به بهانه درگذشت حبیب، مرد تنهای شب
"حبیب محبیان" معروف به "حبیب" خواننده قدیمی صبح دیروز جمعه در یکی از روستاهای رامسر درگذشت. به گزارش عصرایران، علت مرگ این هنرمند خواننده، آهنگساز، نوازنده و ترانه سرای ایرانی ایست قلبی اعلام شده است. به نقل از خبرگزاری مهر، حبیب به دلیل ایست قلبی در روستای نیاسته در کتالم رامسر درگذشت. به دنبال انتشار خبر درگذشت حبیب، شمار زیادی از هواداران و علاقمندان او در مقابل سردخانه رامسر تجمع کردند.
داریوش قانع رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان رامسر به مهر گفت: طبق برنامه ریزی های انجام گرفته پیکر مرحوم حبیب محبیان روز شنبه ۲۲ خرداد ماه ساعت ۱۵ از منزل این هنرمند در روستای نیاسته از توابع کتالم واقع در شهرستان رامسر به سمت امامزاده محمد(ع) تشییع و در همین محل به خاک سپرده خواهد شد.
پیش از این حجت جمشید پور مدیر برنامه های مرحوم حبیب محبیان اعلام کرده بود که خانواده وی در تلاشند که مراسم تشییع پیکر این هنرمند از تالار وحدت تهران به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا انجام پذیرد. همچنین خانه موسیقی نیز در نامه ای به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواستار برگزاری مراسم تشییع از تالار وحدت شده بود.
حبیب در 4 مهر 1331 در شمیران تهران به دنیا آمد. در خانوادهٔ او، برادرانش نیز به موسیقی علاقه داشتند اما تنها خود حبیب به موسیقی حرفهای روی آورد. برادران او منوچهر، منصور و محمود، و خواهران او مریم و افت هستند.
حبیب در سال 1360 به دلیل ممنوعیت خواندن، مجبور به ترک ایران و اقامت در لس آنجلس آمریکا شد اما در سال 1388 به ایران برگشت.
صدای حبیب، در تک آهنگ های خستهام، محکوم، تو نبودی، ببار ای برف، نازگل بابا، الله اکبر، بانوی شرقی و همچنین آلبوم های متعددی از قبیل مرد تنهای شب (۱۳۵۶)، سلام همسایه (۱۳۵۷)، آفتابمهتاب (۱۳۶۳)، همراز (۱۳۶۷)، خورشیدخانوم (۱۳۶۹)، آخه عزیزم چی میشه (۱۳۷۱)، صفر (۱۳۷۳)، بزن باران (۱۳۷۵)، کویر باور (۱۳۷۸)، خداوندا (۱۳۸۰)، خانه کوچک (۱۳۸۱)، جوونی (همراه محمد) (۱۳۸۳)، خودشه (همراه محمد) (۱۳۸۵) و ایران بانو (۱۳۸۷) به یادگار مانده که آلبوم "مرد تنهای شب" نخستین و معروفترین اثر حبیب است که در سال 1356 منتشر شده بود.
کودکی به نام "حبیب" هنوز دو سال نداشت و لب به سخن نگشوده بود که دکتر مهدی حمیدی شعر "مرگ قو" را سرود:
شنیدم که چون "قو"ی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رَوَد گوشه ای دور و تنها بمیرد
شاعر، این شعر را در 27 فروردین 1333 سرود اما شهرت و همه گیری آن پس از آن رخ داد که خواننده و نوازنده ای به نام حبیب محبیان بیست و دو سه سالی بعد به صحنه آمد و در قالب ترانه با آن گیتار دوازده سیم خود خواند:
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
شگفت اینکه خود خواننده نیز در بیستمین شب خرداد 1395 و نزدیک به چهل سال بعد در آغوش دریا مُرد. کنار دریا و در رامسر.
حبیب محبیان البته زاده و بالیده شمال ایران نبود. او در چهارم مهر 1331 در شمیرانِ تهران به دنیا آمده بود. در خانواده ای (با اصالت آذری) و اهل موسیقی و در جمع برادرانی که ویولن می زدند: منوچهر و منصور و محمود. حبیب اما گیتار دوست داشت و زیر نظر مرتضی حنانه در رادیو تلویزیون ملی ایران موسیقی آموخت.
او که بعد از پیروزی انقلاب و در سال 1360 مثل خیلی های دیگر از هم صنف های خود ناگزیر از کوچ شد با این که خود نیز گاهی کوشید اما از جنس خوانندگان لُس آنجلسی نشد و نبود و دوست داشت برگردد. همه دوست دارند برگردند اما او دوست داشت برگردد و در همین چهار چوب هم کار کند.
یکی دوباری تقاضا کرد و پذیرفته نشد تا سال 88 و در توفان پس از انتخابات موافقت شد و بازگشت و برای این که حساسیت ایجاد نکند به شمال رفت و در ویلای یکی از دوستان خود ساکن شد.
