهای ظاهری، در اساس با سیستم عامل مکینتاش اپل متفاوت است.
در سال 1986 بیل گیتس مایکروسافت را سهامی عام کرد و با هر سهم به ارزش 21 دلار وارد بورس شد. او 45 درصد از سهام شرکت را برای خود نگهداشت و با 24٫7 میلیون دلار در 31 سالگی به ثروت زیادی رسید. ظرف فقط یک سال ارزش سهام مایکروسافت به طور نجومی رشد کرد و بیل گیتس جوان یک ساله میلیاردر شد. از آن به بعد گیتس همیشه در جمع ثروتمندترینها قرار داشته. در سال 1999 با رشد خیرهکنندهای، کنتور سرمایهی او، رقم 101 میلیارد دلار را هم تجربه کرد.
با این همه بیل گیتس هیچگاه خود را بینیاز از رقابت و پیشرفت ندید. همیشه بهدقت حرکات حال و آینده رقبا را رصد میکرد و بیوقفه مشغول کار بود. یکی از کارمندان مایکروسافت تعریف میکند یک روز که اتفاقی زودتر به سر کار رفته بوده با مردی مواجه میشود که با سر و وضع خاصی زیر میز او خوابیده؛ میترسد و پلیس را خبر میکند. وقتی افسر بیدارش میکند متوجه میشوند که آن مرد، بیل گیتس مدیر عامل شرکت است که بعد از کار تا دیروقت همانجا به خواب رفته.
ذکاوت بیل گیتس به او کمک کرد تمام جوانب صنعت نرمافزار را بهدرستی ببیند؛ از توسعهی محصول تا راهبردهای کلی. موقع تحلیل و اتخاذ تصمیم، تمام حالات ممکن را در نظر میگرفت؛ سناریوهای مختلف را بررسی و واکنش و راهبرد احتمالی برای هر کدام را بهدقت تعیین میکرد.
شیوهی مدیریت پیشرو و مقابلهای او نقل محافل بود. همیشه ایدههای خود و کارمندانش را به چالش میکشید تا هیچوقت هیچکس احساس فراغت از پیشرفت نکند. اگر کسی مطلبی را بدون بررسی کامل ارایه میداد خیلی راحت به او میگفت: «این احمقانهترین چیزی است که تا حالا شنیدهام»؛ اما این طرز برخوردها بیشتر برای محک زدن بود. میخواست ببیند آن فرد چقدر به ایدهاش اعتقاد دارد و چطور از آن دفاع میکند.
کمکم بیل گیتس وحشتی در شرکتهای رقیب انداخت و همه از بیرحمی او در تجارت حرف میزدند. این شرکتها به رهبری آیبیام گرد هم آمدند و برای رهایی از MS-DOS، سیستم عاملی به نام OS/2 را توسعه دادند. اما گیتس با این فشارها عقب ننشست و با گسترش ویندوز و نرمافزارهای مبتنی بر آن به مقابله برخاست. در سال 1989 مایکروسافت مجموعه آفیس که ترکیبی از نرمافزارهای کاربردی برای امور اداری مثل واژهپرداز و صفحهگسترده بود را معرفی کرد. از سوی دیگر با بازاریابی قدرتمند مایکروسافت تحت نظر بیل گیتس بیش از 100 هزار نسخه از ویندوز در عرض دو هفته فروش رفت و OS/2 را کاملا به حاشیه برد. بدین ترتیب بازار سیستمعاملهای PC یکجا در انحصار مایکروسافت درآمد. سر آخر کمیسیون تجارت فدرال آمریکا (چیزی شبیه به شورای رقابت در ایران) این شرکت را به تجارت ناعادلانه و انحصارگرایی متهم کرد.
مایکروسافت دههی 90 میلادی را در کمیسیونهای تنظیم بازار و دادگاههای اقتصادی گذراند. مشخصا شرکتهای رقیب که توان مقابله در زمینهی تجارت را در خود نمیدیدند، با به میان کشاندن نهادهای دولتی کوشیدند از سمت دیگری به مایکروسافت ضربه بزنند. بعضی از دادگاهها این شرکت را به معاملات غیرمنصفانه متهم میکردند و بعضی دیگر به اجباری که مایکروسافت در نصب مرورگر اینترنت اکسپلورر اعمال کرده ایراد میگرفتند و میخواستند به هر نحو که شده انحصارهای به وجود آمده را بشکنند.
این فشارها تا آنجا پیش رفت که بیم شقه شدن مایکروسافت در بخشهای اساسیاش (سیستمعامل و نرمافزار) میرفت. اما باز هم این بیل گیتس بود که با شیوههای خاص خود توانست راهی برای تعامل با دولت مرکزی پیدا کند و نهایتا غائله را خاتمه دهد. او تلاش کرد در کنار استفاده از ستارههای محبوب هالیوود برای تلطیف فضا، با حضور بیشتر خود در مجامع عمومی و شکستن یخ روابط، فشار به وجود آمده را کاهش دهد.
زندگی شخصی
سال 1989 وقتیکه 37 سال داشت به ملیندا فرنچ که یکی از مدیران اجرایی مایکروسافت بود دل بست. او دختری سرزنده و درعینحال بسیار منظم بود و همتای خوبی برای بیل گیتس. رابطهی آنها آهسته و طی زمان شکل گرفت تا سرانجام در یکم ژانویه 1994 ازدواج کردند. اما شادی گیتس دیری نپایید؛ مادر، راهنما و پشتیبان زندگیاش بعد از ابتلا به سرطان پستان در همان سال فوت کرد. این واقعه بهشدت او را به هم ریخت.
بیل و ملیندا بعد از آن به کشورهای مختلف سفر کردند تا نگرش تازهای از زندگی و جهان به دست آورند. دختر اولشان جنیفر کاترین در سال 1996 به دنیا آمد. گیتس پس از تولد او، خانه را به منطقهای خوش آبوهوا در جوار دریاچهی واشنگتن منتقل کرد. منزل خانواده گیتس حدود 5100 متر مربع وسعت و 54 میلیون دلار قیمت دارد.
جنیفر کاترین گیتس در حال حاضر با یک جوان مصری به نام نایل ناصر 26 ساله رابطه دارد.
فرزند دوم او روری جان در سال 1999 و دخترش فیوب آدل در سال 2002 متولد شدند.
فعالیتهای عامالمنفعه
با تشویق ملیندا، بیل مجاب شد نقش مادرش در هدایت امور خیریه بین مردم را به عهده بگیرد. این موضوع باعث شد کمکم به این نتیجه برسد که میخواهد بیشتر سرمایهاش را وقف کند. اما پیش از اقدام، همانطور که عادت داشت تمام جوانب آن را سنجید و مطالعات زیادی در اینباره انجام داد. در نهایت در سال 1994به همراه همسرش بنیادی به نام پدر بزرگش ویلیام هنری گیتس تاسیس کرد. کمک به گسترش آموزش، سلامت و نیز اغنای نیازمندان از جمله فعالیتهای این بنیاد بود. در سال 2000 این زوج موفق، چندین خانوادهی [ثروتمند] دیگر را هم به این کار تشویق کردند تا سرانجام به شکلگیری بنیاد مشهور «بیل و ملیندا گیتس» انجامید. این بنیاد با آوردهی 28 میلیارد دلار شروع به کار کرد.
گیتس از سال 2000 به بعد امور جاری شرکت را به همکار قدیمیاش (از 1980) استیو بالمر سپرد و فقط به عنوان مسوول معماری نرمافزار ادامه کار داد تا بیشتر بتواند به علاقهی شخصیاش برسد؛ هرچند کماکان ریاست هیات مدیره را در اختیار داشت. با این حال در طول سالیان بعد بیشتر وقتش در بنیاد بیل و ملیندا گذرانده شد. در سال 2006 اعلام کرد که دیگر به طور تماموقت در مایکروسافت کار نمیکند و قصد دارد وقت بیشتری به بنیاد خود اختصاص دهد. 27 جون 2008 آخرین باری بود که یک روز کامل را در شرکت مایکروسافت گذراند.
بیل گیتس علاوه بر افتخارات فراوانی که در عرصهی تجارت به دست آورده، بارها نیز از سوی مجامع خیریه جهان تقدیر شده. مجله تایم او را یکی از تاثیرگذارترین افراد قرن بیستم معرفی و در سال 2005 به همراه همسرش به عنوان فرد سال انتخاب کرد. همچنین او چندین دکتری افتخاری از دانشگاههای مختلف دنیا دریافت کرده و از سوی ملکهی بریتانیا به عنوان شوالیه مفتخر شده.
گیتس در فوریهی 2014 اعلام کرد از سمتش به عنوان رییس هیات مدیره نیز کنار میرود و تنها به مشاوره در امور فناوری خواهد پرداخت. البته در همان زمانها مدیر عامل وقت مایکروسافت، استیو بالمر هم صندلی خود را به ساتیا نادلا واگذاشت تا مایکروسافت با نیروهای تازهنفس، با قدرت بیشتری پیش برود.
