عصر ایران؛ مهرداد خدیر: پیروزی مطلق نامزدهای فهرست امید (ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان) در تهران و موفقیت نسبی در دیگر شهرها به رغم محدود شدن دایره نامزدها این پرسش را نزد افکار عمومی و محافل سیاسی خصوصا تئوریسین های جناح راست اعم از سنتی و نواصولگرا پدید آورده که "چرا باختند" و "چرا چنین سنگین" و "چرا در هر دو مجلس" و "چرا نام داران یک سو به گمنام ترینها و کمنامترینهای جانب دیگر"؟
در بیان چرایی و به منظور کالبد شکافی این "باخت سنگین" که واقعیت آن با وارونه نویسی نامزدها و تیترهای اغواگر و نسبت دادن به این یا آن دولت خارجی رنگ نمیبازد این موارد را می توان برشمرد:
طبقه متوسط
1. هفتم اسفند 94 را میتوان قیام طبقه متوسط دانست. همان طبقهای که بیشترین آسیبها را از هشت سال سلطه احمدی نژاد متحمل شد. طبیعیترین واکنش این طبقه "نه" به حامیان و موتلفان او بود.
مقایسه آرای معاون اول دولت خاتمی با معاون اول دولت احمدی نژاد به خوبی از این واقعیت حکایت میکند. منظور از طبقه متوسط کثیری از مردمان هستند که نه سرمایه فراوان دارند و بی نیاز از کار روزانه و حقوق ماهانهاند و نه آن چنان تهیدستاند که یگانه دغدغهشان آب و نان باشد.
اینان زندگی مدرنتر را حق خود میدانند و به مظاهر دنیای مدرن علاقهمندند. لیست اصولگرایان اما برای طبقه متوسط یا دستکم بخش مستقل و غیر حکومتی آن نه تنها سوغاتی نداشت بلکه در تمام روزهای هفته منتهی به جمعه هفتم اسفند در هتاکترین و مهمترین رسانه خود تیتر میزدند اصلاح طلبان و دولت به فکر آب ونان شما نیستند و ما هستیم.
این "ما" اما همان ها بودند که 12 سال کنترل مجلس را در اختیار داشتند و تا توانستند چوب لای چرخ برجام گذاشتند. برجامی که در پی رفع تحریمها و بهبود اقتصاد و معیشت مردم بود و هست. نکته مهمتر این که با طبقه متوسط به زبان صاحبان فکر سخن نگفتند و تاکید مستمر بر آب و نان به این معنی تلقی شد که انگار یک نیاز بیشتر نداریم و آن یک نیاز را نیز کسانی میتوانند تامین کنند که هنر خود را در هشت سال به کمال به نمایش گذاشتند.
تبلیغ سنتی
2. در حالی که اصلاح طلبان و اعتدالگرایان از وسایل ارتباطی مدرن و نرم افزارهای پیام رسان موبایلی نهایت استفاده را به عمل آوردند راست گرایان در سال 94 و برای مجلس دهم همان گونه تبلیغ کردند که سال 74 و برای مجلس پنجم! و انگار نه انگار 20 سال گذشته و در این 20 سال عرصه اطلاعرسانی دگرگون شده است.
اینان همچنان به روش 20 سال پیش پوستر نصب میکردند. در پوستر خود نیز تصویر آقای حداد عادل را به اندازه 4 کادر چاپ کردند و برای اینکه نشان دهند به زنان زیاد بها می دهند ردیف های بالا را به آنان اختصاص دادند.