هر چند که بعدتربر سر انتشار آلبوم او موانع بسیاری گذاشتند. تازه دریافته بود که توافق و کسب مجوز از یک نهاد یا شخص الزاما به منزله تبعیت یا موافقت دیگران نیست.
شایعات متفاوتی درباره نحوه بازگشت او وجود دارد. از نقش سمیر زند که نام هنری فرزند یک روحانی مشهور و فقید است تا وساطت رییس دفتر احمدی نژاد اما برای مردم و حبیب مهم این بود که برگردد و حالا برگشته بود. او دوست داشت در ایران کنسرت بگذارد یا حداقل آلبوم منتشر کند و هر چند قطعاتی جسته و گریخته منتشر شد اما اتفاق مورد نظر یا وعده داده شده رخ نداد برای او که دوست داشت اگر می خواند اینجا بخواند:
در آن گوشه، چندان غزل خوانَد امشب
که خود در میان غزل ها بمیرد
گروهی بر آناند کاین مرغِ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
و حبیب که در اینجا (ایران) عاشقی کرده بود پس باید اینجا می مُرد. عاشقی اما نه در قالبِ غالب ترانه ها که سروده های عاشقانه او بیشتر به یاد مادر و همسری بود که از دست داد (آهنگ های مادر و خرس کوکی در "مرد تنهای شب") و به یاد همسر درگذشته به خاطر حساسیت به آمپول پنی سلین (شهلای من و خواب سرخ بوسه ها) و یا به یاد هر دو (نگاهم).
یکی از تفاوت های او با خوانندگان دیگر در علاقه به اشعار شاعران نامدار معاصر بود ولو برای ترانه و خواندن نسروده باشند همچون سروده استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی که دیگران هم خوانده اند اما با صدای حبیب فرایاد می آید:
نَفَسم گرفت از این شهر
درِ این حصار، بشکن
در این حصارِ جادوییِ روزگار بشکن
چو شقایق از دلِ سنگ
برآر رایتِ خون
به جنون، صلابتِ صخره ی کوهسار بشکن
تو که ترجمانِ صبحی
به ترنّم و ترانه
لبِ زخم دیده بگشا
صفِ انتظار بشکن
سرِ آن ندارد امشب
که برآید آفتابی
تو خود آفتاب خود باش و
طلسمِ کار بشکن...
حبیب محبیان پس از بازگشت به تعبیری از آنجا رانده و در اینجا مانده بود. چون برخی از شبکه ها یا خوانندگان لُس آنجلسی بازگشت او به ایران را در قالب یک پروژه تعریف می کردند و در اینجا هم به کسی که پس از 28 سال اقامت در خارج از کشور بازگشته بود اعتماد نه چنان بود که وعده داده بودند. به همین خاطر فرزند او نه در ایران ماند و نه به آمریکا بازگشت که در ترکیه ساکن شد.
برخی معتقدند همان بازی یی که در دولت احمدی نژاد با بعضی از دیگر ایرانیان خارج از کشور انجام شد با او نیز صورت پذیرفت.
مثل رفتاری که با همسر دکتر فاطمی شد یا لحظه ثبت نام رحیم مشایی با آقای بازیگر سینمای ایران یا با علیرضا افتخاری که می خواستند بدیلی برای شجریان باشد و خود نیز ادامه نداد.
با این همه اما و فارغ از قضاوت درباره صحت و سقم این ادعاها و گزاره ها حبیب از بسیاری از همکاران خود بختیار تر بود. چون برگشت و همین جا آرام گرفت؛ در خانه.
بعید است که جنازه خواننده خاموش شده را از سردخانه زینبیه رامسر به تهران انتقال دهند تا از مقابل تالار وحدت تشییع شود چرا که این بار مانند مرتضی پاشایی شاید تنها دهه هفتادی ها نیایند و دهه های قبل هم برای تجدید خاطره بیایند و البته پای دهه هشتادی ها هم چنان که در قضیه کورش دیدیم باز شده است.
اما چه در قطعه هنرمندان بهشت زهرا دفن شود و چه در همان روستای "نیاسته" در " کتالم" رامسر باز هم به آرزوی خود رسیده است: مرگ در وطن و در خاک ایران خفتن.
گروهی بر آن اند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد؟ آنجا بمیرد
حبیب محبیان از خواننده های ایرانی بود که به هنگام مرگ، ۶۳ سال داشت. حبیب مجبیان اینجا عاشقی کرد و اینجا مُرد. این نکته مهم تر از آن است که بازگشت او در اوج مباحث سیاسی در سال 88 پروژه سیاسی بود یا اقتصادی یا هر عنوان دیگر ...
روحش شاد و یادش گرامی باد