در حال حاضر گیتس بیشتر وقت و توان خود را صرف بنیاد بیل و ملیندا میکند. بنیاد آنها در سطح جهان در زمینههای مختلفی همچون آموزش و بهداشت فعالیتهای گستردهای دارد. بد نیست بدانید گیتس به هر یک از کارمندان بنیاد که بچهدار شوند یک سال مرخصی باحقوق میدهد. بیل گیتس اکنون یکی از مورد احترامترین و شاخصترین کارآفرینان و بزرگان تاریخ معاصر است.
حالا که بیشتر با پیشینهی این مرد بزرگ آشنا شدید چه نظری دربارهی او دارید؟ فکر میکنید آیندگان چگونه در مورد او قضاوت میکنند؟ راستی آیا در کشور ما هم کارآفرینانی به معنای درست و تخصصی آن وجود دارند؟ به نظر شما چرا در ایران شخصیتهایی مانند بیل گیتس ظهور نمیکنند؟
شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که گاهی خودتان و یا این که افرادی را می بینید که شکل و رنگ لباس هایی که پوشیده اند درست همانند و همشکل محیطی است که در آن قرار دارند، این موضوع شاید برای بعضی ها از روی علاقه باشد اما یک شخص خلاق و پر حوصله طی ده سال در اینترنت عکس هایی را که از روی تصادف توسط افراد در محیطی پیرامون آن ها همشکل و همانند است را گردآوری کرده است.
استتار تصادفی و یا بهتر بگوییم همشکل شدن با محیط اگر چه در جای خود کاربردهای خاصی دارد و با برنامه ریزی انجام می شود، اما آن چه را که در تصاویر زیر می بینید ، عکس های جمع آوری شده یک فرد در اینترنت است که در طول ۱۰ سال اخیر در اینترنت جمع آوری کرده است، عکس هایی که بعضی ها از روی خلاقیت در زمان قرار گرفتنشان در محیط همشکل خود گرفته اند و تصاویر دیگری که بدون اطلاع افراد به همشکل بودنشان با محیط پیرامونی آن ها توسط افراد دیگری تهیه و در فضای مجازی منتشر شده است.
مالیدن شانهها توسط افراد مشهور، صدها هزار دنبال کننده در رسانههای اجتماعی، کفشهای کمیابی و داشتن مد اختصاصی، تنها برخی از چیزهایی هستند که راشد بلهاسا، ۱۵ ساله به آن مشهور است. راشد، جوانترین پسر سرمایه دوبی، سیف احمد بلهاسا، تقریبا همه چیزهایی که شما آرزویش را دارید و خیلی چیزهای دیگر را دارد. او همچنین علاقه زیادی دارد زندگی پر زرق و برق خود را آنلاین به رخ بکشد و صدها هزار نفر در سایت هایی مثل اینستاگرام و یوتیوب ثابت میکنند که بسیاری از ما هیچ چیزی را بیشتر از تماشای ثروت و زندگی دیگران دوست نداریم؛ و زندگی این پسر ۱۵ ساله دیوانه کنندهتر از آن چیزیست که میتوانید تصورش را کنید.
برای شروع، او در یک عمارت لوکس زندگی میکند و با یک باغ وحش خصوصی احاطه شده که شامل گونههای عجیب و نادر مثل شیر، ببر، شامپانزه، یوزپلنگ و پلنگ میشود. او حداقل بخشی از محبوبیت خود را بخاطر این باغ وحش خصوصی به دست آورده است. خیلی از افراد مشهور با باغ وحش او عکس میگیرند. راشد میگوید: «ویز خلیفه و استیو آکی دوستان من هستند. همه آنها به مزرعه ما میآیند. اما گاهی مجبورم به سلبریتی هایی که میخواهند اینجا بیایند نه بگویم. من وقت ندارم و این خسته کننده است.» او حتی با تمام افراد مشهور خودش صحبت نمیکند و یک نماینده دارد که برنامه ملاقات هایش را مدیریت میکند.
علاقه راشد به کفشهای ورزشی کمیاب نیز از دو سال پیش آغاز شد. وقتی او و برادرش عبدالله در بازار دوبی بودند و مردم برای دیدن و عکاسی از کفشهای عبدالله متوقف میشدند. او که واکنش مردم را دید از ۱۳ سالگی جذب این موضوع شد و به دنبال کفشهای کمیاب و گرانقیمت به صورت آنلاین گشت و سپس شبکه ارتباطات خود را گسترش داد و توانست کفشهای کلکسیونی با قیمت مناسب پیدا کند. او سال گذشته گفت که ۲۰۰ جفت کفش ورزشی گران قیمت دارد که ارزانترین آنها ۱۹۰۰ دلار است. اما در عرض یک سال به نظر میرسد مجموعه او گسترش زیادی یافته و به ۲۰۰ هزار جفت رسیده است که گرانترین آنها ۸۰۰۰ دلار است.
اما چطور یک پسر ۱۵ ساله میتواند ۲۰۰ هزار جفت کفش داشته باشد؟ او مبلغی به عنوان کمک مالی ماهانه از والدینش دریافت میکند، اما بیشتر آن را سرمایه گذاری میکند. او سال گذشته ۲۰ جفت کفش از فرانسه خرید و سرمایه گذاری کرد و در دو سال قیمت آن سه برابر شد.
افراد مشهور نقش زیادی در محبوبیت آنلاین راشد داشته اند. اتومبیلهای سفارشی یکی از جدیدترین علایق راشد هستند و بااینکه هنوز مجوز رانندگی ندارد، مجموعه اتومبیلهای فانتزی خود را آغاز کرده است. فراری او که با چاپ لوئیس ویتون پوشیده شده یکی از این ماشین هاست.
درست است برخی از مارها خیلی عظیم الجثه و وحشتناک هستند اما آنها نیز شگفتی های بسیار زیادی دارند شاید باورش برای همه ما سخت باشد که اینگونه مارها چگونه حیواناتی و یا انسانهایی، چندین برابر قطر بدنشان را میبلعند و یا اساسا چگونه چنین چیزی ممکن میشود. به هر حال ما همیشه دوست داریم که درباره مارها بیشتر بدانیم و این میل ما برای دانستن هرگز تمامی ندارد. در این گزارش شما را با لیستی از ۸ مار بزرگ که هم اکنون با ما روی سیاره خاکی زندگی میکنند، آشنا میکنیم.
1. مار بوای فشار دهنده یا تنگ کننده
بوای فشار دهنده یک مار بزرگ و غیر سمی است که قادر است به طول 3.5 - 5.5 متر رشد کرده و وزنی بالغ بر 45 کیلوگرم داشته باشد. محل سکونت این مار در جنگل های بارانی گرمسیری است. در حال حاضر این نوع از بوا در زمین های بیابانی آمریکای مرکزی و جنوبی زندگی میکنند.
این مار با عضلات بزرگ و پوست زیبای که دارد بسیار مشهور است. رنگ بدن آنها می تواند قهوه ای مایل به زرد، قرمز، سبز یا زرد با نوارها و خطوط تیره باشد.
همانطور که از نامش مشخص است این مار با توجه به عضلات قوی ای که دارد به سرعت باد دور طعمه خود می پیچد و باعث مرگ آن می شود. این مار معمولا لیست غذایی متعددی دارد از گربه های وحشی، گوزن، میمون ها تا پرندگان را شکار می کند.
این نوع از مار بوا شناگر بسیار قهاری است اما به ندرت تن به آب می زند این خزنده بیشتر عمر خود را روی درختان به سر می برد.
مار بوای فشرنده یک شکارچی شبانه است و با توجه به سنسور سنجش گرمایی که دارد طعمه خود را شناسایی می کند همچینی این حیوان قادر است بوی شکار را با زبان هایش نیز حس کند.
2. آناکوندای زرد
آناکوندای زرد دومین نوع از آناکونداها در جهان است. آناکوندای زرد بالغ، بین 3 - 4.5 متر و وزنی بالغ بر 60 کیلو گرم دارد.
آناکوندای زرد بومی آمریکای جنوبی است. این گونه در کنار بوته ها، باتلاق ها و رودخانه ها زندگی می کنند. این مار بزرگ یک عضو غیر سمی در گونه خود است.
آناکوندای زرد دارای پوست زرد بسیار جذاب با لکه های سیاه است. به طوری که آنها می توانند در آب های تیره رودخانه ها یا باتلاق ها پنهان شوند این گونه آناکوندا به تنهایی زندگی می کند مگر در مواقعی که تصمیم به جفت گیری کند.
آناکوندای زرد متخصص در کمین کردن برای شکار است. این مار به طور کاملا مخفی و ناگهانی به طعمه خود یورش می برد. آناکوندا وقتی طعمه خود را می گیرد آنچنان محکم به دورش حلقه می زند تا طعمه خفه شود و بمیرد.