خانم هایی که اساسا به فعالیت اجتماعی زنان باور ندارند و معتقدند "زنان را همین بس بود یک هنر، نشینند و زایند شیرانِ نر" و معلوم نیست که با این باور چرا اصرار دارند به کانون فعالیت سیاسی بیایند؟
اشتباه محاسباتی
3. یکی از دلایل "باخت سنگین" را میتوان "اشتباه محاسباتی" دانست. اشتباه نخست اینکه برای خبرگان نامزد مشترک ارایه دادند. طبعا آنان جایگاه محکمی پیدا کردند. هاشمی رفسنجانی هم که نیازی به اشتراک با جامعه مدرسین نداشت. نتیجه این شد که جا برای آن سه نفر تنگ و تنگتر شد. غالب روحانیون البته چندان با ریاضیات سر و کار ندارند اما آقای حداد عادل دوره لیسانس خود را در رشته فیزیک به پایان رسانده و قاعدتا باید در این زمینه بهتر عمل میکرد.
تعمیم به عرصه های دیگر
4. اصلاح طلبان توانستهاند سیاست را به عرصههای دیگر نیز تعمیم دهند اما اصولگرایان از عهده این کار به تمامی بر نیامدهاند و مهمترین چهرههای آنان در این زمینه حامد زمانی و الهام چرخنده اند. در واقع باخت ابتدا در عرصه عمومی رخ داد و بعد به انتخابات سرایت پیدا کرد. در حالی که رضا کیانیان، لیلی رشیدی، حمید فرخ نژاد، باران کوثری، مهناز افشار و ده ها چهره مشهور دیگر در فضای مجازی فعال بودند نشان چندانی از حامیان راستگرایان نبود. آقای فرج الله سلحشور البته در بستر بیماری بود و در همان روز انتخابات درگذشت.
لحن تحقیر آمیز
5. مهمترین دلیل را اما لحن تحقیرآمیز و پرکنایه برخی چهرههای شاخص اصولگرا باید دانست. مردم به تحقیر واکنش نشان میدهند حتی مردمان غیر سیاسی. بر این اساس می توان گفت هر گاه لحن ها تحقیر آمیز میشود مردم انگیزه مضاعف پیدا میکنند.
کیوان مهرگان شاعر معاصر در دفتر جدید خود میگوید: " بگو در کودکی/ چند بار کتک خوردهای/ تا بگویم/ در جوانی/ چند بار انقلاب میکنی".
عباس عبدی هم در تحلیل انقلاب ایران کتابی دارد با این عنوان: "جنبش علیه تحقیر". درباره انتخابات در چارچوب یک نظام سیاسی البته نمیتوان و نباید تعبیر "انقلاب" را به کار برد. لفظ جنبش و خیزش اما مناسب است. پارهای تعابیر توهینآمیز درباره اصلاح طلبان و چهرههای شاخص آنان در حضور گسترده مردم و حذف همه نامزدهای اصولگرا از تهران موثر بود. درباره آقای مصباح یزدی میتوان مشخصا به پارادوکس نفی رای مردم و مراجعه به آنان نیز اشاره کرد.
فاصله از مرجعیت
6. رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم یکی از مهم ترین راه نایافتگان به خبرگان است. به نظر میرسد رای منفی به او واکنشی به سکوت این نهاد در قبال حذف یادگار امام و تلقی نقش رییس آن در شورای نگهبان در این باره است. برخی نیز بر این باورند که جامعه مدرسین به شکل محسوسی از نهاد مرجعیت فاصله گرفته زیرا نامزد مورد تایید چند مرجع تقلید را حذف کردند و آنان نه تنها انتقاد نکردند که سکوت کردند. این نکته هم جالب است که با هر نگاهی به فقاهت و سیاست، حسن روحانی ذیل هاشمی رفسنجانی تعریف می شود. حال چگونه ممکن است که هاشمی رفسنجانی را در فهرست خود قرار ندادند ولی روحانی (رییس جمهور) را قرار دادند؟ آیا جز رفتار سیاسی دلیل دیگری می توان برشمرد؟
ظرف و مظروف
7. قرار بود اصول گرایی چتر گسترده ای باشد که نیروهای سنتی، مذهبی و انقلابی (با قرائت موتلفه) را زیر پوشش بگیرد اما در عمل و به مرور محدود به محافل و هیاتها شد و آن قدر دایره را تنگ و تنگتر کردند که حتی علی لاریجانی و علی مطهری هم از آن بیرون ماندند. مردم، مظروفاند و اقیانوس و نمیتوان مظروف بزرگ را در ظرفهای کوچک جای داد.
