تصاویری تاسف بار از دیشب، شب چهارشنبه سوری 94
چند سالی است که با گذر از نیمه اول اسفند ماه، گاه و بی گاه در برخی مناطق شهرها، صدای مهیب انفجارهای پشت سرهم قلبها را به لرزه در می آورد. این صداها خبر از غفلت گروهی از جوانان و به دنبالش خبر از اتفاقهای ناگوار شب چهارشنبه سوری را می دهد. جشن چهارشنبه آخر سال نوید دهنده نوروز و سنت و یادگاری از زمانهای بسیار دور است. در سالیان دور، ایرانیان با بیرون آمدن از خانه و برافروختن آتش در کنار سایر همسایگانشان به خستگی و سردی زمستان پایان می دادند و با انجام آیینهای خاصی به استقبال بهار می رفتند.
در حال حاضر برخی جوانان بی توجه به حقوق سایر افراد جامعه، در این شب با منفجر کردن انواع ترقه و مواد آتش زای دست ساز یا چینی، جان و آرامش خود و دیگران را در گروی خوش گذرانی چند ساعته، غیر منطقی و خود خواهانه می گذارند.
شب چهارشنبه آخر سال، بواسطه رفتارهای هنجارشکن و غیر اخلاقی این گروه از جوانان و نوجوانان چنان نزد بعضی از شهروندان بدنام شده است که با نزدیک شدن به این شب هنگام عبور و مرور در سطح شهر از احتمال برخورد با مواد منفجره مضطربند و به منظور دوری از خطرات این مواد و حداقل کمتر شدن صداهای وحشتناک کوچه ها و خیابانها، خانه نشینی را به چنین جشنی! ترجیح می دهند.
بعضی از جوانان گمان می کنند که حادثه همیشه برای دیگران اتفاق می افتد و با همین فرض اشتباه خود را در حاشیه امن قرار می دهند. هرچند که دیگر بیشتر آنها از احتمال منفجر شدن و سوختگی و نقص عضو ناشی از انفجار مواد محترقه آگاهند اما بازهم هر سال تفریح و جشن چهارشنبه آخر سال را بهانه می کنند که با استفاده از انواع گوناگون ترقه های غیر استاندارد و انجام رفتارهای پرخطر، هیجان و انرژی درونیشان را تخلیه کنند.
با وجود گوشزدهای فراوان والدین و رسانه ها و روانه شدن بسیاری از جوانان به بیمارستانها و مراکز پزشکی قانونی، متأسفانه هنوز هم تقاضا برای خرید وسایل خطرناک منفجره و آتش بازی به گونه ای است که گروهی از افراد بیکار جامعه را وسوسه به دست سازی وسایلی اینچنینی می کند. این دسته از افراد با سوء استفاده از موقعیت و مایه گذاشتن از جان خود و تعدادی از جوانان جامعه، برای بدست آوردن اندک درآمدی به این کار غیر اخلاقی و پرخطر روی می آورند.
جذابیت های آتش بازی و ترقه ها برای عده ای از جوانان و نوجوانان بقدری زیاد است که حاضرند با پایمال کردن حقوق دیگر شهروندان و سلب آرامش آنها، بدون درنظر گرفتن اخلاق انسانی، همچنان به کار خود ادامه دهند.
ممکن است که پاره ای افراد از صداهای بلند و ناهنجار انفجار وسایل محترقه لذت ببرند و آن را به اصطلاح، سرگرمی و شادی به حساب بیاورند اما افراد میانسال، بیماران قلبی و عصبی و زنان باردار که هرگونه شوک آنها را با مشکلات بسیاری مواجه می کند، سهمی از انبوه مردم یک شهر را به خود اختصاص می دهند که از شنیدن این صداهای مهیب به شدت شاکی هستند.
نارضایتی از انفجار مواد محترقه تنها مختص بیماران و زنان باردار نیست؛ بسیاری دیگر از مردم نیز از این چنین اتفاقات گله مندند چرا که علاوه بر ایجاد آلودگی صوتی با برجای ماندن سیاهی های پس از انفجار، چهره شهرشان هم زشت و کثیف می شود.
از طرف دیگر تعدادی از جوانان هنگامی که متوجه ترس بعضی افراد از صدای ترقه ها می شوند، به صورت عمدی در اطراف و زیر پای رهگذران، پنهانی، به قصد شوکه کردنشان، ترقه هایی را می اندازند و با گذاشتن نام شوخی! بر این کار، حرکت غیر انسانی و ناپسند خود را تبرئه می کنند.
در این مواقع چه کسانی مسئول امنیت جامعه هستند؟
در سالهای اخیر هیجان طلبی برخی جوانان و فراوانی انواع مواد منفجره در بازارها، جشن شب چهارشنبه آخر سال را برای بسیاری از خانواده ها به شبی تلخ و پر استرس تبدیل کرده است. درست است که در وهله اول این شهروندان هستند که باید با رفتارهای مناسب و عقلانیشان سلامت جامعه را تأمین کنند اما از آنجایی که مواد آتش زا و محترقه برای خانواده ها آثار بسیار مخربی به همراه دارد، نگاهها به این سمت نیز می رود که با وجود ممنوعیت خرید و فروش این مواد، چگونه ممکن است که هرکس در بازارها و خیابانها به سادگی انواع مختلف مواد منفجره را خریداری کند؟! و اگر برعملکرد عمده فروشان این مواد به درستی نظارت می شود، چرا روز به روز تعداد توزیع کنندگانش افزایش می یابد؟
به تصاویری از دیشب که شب چهارشنبه سوری 94 بود نگاه کنید و با مشاهده مصدومین این ماجرا قضاوت کنید که آیا این همان جشنی است که ایرانیان از سالیان دور برای ما به یادگار گذاشته اند؟ آیا حفظ حرمت میراث و فرهنگ پیشینیان اینگونه است ؟! استقبال از بهار چه ؟! آیا با غیر اخلاقی ترین رفتارها میتوان به بهار خوشامد گفت؟ بنظر شما دوستان، آیا پسندیده است که عده ای بیگناه در شب سال نو به این حال ناراحت کننده بیفتند ؟ ایکاش به خود آییم و عبرت بگیریم از این صحنه های تلخ ...