رژیم غذایی آناکوندای زرد شامل گوزن، گراز امریکایی، caimans( تمسای کوچک آبی) ماهی و لاک پشت است.
3. پیتون آمتیستاین
پتیون آمتیس تاین یکی از بزرگترین مارهای موجود در جهان است، هم از نظر طول و هم وزن. این مارها غول پیکر تا 8.5 متر طول و وزن برابر با 90 کیلوگرم دارند.
پیتون آمتیستاین نیز به عنوان پیتون مالش (فشار دهنده) دهنده شناخته شده است. آنها در جنگل های بارانی مناطق گرمسیری و چمن زارهای استرالیا و پاپوآ گینه زندگی می کنند این پیتون بزرگترین مار در منطقه استرالیا به حساب می آید.
پیتون آمتیستاین فقط در شب شکار می کند. این مار بزرگ روی فک خود دارای سوراخ های حرارتیای است که به وسیله آن طعمه را تشخیص می دهد سپس شکار می کند. این مار نیز به وسیله کمین کردن و حمله ناگهانی شکار می کند.
پیتون آمتیستاین به طور عمده؛ از پستانداران کوچک، پرندگان، خفاش ها و موش صحرایی تغذیه می کند.
4. پیتون هندی
پیتون هندی یک مار بسیار بزرگ است که در جنوب آسیا یافت می شود. این مار بزرگ می تواند به حداکثر طولی برابر 6.4 متر و وزن بالغ بر 91 کیلوگرم برسد. آنها در جنگل ها، جنگل های بارانی، درختچه ها و تالاب های ساحلی زندگی می کنند.
پوست جذاب پیتون های هند به رنگ زرد، قهوه ای و یا کرم رنگ با خال های تیره است. این نشانه ها به پیتون های هند کمک می کند تا استتار خوبی داشته باشند.
پیتون های هند می توانند به راحتی از درختان بالا بروند و همچنین این مارها شنا گران قهاری هستند. این خزنده اکثر عمر خود را بر روی زمین می گذراند.
پیتون های هندی فقط در مواقع جفت گیری کنار هم می مانند در غیر این صورت انفرادی زندگی می کنند.
پیتون های هندی در شب هنگام شکار می کنند آنها برای شناسایی شکار در طول شب از حس گر گرمایی که روی فک خود درارند کمک می گیرند این مار همچنین گیرنده های شیمیای برای کشف شکار دارند. پیتون های هندی وقتی شکار خود را به دام می اندازند با خفه کردن از طریق فشار دادن طعمه به زندگیش پایان می دهند.
رژیم پیتونهای هند به طور عمده شامل جوندگان و دیگر پستانداران کوچک است. آنها همچنین پرندگان و دوزیستان را نیز می خورند.
5. پیتون صخرهای(سنگی) آفریقایی
پیتون صخره ای افریقایی بزرگترین مار غیر سمی افریقا است. آنها می توانند حداکثر به طول 7.5 و وزنی تا 114 کیلوگرم برسند.
این مار بزرگ در بوته ها، مراتع گرم و جنگل های گرمسیری آفریقای غربی و مرکزی ساکن هستند.
امروزه سنگین ترین پیتون صخره ای افریقا شناسایی و ثبت شده است. پیتون های صخره ای افریقایی بهترین استتار را برای مخفی شدن انجام می دهند تا دیده نشوند.
پیتون افریقایی مانند دیگر هم نوعان خود دور شکار خود می پیچد و با فشردن آن. شکارش را از پای در می آورد.
آنها عمدتا جوندگان بزرگ، آنتیلوپ، میمون، خوک، مارمولک و تمساح را شکار می کنند. این مار قادر است بعد از خوردن یک تمسای بزرگ و یا آنتی لوپ تا یک سال چیزی نخورد.
پیتون صخره ای افریقایی در شرایط آب و هوایی خشک زمانی که جانوری برای خوردن پیدا نمی شود می تواند متابولیک بدن خود را کاهش دهد و انرژی خود را در پنین شرایط سختی حفظ کند.
این مارها مثل دیگر گونه مارهای بزرگ فقط در فصل جفت گیری در کنار یک مار دیگر دیده می شود.
6. پیتون برمهای
پیتون برمهای سومین مار بزرگ غیر سمی در جهان است. این گونه از مارها می توانند طولی به اندازه 5 تا 7.6 متر و وزنی برابر137 کیلو گرم داشته باشند. آنها در تالاب ها، باتلاق ها، جنگل ها، چمنزار ها و دره های رودخانه آسیای جنوب شرقی زندگی می کنند.
پیتون های برمه ای یکی از زیباترین مارها در جهان هستند. پوست بدن آنها به رنگ های مختلف از جمله خاکستری، قهوه ای، قهوه ای مایل به زرد و قهوهای مایل به قرمز با خال های قرمز است.
پیتون های برمه ای بینایی بسیار ضعیفی دارند. اما بجای آن دارای سنجشگر حرارتی و گیرنده های شیمیایی خوبی برخوردار هستند. این گونه دارای دندان های هستند که رو به دهانشان رشد می کند این ساختار باعث می شود که طعمه به هیچ وجه توان فرار را نداشته باشد.
پیتون های برمه ای با استفاده از انقباض ماهیچه ای شکار خود را می کشند. فک های پیتون چنان به شکار می چسبد تا طعمه خفه نشود ولش نمی کند. غذای این مار تشکیل شده است از خرگوش، موش صحرایی، پرندگان کوچک، گوزن و خوک. همانطور که می دانید پیتون ها بعد از بلعیدن شکار تا ماه ها شکار نمی کنند.
7. پیتون مشبک
پیتون مشبک با طولی برابر 10 متر بی شک بلندترین پیتون جهان است این گونه جزء بزرگترین پیتون های شناخته شده در جهان است این مار غول پیکرمی تواند به وزنی برابر با 135 کیلو گرم برسد.
پیتون های مشبک در جنگل های بارانی، جنگل های معمولی و یا در رودخانه های کوچک در سراسر آسیای جنوب شرقی ست پیتون مشبک به آن کمک می کند که درون زیست گاه خود به خوبی مخفی شده و از چشم ها پنهان شود.
پیتونهای مشبک مارهایی هستند که به تنهایی زندگی می کنند و بسیار تهاجمی هستند.
پیتون مشبک شب ها به شکار می رود لیست غذا های پیتون مشبک تشکیل شده است از؛ میمون ها، موش ها، گاو، گوزن و خوک. همانند سایر پیتون ها، این گونه نیز با خفه کردن شکار به کار طعمه خود پایان می دهد.
8. آناکوندای سبز
آناکوندای سبز در حال حاضر بزرگترین مار در جهان است این حیوان با طولی برابر با 6 الی 9 متر و وزنی حدود 250 کیلوگرم تقریبا وزنی دوبرابر بیشتر از بلند ترین مار جهان (پیتون مشبک).
برخلاف باورهای باستانی مردم آناکوندای سبز واقعا به رنگ سبز طبیعت نیست.
آناکوندای سبز یک مار غیر سمی بوده که در باتلاق ها مرداب ها و رودخانه های سراسر امریکای جنوبی یافت می شود.
آناکوندای سبز معروف به مار بوا است و با این اسم نیز شناخته شده است. زیرا آنها اکثر عمر خود را در آب صرف می کنند این مار می تواند با سرعت باورنکردنی در آب شنا کند.
چشم ها و سوراخ بینی این مار بر روی سر آن واقع شده است آن هم به دلیل این است که در آب بتواند برای شکارهای خارج از آب به خوبی استتار کند این روش به آنها این امکان را می دهد بدون آنکه دیده شوند زیر آب نفس هم بکشند.
برخی می گویند که آناکوندای سبز در طول شب شکار می کند. این در حالی است که آنها در طول روز نیز دست به شکار می زنند. آنها قادرند که سنجش گر گرمایی خود را در طول شب فعال کنند. این مار نیز یک کمینگر قهار برای شکار است.
از خصوصیات آناکوندای سبز صبر بسیار زیاد آن در موقع شکار کردن است این مار آنقدر سر جای خود بی حرکت می ماند تا طعمه به نزدیکترین جای ممکنه برای شکار برسد سپس باسرعت باورنکردنی، حیوان نگون بخت را شکار می کند.
فهرست رژیم غذایی آناکوندای سبز شامل؛ گوزن، tapir (خوک خرطوم دار)، کیمن، کورکودیل، ماهی و لاک پشت ها است.
گاهی اوقات برای فرار از روزمرگی و یکنواختی که بسیاری از ما در زندگی خود دچار آن هستیم، باید دل را به جاده زد؛ با ما همراه باشید تا 11 مورد از زیباترین جاده های اروپا را به شما معرفی کنیم.