اصول گرایان اگر می خواهند در رقابت های دموکراتیک مجالی داشته باشند باید ظرف خود را بزرگ کنند. اقیانوس انقلاب و مردم را نمی توان در ظرف های کوچک جا داد. سرریز میکند و حاصل این سر ریزی بیرون افتادن مدعیان است.
جمهور ناب
8. راهبرد اصلاح طلبان و شخص نماد آنان نیز در محاسبات نیامده بود. می توان حدس زد اصول گرایان تصور میکردند با رد صلاحیت گسترده انگیزهای برای مشارکت "جمهور مردم" باقی نمیماند و تنها "جمهور ناب" (تعبیر مصباح یزدی از هواداران خود) به صحنه میآید و در غیاب جمهور مردم به اتکای آنچه جمهور ناب مینامند حایز اکثریت آرا میشوند. اما جمهور مردم به صحنه آمدند نه فقط جمهور ناب.
رسانه رسمی
9. رفتار صدا و سیما نیز در باخت سنگین اصول گرایان تاثیر داشت. زیرا آنان را به اشتباه انداخت. مستند "پارلمان" هم جالب بود. تاریخچه ادوار مختلف را بازگو می کرد اما سوابق برخی کاندیداها را هم یادآور می شد.
مثلا در برنامه مربوط به مجلس پنجم و استیضاح عطاء الله مهاجرانی اولین وزیر ارشاد دولت اصلاحات به جای انعکاس سخنرانی استیضاح شونده که موجب رای نیاوردن استیضاح هم شد دیدگاه های استیضاح کنندگان و بیش از همه سخنان سید محمد حسینی نماینده وقت رفسنجان (وزیر ارشاد دولت دوم احمدی نژاد) را پخش کردند. در حالی که او که از راه یابی به لیست حداد بازمانده و به زادگاه خود بازگشته و نامزد شده بود.
شاید یکی از دلایل رای نیاوردن وزیر ارشاد احمدی نژاد همین باشد که مردم بارها و بارها تصویر او در استیضاح اردیبهشت 77 را دیدند. دلیل استیضاح او این بود که چرا به سیمین بهبهانی جایزه داده اید و وزیر پاسخ داد: سیمین دانشور بود نه سیمین بهبهانی.
شعارهای متناقض
10. برخی شعارهای متناقض نیز این ذهنیت را ایجاد کرد که انگار یگانه هدف راه یافتن به مجلس است ولاغیر. این شایعه که مجلس همسو با دولت یارانه نقدی را قطع خواهد کرد در حالی که خود در مجلس تصویب و دولت را موظف به قطع یارانه اقشاری از مردم کرده بودند نیز دور از اخلاق بود. این تناقض گویی ها نیز به زیان اصول گرایان تمام شد.
کوتاه اینکه شاید نه به رقیب که به خود باختند. نقش راهبری اصلاحات و دولت در ایستادگی در قبال فیلترینگ تلگرام را نیز نباید نادیده انگاشت.
همین حالا به فهرست 30 کاندیدای راه یافته و منتخب به اضافه سی نفر بعدی نگاه کنید. لیست اصول گرایان همه آشنا هستند چون بارها در رسانه ها مطرح شده اند و از فهرست اصلاح طلبان تنها چند نفر اول آشنایند چون بقیه از خاکستر رد صلاحیتها برخاستهاند. همین هم از عوامل "باخت سنگین" به حساب می آید. این احساس که فهرست "امید" در عین امیدواری مظلومانه بسته شده و به صحنه آمده نیز در نتیجه موثر افتاد ...