بازیگرانی که به مرور زمان، مُد ساز شدند
"پاشنه کفش هایش را می خواباند، با هر بار قدم برداشتن پایش را روی زمین می کشد و لخ لخ می کند، کت مشکی اش را با انگشت سبابه دست راست روی شانه حمل می کند، از در حیاط که وارد می شود، هم زمان با "ننه" گفتن، هم چنان در انتظار جوابی از سمت "ننه" است تا درخواستش را که معمولا به چایی در استکان های کمرباریک ختم می شد، بگوید."
این تصویر آشنایی برای بسیاری از جوان های دهه ۴۰ و ۵۹ شمسی است، آن هایی که با فردین و قیصر زندگی می کردند و همه عشقشان این بود که شبیه آن ها حرف بزنند، راه بروند، لباس بپوشند و رفتار کنند. در میان شخصیت های روزگار قدیم سینمای ایران کم نبودند بازیگرهایی که نمونه ای برای تقلید جوان ها در جامعه می شدند. قبل از انقلاب در شهرها بیشتر رد پای خواننده های معروف آن زمان را می شد دید، اما در شهرهای کوچک تر که امکانات کمی هم داشتند، محمدعلی فردین، بهروز وثوقی، ناصر ملک مطیعی، بهمن مفید، جمشید آریا (هاشم پور) و رضا بیک ایمان وردی به وفور دیده می شد.
کفش های پاشنه تخم مرغی قیصر، حرف زدن و راه رفتن های بهروز وثوقی که در بیشتر فیلم ها از الگوی مشخصی پیروی می کرد، مخصوصا بعد از سال ۴۸ به اوج خودش رسید. بهروز وثوقی با کت یقه خرگوشی و پاشنه های خوابانده شده کفش هایش جایگاه ویژه ای برای جوانان داشت، منش و کردار جوان مردانه او با وجود این که جایی قاتل بود و جایی معتاد، همیشه به چشم می آمد و در زندگی مردم عادی هم تاثیر بسزایی داشت.
سال ۶۸ بود و بعد از به نمایش درآمدن فیلم سینمایی "تاراج" به کارگردانی ایرج قادری، در این فیلم جمشید آریا نقش "زینال بندری" را بازی می کرد و سرش را تراشیده بود. این سر تراشیده زینال به قدری جایگاه ویژه ای در میان مردم پیدا کرد که پس از آن می شد خیلی ها را دید که یا سرشان را کچل کرده بودند یا دلشان می خواست این کار را انجام دهند.
تکیه کلام و کت و شلوار لوطی وار
در آن دوران ناصر ملک مطیعی هم با استفاده از تکیه کلام هایی مانند "یا مرتضی علی" و گاهی کج کردن لب بین جوان ترها محبوبیت خاصی داشت. البته نوع راه رفتن و شکل لباس پوشیدن او هم دور از چشم جوان ها نبود. البته کت و شلوارهای ملک مطیعی هم خود ژانر جدایی بود که لوطی منشی نقش های او را منتقل می کرد و لوطی پسندان بر تقلید از کت و شلوار او نه نگفتند.
رضا بیک ایمانوردی بدل کاری را در ایران راه انداخت. در زمانی که فیلم های اکشن خیلی در سینمای ایران جایی نداشتند، بیک ایمانوردی در این حیطه فعالیت کرد و نتوانست هنر بدل کاری و ژانر فیلم های اکشن را به صورت حرفه ای در ایران راه بیندازد.
از مشخصه های بارز او کت بلند و کلاهی بود که همیشه می پوشید و البته به دلیل این که آن روزها تلویزیون رنگی را در خانه ای نمی شد پیدا کرد، کسی هم نمی دانست این کت قهوه ای روشن است و نه مشکی!
خواننده لس آنجلسی که این روزها بیشتر آهنگ هایش هم غمگین هستند، پیش از مهاجرت از ایران، بازیگر بود و در سال های ۷۹ و ۸۰ دو فیلم در ایران بازی کرد. "پر پرواز" فیلمی به کارگردانی خسرو معصومی بود که او در نقش بابک که خواننده بود و در فیلم هم گیتار می نواخت، فرق وسط باز می کرد و موهایش که لَخت هم بودند، ظاهر تازه ای را به جوانان آن دوران داد و البته گیتار زدن هم در همان روزها خیلی زیاد شد و ناخن های بلندی را که بهانه اش موسیقی کارکردن بود، می توانستیم در همه جا ببینیم.
افسانه بایگان را به ضرس قاطع باید نخستین زن هنرپیشه ای دانست که دماغش را عمل کرد! افسانه بایگان در سال ۶۲ در سریال "سربداران" به کارگردانی محمدعلی نجفی بازی کرده بود و پس از آن در سال ۶۴ با فیلم "گمگشته" به کارگردانی مهدی صباغ زاده به سینما می رود. در دهه ۶۰ و زمانی که هر سال یک فیلم بازی می کرد و معروفیت هم به دست آورده بود، دماغش را عمل می کند و بعد از آن موجی از عمل های دماغی در جامعه به وجود می آید. اصلا می توان گفت که بایگان به ایرانی ها یاد داد که این عمل می تواند تغییرات زیادی روی صورت هایشان داشته باشد