وقتی هدف از مسافرت رسیدن به مقصد نباشد و چشماندازهای مسیر نقش اصلی را در تازه کردن روحیه داشته باشند، چرا تجربهی سفر خود را در دیدنی ترین جادهها رقم نزنیم؟ مسیری چون اِستلویو پَس (Stelvio Pass) در شمال ایتالیا که پیچ و خمهای آن بیشباهت به جاده چالوس نیستند و یا جاده های چشم نواز دیگری در سراسر اروپا که تعدادی از آنها را در ادامه بررسی میکنیم؛
جاده نوکام، اتریش
این جاده 34 کیلومتری در قسمت شرقی رشته کوههای آلپ در کرنتن (Carinthia) قرار گرفته است. با این که نوکام (Nockalm) در زمستانها به دلیل شرایط بد آب و هوایی مسدود میشود، با عبور از پیچ و خمهای آن در سایر فصلها میتوان چشماندازهایی زیبا را از جنگلهای کاج و کوهستان اطراف دید.
جاده جِنتالی، فرانسه
مسیر جِنتالی (Route Gentelly) یکی از زیباترین جادههای اروپا در جنوب فرانسه است که در هنگام رانندگی در آن، مسافران با عبور از تونلهای سنگی چشمنواز، منظرهای منحصربهفرد از خط ساحلی کوت دازور (Côte d’Azur) را خواهند دید؛ برخلاف سایر جادههای شمالی که در زمستانها مسدود میشوند، جِنتالی تمام سال قابلعبور است.
جاده افسانهای، آلمان
همانطور که از نامش پیداست، این مورد از لیست جاده های زیبای اروپا برای بازدید کودکان بسیار مناسب است. جاده افسانهای (Fairy Tale Route) فاصلهی 600 کیلومتری بین شهرهای برمن (Bremen) و هاناو (Hanau) را پوشش داده و در حین عبور از آن قلعهی ترندلبرگ که الهامبخش داستان راپونزل بود و شهر اشتایناو، محلی که برادران گریم در آن بزرگ شدند را میتوان دید.
اتوبان، آلمان
تهیه لیستی از زیباترین جاده های اروپا بدون ذکر نام اتوبان (Autobahn) امکانپذیر نیست. خوشبختانه تصویر به خوبی گویای همه چیز است.
مسیر یک، ایسلند
مسیر یک (Route One) که کل ایسلند را پوشش میدهد، منظرههای زیبایی از کوههای یخی بزرگ، آبشارها و آتشفشانهای خاموش دارد.
اِستلویو پَس، ایتالیا
اِستلویو پَس در زمینهای کوهستانی شمال ایتالیا و بخشی از سوئیس قرار دارد. معمولا به بازدیدکنندگان پیشنهاد میشود که برای اجتناب از شلوغی و گیر کردن در ترافیک توریستهایی که برای لذت بردن از مناظر با سرعت بسیار پایین حرکت میکنند، صبح زود از این جاده زیبا دیدن کنند.
جاده اقیانوس اطلس، نروژ
جاده اقیانوس اطلس بسیار کوتاه (در حدود 8 کیلومتر) است و عبور از آن در آب و هوای نامناسب کار آسانی نیست، اما از آنجایی که این جاده از جزایر مختلفی میگذرد و منطقهی اویوری (Averøy) را به اید (Eide) وصل میکند، چشماندازهای آن از کوهستان و اقیانوس، بسیار چشمنواز هستند. با این حال توریستها معمولا بازدید خود را به روزهای آفتابی موکول میکنند.
جاده ساحلی اشتوریل، پرتغال
این مورد از لیست زیباترین جاده های اروپا مسیری است که از شهر لیسبون، پایتخت پرتغال، آغاز میشود. تصویر بالا قسمتی از دماغه روکا (Cabo da Roca) و منظرهی دیدنی آن از اقیانوس را نشان میدهد که در غربیترین نقطهی اروپای قارهای قرار گرفته است.
بزرگراه ترانسفاگاراس، رومانی
بزرگراهی 90 کیلومتری با پیچهای تندی که از کوههای فاگاراس (Fagaras) میگذرند، ترانس فاگاراس (Transfăgărășan) جادهای است که بازدید از آن قویا توصیه میشود. قسمت شمالی این جاده به دریاچهی ویدرارو (Vidraru) منتهی میشود.
جاده نظامی، اسکاتلند
جاده نظامی که با نام A39 هم شناخته میشود، به نسبت سایر جادههای اروپا دور افتادهتر بوده و به پارک ملی کَنگُرمز (Cairngorms) راه دارد. بازدید از مناظر دیدنی و آرامشبخش این جاده که صحنههایی از چرای گوسفندان هم جزوی از آنهاست، توسط وب سایت معروف Ultimate Drives توصیه شده است.
گریمزل پَس، سوئیس
به اعتقاد بسیاری چشماندازهای فوقالعاده زیبای گریمزل پَس (Grimsel Pass) از مناظر اِستلویو پَس هم دیدنیتر هستند. این جاده در رشته کوه آلپ برنیس (Bernese Alps) قرار گرفته و ترافیک نسبتا سبکی دارد.
باید گفت که در کمال تأسف و ناباوری هر یک از ما به نحوی با مواد مخدر و تاثیرات مخرب آن در تماس بوده ایم. برخی خود در دام این بلای خانمانسوز گرفتار بوده و برخی دیگر شاهد رنج اعضای خانواده، دوستان یا نزدیکان خود از این موضوع بوده اند. برخی دیگر نیز خوشبختانه هیچ کدام از این شرایط ناخوشایند را درک نکرده اما در کوچه و خیابان متوجه تاثیرات مخرب این مواد بر روی افراد شده اند. امروزه در بسیاری از کشورها و به خصوص کشور خودمان مبحث مواد مخدر به یک موضوع پیچیده و تهدید کننده ی سلامت جامعه تبدیل شده است. کشورها در پاسخ به این معضلات همواره قوانین و راهکارهای جدیدی را ارائه داده و امتحان می کنند.
یکی از این راهکارها برای کاهش مصرف مواد مخدر صنعتی ارائه ی مواد مخدر طبیعی مانند تریاک به صورت قانونی و در مقادیر معین به افراد معتاد است که اخیراً در کشورمان به این موضوع پرداخته شده و قانونی درباره ی آن نیز تصویب گردیده که البته تا اجرا و دیدن نتایج آن راه درازی در پیش داریم. روی هم رفته چنین قانونی با توجه به خطرات جبران ناپذیر مواد مخدر صنعتی که روز به روز مشکلات بیشتری را برای جامعه پدید می آورد می تواند باعث شود که معتادان کمتر به سوی مواد مخدر صنعتی و البته ارزان قیمت سوق پیدا کنند. در ادامه ی این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ ماده ی مخدر اصلی و اثرات مخرب آن ها بر روی فرد آشنا کنیم. با ما همراه باشید.
۱۰- هروئین
هروئین ماده ی مخدری است که به طور مستقیم از فرآوری شیره ی تریاک بدست می آید. این ماده اولین بار برای کمک به بیمارانی که به مورفین معتاد شده بودند ساخته شد. هروئین پس از گذشتن از مانع خونی- مغزی که بلافاصله پس از تزریق شدن آن در جریان خون رخ می دهد به مورفین تبدیل می شود که عملکرد اندروفین ها را تقلید کرده و حس بهبودی و سلامت را به فرد می دهد. حس سرخوشی و شادی که پس از این موضوع در بدن فرد به وجود می آید به یک حس لذت جنسی که در درون شکم رخ می دهد تشبیه شده است. یکی از روش های اصلی استعمال هروئین، تزریق درون وریدی به شمار می آید.
۹- کوکائین
کوکائین یک آلکالوئید تروپان کریستالی شده است که از برگ های گیاه کوکا به دست می آید. این ماده ی مخدر هم سیستم عصبی مرکزی را تحریک کرده و اشتها را به شدت کاهش می دهد و هم حسی توهمی و مملو از هیجان و شور و شعف همراه با انرژی فراوانی را در شخص ایجاد می کند. از این ماده ی مخدر به طور تفریحی و موردی برای دستیابی به چنین حالتی استفاده می شود. کوکائین در تحریک سیستم عصبی مرکزی بدن به شدت موثر است و تاثیر آن بین ۲۰ دقیقه تا چند ساعت در بدن فرد باقی خواهد ماند که به میزان مصرف، خلوص و روش مصرف بستگی دارد.
اولین نشانه های پس از مصرف این ماده ی مخدر شامل فعالیت بیش از حد، بی قراری، افزایش فشار خون، بالا رفتن ضربان قلب و خوشی زایدالوصف است. این شادی و شعف بعضی اوقات با احساس آرام نبودن و افسردگی و میل شدید به استعمال دوباره همراه است.. همچنین این ماده ی مخدر به شدت میل جنسی را در فرد افزایش می دهد. از اثرات مخرب جانبی این ماده ی مخدر می توان به لرزش، توهم پارانویایی و ضعف جنسی اشاره کرد که معمولاً با افزایش دفعات مصرف بیشتر می شود.
