ماجرای ازدواج یک محکوم به اعدام در زندان
مراسم عقد یک محکوم به اعدام صبح دیروز در زندان رجاییشهر همزمان با میلاد امام حسن مجتبی (ع)، برگزار شد ...
به ایست بازرسی که نزدیک می شوم دلهره خاصی دارم برای اولین بار است که وارد زندان رجایی شهر که شامل زندانیان جرایم خشن و خطرناک اعم از سرقت مسلحانه و قتل و … است، می شوم. موبایل ها را تحویل می دهیم و از درب زندان تا نزدیک حیاط زندان مسافتی را طی می کنیم. از صبح تا زمانی که به زندان می رسم به این فکر می کنم که یک دختر چگونه رضایت می دهد با یک فرد محکوم به قصاص ازدواج کند آن هم در زندان!
در طی مسیر به این موضوع فکر می کردم که انسان حتی یک بیمار و یک زندانی باید امید به زندگی داشته باشد. اتفاقی که امروز رخ داد یک اتفاق جالب و شاید نادر است؛ ازدواج یک جوان محکوم به قصاص. او در بدترین شرایط است ولی امیدش را هرگز از دست نداده و به خدا توکل کرده است.
وارد اتاق مدیر زندان رجایی شهر می شویم و اندکی را به گفت و گو با وی می پردازیم.
عروسک های زیبا و کارهای دستی زندانیان توجه هر کسی را که برای اولین بار وارد زندان می شود به خود جلب می کند.” زندان اگر چه بد است و هتل نیست؛ اما بسیاری از زندانیان در کلاس های مختلفی اعم از کارگاهها و صنایع دستی شرکت می کنند”. این را یکی از مسئولان زندان میگوید.کم کم عکاسان و خبرنگاران دیگر وارد زندان می شوند.
مجید (محکوم به اعدام) را می آورند. جوانی قدبلند، متولد سال 68 و دارای مدرک سیکل است. از او درباره نحوه آشنایی اش می پرسیم. او می گوید که همسرم (نیلوفر) ٢٨ ساله است و فوق لیسانس تربیت بدنی دارد. او سال گذشته برای ملاقات برادرش به زندان میآمد، همان زمان که مادرم به ملاقات من آمده بود. وی مرا می بیند و از برادرش درباره جرم همسلولیاش می پرسد و در ملاقات بعدی از برادرش می خواهد که شماره اش را در اختیارم قرار دهد تا بتواند کمکم کند.
در تماس تلفنی ام از زندان ماجرا را برای او بازگو کردم. ماجرا از این قرار بود که در سال ٨٨ در خانه خواب بودم که برادر و خواهرزادهام با هم بر سر یک کفش کتانی درگیر میشوند، گویا برادرم به خواهرزاده ام میگوید که تو کتانی مرا برداشته ای که وی انکار می کند و زمانی هم که من با سر و صدای آنها از خواب بیدار میشوم، دیدم که برادرم از ناحیه پهلو هدف چاقوی خواهرزاده ام قرار گرفته است. با دیدن این صحنه چاقوی خونین را برداشتم و قصد داشتم تا به درگیری آنها پایان دهم که خواهرزادهام پا به فرار گذاشت و من تعقیبش کردم و با وی درگیر شدم و او یک چاقو به من زد و در مقابل من هم چاقو را از او گرفتم و به سمتش زدم. همین امر باعث مرگ خواهرزاده ام میشود.
پس از آن در تماس های تلفنی با نیلوفر بیشتر آشنا شدم و با اینکه دو بار بیشتر او را ندیدم ولی عاشقش شدم و امیدوارم که بتوانم او را خوشبخت کنم.
در ابتدای امر من مخالف ازدواج در زندان بودم و دوست داشتم که خارج از زندان این مراسم برگزار شود ولی ما بیش از این نمی توانیم دوری از هم را تحمل کنیم و همدیگر را دوست داریم. این علاقه بین ما رخ داده چرا که انسان با یک نگاه هم عاشق می شود.
مجید می گوید که انسان معمولی است و کار می کرده و درس هم می خوانده و حدود 10 ماهی هم سربازی را گذرانده است. او می گوید که دو مرتبه با خواهرش صحبت کرده و از وی حلالیت طلبیه است. می گوید آدم شری نبودم. وضعیت پدرم هم خوب نیست و باغبان مدرسه است و هفت خواهر و برادر هستیم. خانواده هر دوی ما موافق این وصلت هستند. گرچه در ابتدا مخالفت هایی بود ولی رفته رفته خانواده همسرم هم متقاعد شدند. قبل از این که این اتفاق برای خواهرم رخ دهد وی از همسرش هم جدا شده بود و خواهرزاده ام از همان ابتدا با ما زندگی می کرد. خواهرم هم سال گذشته رضایت داد، ولی شوهر وی تقاضای دیه 200 میلیونی کرده است.
به گفته این زندانی، زندانیان رجایی شهر با آرزوی خوشبختی برای این جوان، شور و شعف خود را با دست زدن های مکرر و گریه و گاهی خنده و از زیر قرآن رد کردن نشان داده اند. او می گوید اینجا همه از همه چیز همدیگر باخبرند و سه شنبه شب ها در نزدیک سوییت- شب قبل از اعدام زندانیان، همه تا اذان صبح دعا می کنند که در نهایت یا زندانیان آزاد می شوند و یا حکمشان اجرا می شود.