۸- متامفتامین
متامفتامین که معمولاً به آن «meth» یا «یخ» نیز گفته می شود یک ماده ی مخدر روانگردان و شبه سمپاتیک است که پس از ورود به مغز باعث می شود که هورمون های نوراپی نفرین،دوپامین و سروتونین در مغز ترشح شوند. از آن جا که این ماده ی مخدر مسیر پاداشی مزولیمبیک را تحت تاثیر قرار می دهد باعث حالت شادی و شعف در فرد می شود و به زیاده روی و اعتیاد منجر می گردد. افراد مصرف کننده ی متامفتامین ممکن است دچار وسواس شده و کارهای تکراری انجام دهند مانند تمیز کردن خانه، دست شستن یا باز کردن و دوباره بستن بعضی اشیا. ترک اعتیاد به این ماده ی مخدر با خوابیدن و خوردن بیش از حد و علائمی شبیه افسردگی و همچنین اضطراب و میل شدید به مصرف دوباره این ماده مخدر همراه است.
۷- کراک کوکائین
کراک کوکائین که کعمولاً به اختصار «کراک» نامیده می شود در اوایل دهه ی ۱۹۸۰ ساخته شد و در مقیاس گسترده ای مورد استفاده قرار گرفت. به دلیل خطرات استفاده از اتر برای تولید کوکائین خالص برای تولید کنندگان، آن ها تصمیم گرفتند که مرحله ی جدا کردن رسوب کوکائین خالص را از محلول آمونیاکی حذف کنند. در نتیجه مراحل تصفیه نیز خود به خود حذف شدند. امروزه معمولاً بیشتر از جوش شیرین به جای آمونیاک به عنوان پایه استفاده می شود که هم بوی کمتری داشته و هم کمتر سمی است. با این وجود از مواد پایه دیگری نیز می توان برای تولید کراک کوکائین استفاده نمود. بعد از ساختن کراک نسبت کوکائین به بی کربنات یک به یک یا دو به سه خواهد بود.
۶- ال اس دی
لیسرجیک اسید دی اتیل آمید (Lysergic acid diethylamide) که با نام های دیگری مانند «LSD» و «اسید» نیز شناخته می شود، یک ماده ی مخدر نیمه صنعتی توهم زا از خانواده ی تریپتامین (tryptamine) است. این ماده ی مخدر که در میان مواد توهم زا از همه شناخته شده تر و قوی تر به شمار می آید یک ماده ی مخدر انتئوژن است که به صورت تفریحی مورد استفاده قرار می گیرد. تاثیرات روانی ال اس دی که با واژه ی «سفر» (trip) خلاصه می شود از هر فرد به فرد دیگر کاملاً متفاوت بوده و به فاکتورهایی از قبیل تجربیات قبلی، شرایط ذهنی و محیطی و همچنین مقدار و قدرت دُز مورد استفاده بستگی خواهد داشت.
همچنین هر «سفر» با «سفر» بعدی و قبلی و حتی مراحل یک سفر نیز متفاوت خواهد بود. سفر ال اس دی ممکن است تاثیرات مخرب روانی عاطفی دراز مدتی داشته باشد به نحوی که برخی ادعا کرده اند مصرف این ماده باعث تغییرات شدید شخصیتی و دیدگاه آن ها نسبت به دنیا شده است.
۵- اکستاسی
قرص اکستاسی (Ecstasy) یا «MDMA» یک ماده ی مخدر نیمه صنعتی روانگردان انتاکتوژن (entactogen) از خانواده ی فنتیلامین (phenethylamine) است که تجربیات و توهمات تصویری آن نسبت به بسیاری دیگر از داروهای روانگردان کمتر اما قدرت تحریک جسمی آن بیشتر خواهد بود. این ماده ی روانگردان معمولاً به صورت تفریحی و موردی استفاده شده و به عنوان یک داروی انتئوژن برای افزایش عملکرد جسمی یا از بین بردن علائم افسردگی مورد استفاده قرار می گیرد.
از تاثیرات این ماده ی روانگردان می توان به افزایش هوشیاری همه ی حواس، احساس رهایی و آزادی، خوشی، همدلی، عشق، شادی، خودآگاهی مفرط، احساس شفافیت ذهنی و علاقه ی فراوان به موسیقی و حرکات بدنی مداوم اشاره کرد. حتی حس لامسه در برخی از افراد به شدت تقویت می شود که تماس بدنی داشتن با دیگران را برای وی بسیار لذتبخش می کند. از عوارض دیگر این ماده ی روانگردان می توان به فشردن آرواره ها روی هم و افزایش ضربان قلب اشاره کرد.
۴- تریاک
تریاک یک ماده ی مخدر رزینی است که از شیرابه ی خارج شده از غلاف دانه های بالغ نشده ی گیاه خشخاش به دست می آید. این شیره حاوی مقادیر زیادی مورفین تا حدود ۱۶ درصد است که یک ماده ی مخدر آلکالوئیدی بوده و معمولاً برای تولید هرویین به صورت شیمایی فرآوری می شود. معمولاً مواد مخدر صنعتی، نیمه صنعتی خالص تری جایگزین تریاک شده که تاثیر آن ها روی بدن از تریاک بیشتر است. برای اولین بار این کار در سال ۱۸۱۷ انجام گرفت و فردی به نام فردریش ویلهلم آدام سرتورنر ادعا کرد که بعد از ۱۳ سال تحقیق و آزمایش مصیبت بار آن روی خود و سه پسربچه ی دیگر توانسته است مورفین خالص را از تریاک جدا کند.
۳- ماری جوآنا
شاهدانه (Cannabis) که بیشتر با نام «ماری جوآنا» در شکل گیاهی خود شناخته می شود یک ماده ی روانگردان است که از گیاه گل شاهدانه به دست می آید. انسان ها از دوران ماقبل تاریخ نیز از شاهدانه استفاده می کردند اما در قرن بیستم استفاده از آن در سطح گسترده ای به صورت تفریحی یا در مراسم مذهبی و روحانی و همچنین در زمینه ی پزشکی شدت گرفت. بر اساس برآوردها بیش از ۴ درصد ساکنان کره ی زمین به طور سالانه از این ماده ی مخدر استفاده می کنند. مصرف شاهدانه عوارض روانی و جسمانی خاصی را در پی دارد و معمولاً به صورت خوراکی یا مانند سیگار استعمال می شود. نئشگی حاصل از مصرف بی رویه ی این ماده از فردی به فرد دیگر و با توجه به قدرت بدنی فرد، میزان استعمال، ترکیبات شیمیایی، روش مصرف و شرایط مصرف متفاوت خواهد بود.
۲- قارچ های هذیان آور
قارچ های هذیان آور (Psilocybin mushrooms) قارچ هایی هستند که حاوی مواد روانگردان سیلوسیبین و سیلوسین و گاهی اوقات دیگر مواد روانگردان تریپتامینی هستند. وقتی که سیلوسیبین وارد بدن شود، تجریه شده و از آن سیلوسین تولید می گردد که تاثیرات توهمی در پی دارد. تاثیرات سمی قارچ های سیلوسیبین با توجه به دُز مورد استفاده، روش آماده سازی و متابولیسم شخص مصرف کننده بین ۳ تا ۷ ساعت طول خواهد کشید. توهمات ناشی از مصرف این قارچ ها معمولاً از نوع تصویری و شنیداری بسیار قوی بوده و از نشاط تا افسردگی و اضطراب متفاوت خواهد بود. حتی ممکن است در برخی افراد مصرف این قارچ ها هیچ تاثیرات جانبی نداشته باشد.
۱- پی سی پی
پی سی پی (PCP) یا «فنسیکلیداین» (Phencyclidine) یک ماده ی مخدر تجزیه ای است که قبلاً به عنوان یک عامل بیهوشی مورد استفاده قرار می گرفت که تاثیرات توهمی و نوروتوکسیک داشت. این ماده ی مخدر با عنوان «غبار فرشته» (Angel Dust) نیز معروف بوده و نام های دیگری از قبیل «خیس»، «شِرمن همزلی»، «هالک هوگان» و بسیاری اسامی دیگر نیز برای آن به کار می رود. اگر چه تاثیرات روانگردانی آن تنها چند ساعت ادامه پیدا می کند اما پاکسازی کامل بدن از آن طولانی تر خواهد بود و معمولاً هفته ها به طول خواهد انجامید. پی سی پی معمولاً به صورت تفریحی توسط افراد استفاده شده و تولید آن به صورت غیرقانونی انجام می گیرد.
این ماده معمولاً به صورت مایع یا پودری بود اما معمولاً به صورت اسپری روی برگ های ماری جوآنا، نعناع، پونه ی کوهی، جعفری و یا زنجبیل پاشیده شده و به شکل سیگار کشیده می شود. این داروی مخدر تاثیر زیادی بر روی سیستم عصبی گذاشته و به شکل توهمات، ایده های غیرطبیعی و مضحک، فکر های عجیب و غریب و هذیان گویی، قدم براداشتن و حرکات بدن ناهماهنگ و آشفته، حرکات چشمی نامنظم و غیرطبیعی، افزایش ضربان قلب و تغییر شدید دمای بدن خود را نشان می دهد. در کل این ماده مخدر اخلاق و رفتار فرد را به شدت تغییر داده و باعث می شود که فرد مصرف کننده ارتباط خود را با واقعیت از دست داده و یا حرکات شبیه زامبی از خود نشان دهند.
اگرچه وندالیسم (خرابکاری) یک عمل مجرمانه است، اما همیشه اشتباه نیست. افراد خلاق واقعا زیبایی و طنز را در جاهایی میبینند که ما به آنها اهمیتی نمیدهیم، بنابراین اگر آنها میتوانند شهر را زیباتر کنند چرا یک چشم بی بصیرت را با مقداری از شیطنتهای آنها همراه نکنیم؟ در این مطلب مجموعه تصاویری از از آثار وندالیسم را میبینید که جالبتر از آن هستند که غیرقانونی باشند. از مجسمه هایی که تبدیل به اسکیت باز شده اند تا درختانی که به شخصیتهای سیمپسون تبدیل شده اند، همه این آثار سزاوار شناخته شدن هستند.
شروع میکنیم، با عکسی که عمو رضا صادقی را در کنار فرشته های کوچکش نشان میدهد، به بهانه تبریک روز دختر به دخترانش.
جشن تولد فریبا خانم متخصص، بازیگر توانا و متخصصِ سینما و تئاتر در پشت صحنه مجموعه "شهرزاد". تبریک به خانم متخصص و آرزوی سلامتی برای ایشان. طبق پیش بینی ها فصل دوم شهرزاد آن طور که باید چنگی به دل نمیزند، ولی خب همچنان طرفدارش هستیم و منتظر بهتر شدن ماجرا.
تابلو است که بیرانوند پاکزاد تازگی ها با رفیق دوربین دارش عکاسی کرده است و تا عکس آپلود نشده موجود باد دهانمان سرویس باد. پاچه شلوارش هم دو رنگ باد زیرا زیادی کوتاه باد و خودش خجالت باد و آن را شکافته باد. اگر هم مدلش باد که خاک بر سر طراحش باد.
از آنجا که بهرام رادان یدی طولا در تبلیغات شهری دارد و سابقه حضور در تمامی بزرگراه های تهران و شهرستان ها را به صورت دو بعدی دارد، برای داوری بخش تبلیغات جشنواره فیلم شهر انتخاب شده است. یعنی فیلم های تبلیغاتی را میبیند و به آنها امتیاز میدهد. ای کاش در حق آن تیزری که در آن مرد خانه با حوله تنپوش در خیابان پیاده میرود تا به داروخانه شامپو اش را نشان دهد، اجحاف نگردد. واقعاً تیزر تاثیرگذاری بود.
گودرز و شقایق با دیدن این پست و ارتباط تصویر و متن، حسابی شرمنده شدند.
سحر جان هوای رفتن داری خیلی خودت را اذیت نکن و برو. خیلی ها رفتند و الآن دارند باب میلشان زندگی میکنند.
چگونه دلتان می آید با نامهربانی در حق حیوانات پیرمرد هشتاد ساله را مجبور به عذرخواهی در این وضعیت میکنید؟!
آرزو افشار و دخترکش پارمیدا خانم در روز دختر. تبریک دوباره به همه عزیزان.
کمرمان را شکستی با این جمله سید. ولی خب خیلی ها قضاوت کردن را به دوست داشتن ترجیح میدهند، چون کیفش بیشتر است.
پهلوون حسین و نوچه هایش.
آزاده نامداری هم این عکس را از قلب یک محیط خصوصی در سوئیس به اشتراک گذاشت تا نشان بدهد که همه چی آرام است و او چقدر خوشحال است، در حالی که بستن کامنت ها چیز دیگری میگوید.
همان عکست را میگذاشتی پسر خوب چرا به فکر کپشن زدن افتادی؟ چرا روح بنده خدا را در آن دنیا به رعشه در می آوری؟!
شهرام قائدی و حمید گودرزی در پشت صحنه سریال هاتف که دارد برای ماه محرم آماده میشود. پیش بینی مان از خط داستانی سریال این است که در نقطه اوج آن یک ظرف قیمه نذری جادویی پیدا میشود که حمید گودرزی یک قاشق از آن را میخورد و به 27 سال آینده میرود.
آرشیدوک الناز حبیبی به همراه سیاوش خیرابی در مراسم افتتاحیه یک فروشگاه.
اتفاقا در این روز ها تنها کسی که باید مدیر برنامه داشته باشد امیرعباس است با این همه مشغله و حضور رسانه ای، وگرنه مجید خراط ها مدیر برنامه را میخواهد چکار؟ برای برنامه ریزی و تنظیم وقت که کِی در کدام بخش از شهر رگش را با تیغ بزند؟
عمو پورنگ با عکسی دلبرانه از رضا صادقی و دخترش تیارا روز دختر را تبریک گفت.
تولدِ آجیِ سردار آزمون مبارک.
محمد نادری هم به مجموعه "لیسانسه ها" اضافه شده است و احتمالاً حضوری کوتاه در این سریال دارد.
شبنم جان ولی خودمانیم این عکسی که ما میبینیم هیچ جوره شبیه عکس های یهویی و به زور در کادر جای گرفتنی نیست! مخصوصاً نگاه لیندا به دوردست های روشن که حداقل ده دقیقه ای برایش وقت گذاشته است!
وقتی آفتابه به دست در حال رفتن به یک مکان دنج هستی که ناگهان تلفن خانه زنگ میخورد.
سلفی سینا سرلک و رامبد جوان، بدون هیچ دلیل خاصی. قبول دارید چهره سینا تلفیقی از چهره حسام نواب صفوی و کاوه سماک باشی با چاشنی آرمین تو ای اف ام است؟!
دیروز تولد مهدی مهدوی کیا بود. مردی که اسم خوش آهنگ اش به تنهایی باعث ایجاد حس افتخار در وجود هر ایرانی است و نیازی به تعریف و تمجید ندارد. تبریک به فوتبالیست تکرار نشدنی کشورمان. پست تبریک علی کریمی برای مهدی را ملاحظه میکنید.
زوج پیشکسوت و دوست داشتنی سینما و تلویزیون یعنی محمود پاک نیت و مهوش صبر کن در یکی از اکران های خصوصی فیلم "ساعت 5 عصر".
ازاده صمدی هم به عنوان یکی از بازیگر های این فیلم در مراسم اکران خصوصی آن در پردیس ملت حاضر شده بود. با شلواری که آخرین نمونه مشابه آن را در عکس های جوانی دایی ام با بک گراند برج آزادی دیده بودم.
سیامند رحمان، پهلوان خندان کردستان در کنار کودکان ژاپنی.
سلفی صابر ابر در کنار علی شادمان و الهام کردا در حاشیه تمرین یک نمایش جدید.
جشن تولد خواهر و برادری آذرخش و شقایق فراهانی، با عکسی از کودکیِ گل همیشه عاشق شان.
سپند امیرسلیمانی، سارا بهرامی، رضا عطاران و امید روحانی در یک پروژه سینمایی جدید به نام "هزار پا" ساخته کمدی ابوالحسن داودی.
لاله اسکندری با این عکس قدیمی جای پدرش و همچنین احمد شاملو را خالی کرد. به بهانه هفدهمین سالگرد درگذشت احمد شاملو، راوی لطیف ترین عاشقانه ها.
سلفی بهرام رادان در کنار همایون خان شجریان روی پله برقی، عکسی که همراه با خبر پیوستن بهرام به پروژه هنری "سی" منتشر شده است.
شهرام جان همانقدر که تو حس اعتماد به نفس داری، ما هم حس کنجکاوی داریم که عکاس خوشبختِ این عکس کیست!
سردار آزمون در روزی که خبر قرارداد 80 میلیارد تومانی اش با لاتزیو خبر یک رسانه ها شده است، دو میلیون نفری شدن صفحه اینستاگرامش را جشن گرفت. 80 میلیارد تومان برای یک نوجوان متولد 75. (فندک را برداشته و به تراس میرود.)
این اتفاق تاریخی، یعنی هم بازی شدن کمند امیرسلیمانی و زیبا بروفه برای اولین بار را، به همه مردم ایران تبریک عرض میکنیم.
جواد کاظمیان، پس از شنیدن خبر قرارداد 80 میلیاردی سردار و فکر کردن به 12 میلیون تومانی که هنوز از پرسپولیس طلب دارد.
حسن معجونی و همسر جان در دامان طبیعت.
این سلفی را حدیثه تهرانی از حرم امام رضا (ع) گرفته است تا بگوید نائب الزیاره همه است. قبول حق.
کوروش سلیمانی در دوران نوسبیلیّت.
نوید محمدزاده اینگونه از رفیقش که به او تا سر ماه دستی داده است، تشکر کرد.
روز روژا خانم اخمالو و موفرفری هم مبارک باشد.