او می گوید که دیشب تا صبح از استرس نخوابیده و همه هم سلولی هایش هم خوشحال بودند. او می گوید همسرم هم پشیمان نمی شود چون سعی دارد او را خوشبخت کند و خوب باشد.
به گفته مجید، خودش خواهرزاده و برادرش را به بیمارستان برده و بعد از اینکه متوجه شده خواهرزاده اش فوت کرده، خود را معرفی کرده است.
قرار است پس از آزادی با پسرخاله اش مشغول کابینت سازی شود. او با همسرش حدود 7 ماه است که آشنا شده است.
بر اساس این گزارش، لحظه ای که مادر مجید او را در آغوش گرفت اشک در چشمان همه جاری شد و نگاه های پرمحبت مادر و آرزوی خوشبختی برای او و کت و شلواری که در دست دارد حس مادرانه اش را بیش از پیش نشان می دهد.
یکی از خواهران مجید با نگاه خواهرانه و اشکی که در صورت دارد نزدیک ما می آید و از احساسش می گوید. او خوشحال است که برادرش را در لباس دامادی می بیند و برای او آرزوی خوشبختی می کند.
وی با بیان اینکه حالش خراب است یعنی هم شاد و هم غم، می گوید: ما به خواهرمان نگفتیم که امروز برادرمان عروسی می کند، او داغدار است گرچه دیگر در ایران نیست و در خارج از کشور به سر می برد. برادرم بی گناه است. او می تواند همسرش را صدرصد خوشبخت کند؛ چراکه او زیر تعهداتش نمی زند. برادرم سابقه مواد هم ندارد و زندان بر او تاثیری نگذاشته است و آن زمان هم شر نبوده است. همسر برادرم به او لطف کرده و من اگر جای او بودم هیچ وقت چنین کاری نمی کردم. ما او را از عید امسال می شناسیم و فکر نمی کنم که او از کارش پشیمان شود. حتی من تلاش کردم که او را پشیمان کنم اما او بر تصمیم خود پافشاری کرد.
نیلوفر- متولد 67 است و پس از رفت و آمدهای پیاپی به دادسرای جنایی و زندان و پس از انجام آزمایشات توانست به خواسته خود برسد. او اصرار دارد که برای اخذ رضایت از خانواده مقتول که شوهر خواهر مجید است از هیچ کوششی دریغ نکند. خانواده مقتول برای بخشش دایی خانواده خواستار دریافت 200 میلیون تومان دیه شدهاند و نیلوفر قصد دارد که بیرون از زندان برای نجات همسر آینده اش هزینه دیه را جمع آوری کند.
به گزارش ایسنا، محمد مردانی، رییس زندان رجایی شهر با ابراز خرسندی از مراسم امروز گفت: به هر حال این زوج زندگی جدیدی راشروع می کنند و ما از این اتفاق بسیار خرسندیم. از آنجا که مقتول از بستگان وی است احتمال دارد که رضایت دهد. برای اولین بار است که چنین عقدی را به این صورت داشته ایم البته سابقه عقد در زندان وجود داشته است. با داماد که صحبت کردم گفت که در سالن ملاقات همسرش را دیده و به او علاقمند شده است. ان شاءلله بعد از افطار برای این مراسم شیرینی پخش می شود.
وی افزود: این مراسم با هماهنگی اصغر جهانگیر رییس سازمان زندان ها و محبی مدیر کل زندان های استان تهران و محمد شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی برگزار شده و با هماهنگی بین سازمان زندان ها و مرجع قضایی بوده است و امیدواریم این گونه مراسم ها زیاد شود.
وی تصریح کرد: زندان رجایی شهر شامل زندانیان جرایم خشن اعم از قتل، سرقت مسلحانه و آدم ربایی می شود. ما در این جا اعدام نداریم بلکه قصاص که حق مردم و حکم شرعی است را داریم. تا این موضوع هم به تایید دیوان عالی برسد طول می کشد و امکان دارد تا آن زمان تا صلح و سازش هم پیش برود. تعداد رضایت های ما برای صرف نظر از اجرای حکم بسیار بالاتر از اجرای حکم است و بیش از 50 درصد از زندانیان در پای چوبه دار با رضایت اولیای دم بخشیده شده اند.
وی افزود: ما در ماه های رمضان و محرم و در اعیاد مختلف، مراسم های گوناگونی را داریم. دارالقرآن ما 500 فعال مذهبی دارد. در شب گذشته هم مراسم افطاری در حیاط زندان به مناسبت ولادت امام حسین برای 500 نفر از زندانیان برگزار شد. سه شنبه شب ها هم دعای توسل داریم. بیشترین شادمانی ما به لحظه ای بر می گردد که از خانواده اولیای دم رضایت می گیریم.
با آرزوی خوشبختی برای این زوج مراسم را ترک می کنیم و به این فکر می کنم که انسان در آخرین لحظه عمرش هم نباید امید خود را از دست بدهد، همانطور که بعضی از انسان ها برای مهربانی دنبال بهانه نیستند و در هر شرایطی چتر مهربانی سایه ای برای افراد نیازمند است، حتی اگر قرار باشد دیه محکوم به قصاص را جمع کنند باز هم پای کار می آیند. امید است در جمع آوری دیه این محکوم انسان های شریف و خیر همراه باشند.
براساس این گزارش، قاضی شهریاری سرپرست دادسرای امور جنایی تهران از مردم و خیرین خواسته است تا کسانی که قصد کمک و جمعآوری دیه برای نجات جان این جوان را دارند به دفتر سرپرست دادسرای امور جنایی مراجعه کنند.
منبع: ایسنا