چه جالب و شگفت انگیز شهره خانم! ما که خنده مان میگیرد، شکوفه میزنیم!
نام: خاطره حاتمی
پیشه: تمامی فعالیت های حول محور اختلال هویتی.
وقتی پیتزا سفارش دادی و پیک زنگ در را میزند.
سوگل طهماسبی هم با عکسی از کودکی های خودش روز دختر را به همه تبریک گفت تا پست آخر مطلب امروز ما هم تبریک روز دختر باشد. خوشحالیم از همراهی با ارزشتان، تا فردا، یا حق.
1. یه بار رفتیم کافه گفتن چی میل دارید گفتیم فعلا یه شمع بیار این منو رو بخونیم.
2. رفتم پرنده فروشی گفتم این عروس هلندی چنده؟ گفت ۲۵۰ تومن. گفتم جهازم داره دیگه؟ با عقاب تو مغازهش افتادن دنبالم.
3. بهتون خیانت میکنن میبخشین بعد واس طرف آرزوهاى خوب میکنین؟ والا من حتى اون زردآلویى که باعث شدن اسهال بشمو هم نمیبخشم.
4. شرکت سیگار بهمن کل فروشش رو مدیون این ٤دسته آدمه ١. پیرمردا ٢. دانشجوهاى هنر ٣. بى پولا ٤. سربازا
وقتی بعد کلی تلاش برای مخ زنیش میگه تو مثل داداشمی
5. من مطمعنم خارجم زندگی میکردم اون ادمی بودم که میاد بره تو دیسکو اون بادیگارد دم در نمیزاره بره تو.
6. آخرین پارتی که توش استخر داشت و منم رفتم پارتیه فارغ التحصیلی مهدکودکمون بود که یه استخر توپ داشت.
7. عکس دختر بیست ساله رو گذاشته با پورشه، نوشته برای رسیدن به هدفات هیچوقت دست از تلاش برندار؛ ببخشید راه رسیدن به پدر پولدار از کدوم وره؟
8. هرچقدر آدما رو بهتر میشناسی به حضرت سلیمان بیشتر حق میدی که چرا میرفت با یه مشت گاو و گوسفند درد و دل میکرد.
وقتی میگن برو ظرفا رو بشور
9. تنها جایی که به احترام من از سر جاشون پاشدند آخر برنامه خندوانه بود که به احترام مردم ایران می ایستند.
10. خداشاهده بعضیا بچه شونو میبردن تو باغ وحش ول میکردن و چندسال بعد میرفتن برمیداشتن باادب تر و آرومتر میشد از وقتی که خودشون تربیتش کنن.
11. نسل من نسلی بود که خودکار تا کلاس سوم ابتدایی حکم قاچاق کالا رو داشت ما رو از چی میترسونید.
12. من سلام رو سین نمیکنم، صبر میکنم کارشم تو پی ام بعد بگه از رو نوتیف بخونم اگه خطر نداشت سین کنم.
وقتی مامانا ناخنمونو میگرفتن
13. یکی از ترسناکترین جاهای دنیا، کوچه پشتی سینماها موقع خروجه. انگار که منهتن وارد شدی و از یه محله پرت تو بمبئی خارج شدی.
14. آیا میدانستید که افراد معمولا یادشان نمیرود ازدواج کنند و یادآوری شما تاثیری بر روند ازدواج آنان ندارد؟
15. تنها باری که دخترکُش بودم تو یه مهمونی دختره بهم گفت گمشو بوی جورابت کشتمون.
16. ماشین یه روز دست تعمیرکار بود، رفتم بگیرم یارو گفت آخر ماه بیار لنتاتم تعویض کنم، فلشم بیار اینا چیه گوش میدی داداش خل شدم.
به نظرم این مو بلوند چشم عسلی نره سربازی بهتره
17. داداش باشگاه ثبت نام کن نزدیک محرمه.
18. یادمان باشد اگر نت نداشتیم طلب وایفای ز هر بی سر و پایی نکنیم.
19. چرا وقتی سه بار زنگ میزنی جوابتو نمیدن فک میکنی بار بیست و پنجم جواب میدن؟
20. پیرمرده تو پارک صحبت میکرد میگفت زمان شاه کل اعراب جلو من تعظیم میکردن وقتی میرفتم لبنان. یهو زنش اومد داد زد باز که اومدی پارک پدرسگ.
انگار تا الان از نیویورک خرید میکردن :)))
21. اسپینر وقتی میتونه اعصاب منو ارام کنه که مثل این ستاره های نینجا ها پرتابش کنم گلوی دشمنان رو پاره کنه.
22. ولی مائده واقعا اسم عجیبیه چرا یک انسان باید 9 ماه منتظر بچه اش باشه بعد اسمشو بزاره سفره؟
23. با شلوار برین دستشویی باید بکشین پایین، با دامن برین باید بدین بالا، ولی با شلوار کردی هم باید بکشی پایین هم بدی بالا.
24. هیچ وقت به کسی که تو آزمایشگاه کار میکنه نگید به نیمه پر لیوان نگاه کن.
دور دور کردن ما دهه شصتی ها
25. برنامه های دهه فجری که ما تو مدرسه اجرا میکردیم از لحاظ کیفیت برنامه و تکنولوژی مورد استفاده یه سر و گردن از برنامه های الان شب خیز بالاتره.
26. مدت زمان رل های امروزی از مدت زمان مقاوت استقلال واسه گل نخوردن هم کمتره.
27. یه مسابقه بذارن بین آقایون و خانوما؛ هر گروهی فحش بیشتری بلد بود اون اجازه داشته باشه بره استادیوم.
28. یکی از اقوام بچهش رو آورد و بم گفت: نصیحتش کن که بره رشته ریاضی. گفتم چرا ریاضی؟ چرا اصلن باید درس بخونه؟ بچهش رو گرفت و فرار کرد.
ایستگاه دروازه دولت.
29. یه روانشناس بهم گفت جوری زندگی کن که انگار روز آخرته تااز زندگی لذت ببری. لان ۲ ماه میشه هر روز صبح یاد حرفش میفتم و سرکار نمیرم. لذت داره میچکه.
30. آفتابه از بین اشیا خونگی از همه مظلوم تره. انگار تبعیدش کردن، زبون بسته هیچ وقتم خراب نمیشه.
31. هفده روزه از ایران رفتهم. زنگ زدم برای مادربزرگم، گفتم «دلم تنگ شده.» گفت «منم، ولی اگه میشه قطع کن یه ساعت دیگه بگیر، الان وقت سریالمه.»
32. من از ویژگی های آدمهای پولدار فقط سحرخیز بودنشو دارم اونم هفت صبح جمعه با نوای دلمواز نخاله جمع کنی ساختمون نیمه ساز.
وقتی وسط بازی یادت میفته استاد با ۹/۷۵ انداختت
33. آقا اگه محل کارم قطب شمال باشه و راه بیفتم سمت خانه مادرم زنگ میزنه میگه_ سر راه _ برو قطب جنوب از خانه خاله ات فلان چیز رو بیار.
34. دهه ٧٠ یه رفیق داشتیم، داییش با روبرتو باجو تو ژاپن عکس انداخته بود. دیگه هیشکى جرات نداشت جلوش از فوتبال ایتالیا حرف بزنه این فکر میکرد صاحابشه.
35. حالا اگه اسمم نازنین بود، شاملو تو شعرش میگفت "روزگار عجیبی ست حمید".
36. طبق این مسیجهایی که برام میاد من روزانه حدود ۵۰۰ میلیون تومن برنده هستم که بدلیل اهمال و کوتاهی خودم در فرستادن عدد ۱ همهشونو از دست میدم.
اوج خلاقیت یک هموطن ...
37. میخوام یه کامیون بخرم پشتش بنویسم: رفیق بی کلک، فقط رفیقای حمید بقایی. لامصبا۲۰ میلیارد پول نقد وثیقه گذاشتن تا آزاد بشه.
38. من انقدر بدشانسم که تو بانک اگه قرعه کشی بشه، زنگ میزنن به من میگن اقا شما یک دستگاه اپارتمان باختید، یا تحویل بده یا تا اخر ماه میری زندان.
39. خانما هر مدل موی سر که بخوان آرایشگرشون درست میکنه ولی آقایون چی؟ده دقیقه به آرایشگره توضیح میدی آخرش مثل سرباز وظیفه از آرایشگاه میای بیرون.
40. عکس استاد شجریان و همایون رو گذاشته زیرش نوشته خدایا یه همچین وارثی نصیب من بکن. اونوقت تنها هنر و ارثیه ش در آوردن صدا با زیر بغلشه.
پذیرایی اعیونی
41. تو این فصل تا میتونید هندونه بخورید ،از لحاظ پزشکی نمیدونم ولی از نظر اقتصادی خیلی خوبه کیلو 500 تومن.
42. وقتی یکی مینویسه "خخخخخخ" دلم میخواد سرشو بذارم لای در به تعداد اون خ ها درو بکوبم به هم.
43. تو مملکتی زندگی میکنیم که مردمش فکر میکنن روزنامه فقط به درد شیشه پاک کردن میخوره. درحالی که روزنامه در اصل سفره یکبار مصرفه، خصوصا برای دانشجوها.
44. امروز زنگ زدم ۱۱۰ یه احوال بپرسم که نگن هر کس کارش لنگه به ما زنگ میزنه، کلی خوشحال شدن اومدن با اسکورت بردنم پیش خودشون.
45. منم اگه از هر کنسرت ۵۰ میلیون درآمد داشتم عرربده میزدم، دوست دارم زندگی رو.
اگه بخوان یه فیلم از حرمسرای ناصرالدین شاه بسازن قطعا نقش انیس الدوله سوگلی شاه به رضا شفیعی جم میرسه:)))
22. حالا که قیمت پیاز بالا رفته وقتشه که قیمت سالاد شیرازی از سالاد سزار پیشی بگیره و مشت محکمی بر دهان مهاجمان فرهنگی بزنیم.
23. گاهی عشقتون رو با چیزای کوچکی سورپرایزش کنید، مثلا با یکی دیگه ازدواج کنید.
24. یک ساله میخوام باشگاه ثبت نام کنم هر بار سر یه چی منصرف میشم. اون سری که تا دم در باشگاه هم رفتم یهو به خودم گفتم آخرش که میخوای بری زیر خاک.
تصور بابام وقتی ماشین ازش میگیرم
25. به عمقی از پوچی رسیدم که اصلا بعید نیست فردا لبامو تزریق کنم تو بیوی اینستا بنویسم «تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران» و هرشب عکس مهمونی بذارم.
26. انقدر کادو واسه مردادی های مغرور گرفتم که الان یه اسفندی بیپول ام.
27. تهران شده کافه یه چند تا سوپر مارکت دریانی هم دورش.
28. چیجوری زیر بارون دوتایی با عشقتون قدم میزنید؟ من ببینم خیس میشم طرفو میگیرم رو سرم میدوعم.
عروس خانم! آیا وکیلم؟
29. جدیدا دخترا از قاب عکس رو دیوارم بخوان عکس بگیرن یه جوری پاهای لاک زده شونو میندازن تو عکس.
30. تومراسم برترین های لیگ 16 ام، جایزه امیدوارترین بازیکن سال میرسه به اون بازیکن استقلال تو بازی با العین. تیمش 6 یک عقب بود توپو بدو بدو برد وسط زمین.
31. شرم و حیا نمیکنید شهرام ناظری رو با اون سیبیل و جلال و جبروت پشت در بسته میذارید کنسرتش رو لغو میکنید؟؟ مگه سیروان خسروی و فرزاد فرزینه؟؟
32. رفتم سیگار بخرم یهو یکی از فامیلامون اومد تو مغازه.سریع پاکت سیگار رو انداختم سطل زباله گفتم خدا رو شکر مثل هرروز یک نفرو از مرگ نجات دادم.
روش قاطعانه ی برخورد با دوستی که بعد از ۶ سال یهویی یادت میفته
33. متروی تجریش به تنهایی ثابت کرده که هر چیزی ممکنه، کی فکرشو میکرد یه روزی تو عمق دو کیلومتری زمین بشه یه ژیلت خرید؟
34. یبارم اومده بودن محلمون فیلم بسازن یهو کارگردان بهم گفت میخوای تو فیلم باهامون همکاری کنی گفتم آره گفت پس برو کنار بذار به کارمون برسیم.
35. جدیدا بچه اشون گم میشه اولین کار میان تلگرام پست میزارن، بابا برو تو اتاقش شاید بود.
36. اگه نه ساز میزنین نه اخلاق دارین نه سیکس پک دارین ... هیچ اشکالی نداره فقط کافیه یه دل پاک، یه صدای دورگه و یه پورش باکستر داشته باشین.
شانس بقیه vs شانس من
37. رفتم رژ قرمز بخرم، از توی ویترین رنگشو به مغازه دار نشون دادم، یهو داد زد جواااااد (شاگرد مغازه) یدونه از این رژ خونه خراب کنا وردار بیار.
38. هیچوقت به یک پسر ریشو با عینک دودی اعتماد نکن ، اون هنوز بسته بندیش باز نشده نمیشه فهمید توش چیه.
39. دخترداییم ١٢ سالشه اینستا کپشن زده" با غم انگیز ترین حالت تهران چه کنم"جالب اینجاس خونشون اصن همدانه تا حالا تهرانم نیومده.
40. یه سری هستن لایو میذارن 2،3 تام بیننده دارن که بعدش ترک میکنن محل رو، اما اونا همچنان با قدرت به لایو ادامه میدن. اینا در آینده میشن مجری شبکه 4.
بالاخره شغل مورد علاقه ام رو پیدا کردم، بیان دستم رو ببوسن، پولشو بدن و برن!
دستگاه الکترونیکی موسوم به PreVue که یک صفحه نمایش منعطف است، به کمک یک بانداژ نرم، روی شکم زنان باردار وصل شده و به وی امکان مشاهده جنین در درون شکم را می دهد. با این دستگاه، والدین قادر خواهند بود خواب، رشد، حرکات و واکنش های نوزاد خود را پیش از تولد مشاهده نمایند.
دستبند پروژکتور
کمپانی Cicret نوعی دستبند طراحی نموده که عملکردی مشابه تبلت، با فعالیت های محدود دارد. این دستبند، به لطف مینی پروژکتور و حسگرهایش، صفحه نمایش موبایل را روی بازوی شما منعکس کرده و می توانید بقیه فعالیت های مورد نظر خود را روی پوست دست خود اجرا نمایید.
اتوی روشن کننده موی سر
بسیاری از خانم ها دوست دارند که موهای روشنی داشته باشند، به همین خاطر، شرکتی به نام Pravana نوعی اتو مو اختراع و تولید کرده که قادر است در عرض چند دقیقه، موها را چند درجه روشن نماید. مساله مهم این است که مضرات این اتو برای مو کمتر از پودرهای دکلره، اعلام شده است.
دیکشنری لمسیِ لمس کن-بشنو
دانشمندان دانشگاه ملی سنگاپور اخیرا نوعی گجت موسوم به لمس کن-بشنو اختراع کرده اند که نوعی دیکشنری با قابلیت تشخیص متن است. این گجت از دو بخش تشکیل شده: حسگر کوچکی که روی انگشت دست نصب می شود و یک بلندگو که روی گوش می چسبد. به محض این که کاربر کلمه ای را با حسگر انگشتی (اسکنر) روی کاغذ لمس کند، معنی آن در گوش وی پخش خواهد شد.
مزیت این اختراع این است که صدای بلندگو را فقط کاربر می شنوند و برای دیگران هیچ گونه مزاحمتی نخواهد داشت.
شبیه ساز فعالیت های مغزی
Thync یک اختراع مبتکرانه است که با استفاده از سیگنال های الکتریکی، به کاربر کمک می کند تا استرس را از خود دور کرده و پس از یک روز کاری سخت، آرام شده و ریلکس باشد. این دستگاه مودهای مختلفی دارد. از جمله می توان به محرک، استراحت عمیق، خواب عمیق، خوشحالی و لذت اشاره کرد.
پمپ مکنده
این دستگاه برای مکش زهر پس از نیش مار، زنبور، پشه و عنکبوت استفاده می شود و می تواند موجب نجات جان فرد بشود. گفته شده که این وسیله مقدار زیادی از زهر را از بدن بیرون می کشد و احتمال آسیب جدی را تا حد زیادی می کاهد.
ماسک درمان کننده با نور
این ماسک فوق العاده شما را از گذاشتن مستقیم ماسک روی صورت خلاص می کند. این گجت، لامپ های ال ای دی درون خود دارد که هر کدام وظیفه ای را به عهده دارند: نور آبی برای از بین بردن باکتری، قرمز برای کاهش التهاب. گفته شده برای گرفتن بهترین نتیجه از این ماسک، لازم است به مدت یک ماه هر روز دستکم ۱۰ دقیقه آن را روی صورت خود قرار دهید.
ماسک مقابله با بی خوابی
مخترعان این ماسک اعلام داشته اند، کسانی که با مشکل بی خوابی و اضطراب های ناشی از بی خوابی مواجه هستند، می توانند با این گجت خوابی آرام را تجربه نمایند. لامپ های ال ای دی موجود در این ماسک هنگام خواب، نورهای مشابه غروب خورشید و هنگام صبح، نورهای آبی را در چشم فرد تداعی می کنند.
نوعی کاشی که می توانید با آن تماس تلفنی برقرار کنید
تایل، گجتی است که شما می توانید با موبایل خود با آن تماس تلفنی برقرار کنید. این کاشی را می توانید به هر وسیله ای که عادت به گم کردن آن دارید، همانند کلیدهای خانه، قلاده حیوان خانگی، کوله پشتی، کیف یا حتی ریموت کنترل تلویزیون وصل نمایید.